فهرست کتاب
لیست کتابها
■ سرمقاله
■ ویژه نامه: ضد آمریکایی ترین روز
■ مصاحبه با آقای عالم زاده نوری - نسبت طلبه انقلابی با استکبارستیزی
■ بیانات رهبر معظم انقلاب - مروری بر وقایع ۱۳ آبان به روایت رهبر معظم انقلاب
■ بصیرت سیاسی: چرایی شروع دور جدید تحولات فلسطین - یادداشتی از: سعدالله زارعی
■ اندیشه سیاسی: اسلام و لیبرالیسم - نویسنده: علامه محمدتقی مصباح یزدی (ره)
■ تاریخ سیاسی: جریان شناسی در تاریخ معاصر - نویسنده: دکتر موسی نجفی
■ گریز: اعتراضات و آشوب های آبان ۹۸ ایران - غربی ها چگونه ماجرا را روایت کردند و چه حقایقی را پوشاندند؟!
■ معرفی کتاب دشمن شناسی رهبر معظم انقلاب اسلامی
■ ویژه نامه: ضد آمریکایی ترین روز
■ مصاحبه با آقای عالم زاده نوری - نسبت طلبه انقلابی با استکبارستیزی
■ بیانات رهبر معظم انقلاب - مروری بر وقایع ۱۳ آبان به روایت رهبر معظم انقلاب
■ بصیرت سیاسی: چرایی شروع دور جدید تحولات فلسطین - یادداشتی از: سعدالله زارعی
■ اندیشه سیاسی: اسلام و لیبرالیسم - نویسنده: علامه محمدتقی مصباح یزدی (ره)
■ تاریخ سیاسی: جریان شناسی در تاریخ معاصر - نویسنده: دکتر موسی نجفی
■ گریز: اعتراضات و آشوب های آبان ۹۸ ایران - غربی ها چگونه ماجرا را روایت کردند و چه حقایقی را پوشاندند؟!
■ معرفی کتاب دشمن شناسی رهبر معظم انقلاب اسلامی
- نشریه تهذیبی پژوهشی معالم-قم شماره یازدهم (11)
- نشریه تهذیبی پژوهشی معالم-قم شماره دهم (10)
- فکر و تفکر در آیات و روایات
- نشریه بصیرتی سیاسی لسان – شماره 4 – بهمن 1402
- نشریه تهذیبی پژوهشی معالم-قم شماره نهم (9)
- نشریه بصیرتی سیاسی لسان – شماره 3 – دی 1402
- نشریه بصیرتی سیاسی لسان – شماره 2 – آذر 1402
- نشریه تهذیبی پژوهشی معالم-قم شماره هشتم (8)
- نشریه بصیرتی سیاسی لسان – شماره 1 – آبان 1402
- نشریه تهذیبی پژوهشی معالم-قم شماره هفتم (7)
- نشریه فرهنگی سیاسی میقات شماره اول
- مجله محاسن. دو فصل نامه علمي ترويجي . شماره اول و دوم.
- نشریه تهذیبی پژوهشی معالم-قم شماره ششم (6)
- نشریه تهذیبی پژوهشی معالم-قم شماره پنجم (5)
- نشریه تهذیبی پژوهشی معالم-قم شماره چهارم(4)
- نشریه تهذیبی پژوهشی معالم - قم شماره سوم (3)
- نشریه تهذیبی پژوهشی معالم - قم - شماره دوم (2)
- نشریه تهذیبی پژوهشی معالم - قم - شماره اول (1)
ضد آمریکایی ترین روز
پرونده ویژه ۱۳ آبان و روز استکبارستیزی
بخش های ویژه نامه:
• مصاحبه با آقای عالم زاده نوری
نسبت طلبه انقلابی با استکبارستیزی
- متن مصاحبه با آقای عالم زاده:
لسان: لطفا نسبت طلبه انقلابی با استکبارستیزی را تبیین بفرمایید
آقای عالم زاده: برای شناخت طلبة انقلابی لازم است ابتدا جوهره و حقیقت انقلاب را بشناسیم و آن را در ویژگیهای مرتبط با طلبگی ضرب کنیم. بیشک انقلاب اسلامی بسط وجودی و اجتماعی حضرت امام خمینی است و در مسیر فهم انقلاب، باید بر فهم امام و بیانات او تأکید داشت. در نگرش حضرت امام «اسلام انقلابی» یا «اسلام ناب» در برابر دو نسخة اسلامِ تجدد و اسلامِ تحجر قرار دارد و «انقلاب اسلامی» یک فرایند جایگزینی است میان برداشت ناب از اسلام از یکسو و برداشتهای متجددانه و متحجرانه از سویی دیگر. فهم انقلاب به مثابه صحنة تقابل، درگیری و جایگزینی دو برداشت از اسلام، تصویری است که در سراسر سخنرانیها، پیامها و نامههای امام خمینی آشکار است. اینکه «امام در پی تحقق اسلام بودند» مطلب درستی است اما در تشریح ماهیت انقلاب کافی بهنظر نمیرسد؛ زیرا امام خمینی بهعنوان یک عالم دینی و مرجع تقلید در پی چه چیزی جز اسلام میتوانست باشد؟ در این مقام تأکید صرف بر اسلامی بودن حرکت امام ابهامزاست و برای رفع این ابهام باید اسلام مورد نظر امام را تشریح کرد. اسلامِ مبنای انقلاب اسلامی در برابر اسلامی قرار دارد که متحجران در فضایی مقدسمآبانه از درون حوزههای علمیه ترویج میکنند و متأثران از استعمار نیز در فضای روشنفکرمابانه و التقاطی آن را پی میگیرند. این نگرش دقیقاً همان چیزی است که توحید پیامبر اکرم را از توحید پیش از پیامبر متمایز و با آن در تقابل میسازد. این جلوة از بندگی و ایمان که توحید در عرصة اجتماعی است، ویژگی اسلام ناب محمدی و حد فاصل آن با اسلام متحجر و توحید منزوی است. تفاوت «لا اله الا اللهِ» پیامبر اسلام با «لا اله الا اللهِ» پیش از او که در همین جزیره العرب از زبان حنفا و موحدان شنیده میشد دقیقاً در همین نقطه است. توحید پیامبر اکرم طواغیت مکه و قدرتمندان زمان را به مقاومت و مقابله برمیانگیزد و با نظام سلطه سر سازش ندارد ولی برخی از مدعیان توحید با خداوندان زر و زور و تزویر به آشتی و سلامت سازش میکنند و هیچ خطری، تهدیدی یا واهمهای برای دستگاهِ مسلطِ کفرِ اجتماعی بهشمار نمیروند. امام راحل این اسلام را «اسلام آمریکایی» یعنی اسلام مستظهر به پشتیبانیِ کفر و توحید پرورده در دامان شرک نامیدند. با توجه به اینکه نهضت حضرت امام، نهضت اسلامی است و ماهیتی ایمانی و توحیدی دارد لازم است معنای ایمان و توحید را اندکی به تفصیل بیان کنیم. کلمة طیبة لا اله الا الله دو بخش دارد: نفی آلهه (لا اله) و اثبات خدا (الا الله). بنابراین نظر به تقابل مفهوم ایمان و کفر هرچه ایمان به خدا افزایش یابد و شدت گیرد، کفر به آلهة دیگر نیز باید شدیدتر شود. کفر به آلهه دو مصداق دارد: اول: نفی آلهة درون، درگیری با شیاطین نفسی و خروج از سلطة هوای نفس. دوم: نفی آلهة بیرون، درگیری با شیاطین بیرونی، کفر به طاغوت و خروج از سلطة آن. ایمان قلبی ـ یعنی عدم خضوع قلبی در مقابل آلهه و عدم اعتماد به غیر خدا ـ دارای جلوة عملی است و انسان مؤمنی که سلطان توحید بر جان او سایه افکنده، بندة خداست و هرگز از غیر خدا فرمان نمیبرد؛ بنابراین زیر بار خواستههای دل یا تحت فرمان هیچ قدرت انسانی نمیرود. هرگونه تسلیم در مقابل «هوای نفس» یا خضوع در مقابل «طاغوت» همان سردمداران زر و زور و تزویر، نقطة مقابل ایمان و جلوة شرک است. اگر مؤمن موحّد بخواهد بر ایمان خود در مقام عمل پایبند باشد، باید علیه این دو نیرو عمل کند. عمل مؤمنانة فردی، نفی هواست و عمل موحدانة اجتماعی، نفی طواغیتِ سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و درگیری با خداوندان قدرت و ثروت و نیرنگ. بنابراین تجلی ایمان را نباید تنها در عمل فردی یعنی ترک هوس یا انجام نماز و روزه منحصر دانست. ایمان ظهور دیگری نیز دارد که در ارتباط با دیگران معلوم میشود. ایمان به خدا مستلزم کفر به طاغوت و خروج از بندگی اوست. امیرالمومنین علی(ع) می فرمایند: لَاتَکن عَبدَ غَیرِک وَ قَد جَعَلَک اللَّهُ حُرّاً؛ بنده دیگران مباش که خدا تو را آزاد آفریده است. طاغوت یک عامل صاحب اختیار خارجی است که با استفاده از اختیار گستردة خود، دایرة اختیار دیگران را در رشد و تعالی، محدود میسازد و آنان را از مسیر هدایت بازمیدارد. کار طاغوت، صدّ از سبیل یعنی بازداشتن از راه، یا راهزنی است و وظیفة ما، مقابله با او و کفر به آن، یعنی از تحت ولایت و سرپرستی او خارج گشتن و با او درگیر شدن. فَمَن یَکفُر بِالطاغوت وَ یُؤمِن بِاللَّهِ فَقَدِ استَمسَک بِالعُروَةِ الوُثقَی لَا انفِصَامَ لَهَا وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلِیمٌ؛ کسی که به طاغوت کافر شود و به خدا ایمان آورد، به دستگیرة محکمی چنگ زده است، که گسستی برای آن نیست. و خداوند شنوا و داناست. اطاعت از طاغوت و تسلیم بیقید و شرط در برابر او در زبان قرآن کریم عبودیت نامیده شده است؛ زیرا عبادت و عبودیت در مفهوم قرآنی، پیروی، تسلیم و اطاعت مطلق است در برابر یک قدرت واقعی یا پنداری از روی رغبت یا از سر اجبار، همراه با حسن تقدیس و ستایش معنوی یا بدون آن و توحید قرآنی درست نقطة مقابل این شرک است؛ همة این آلههها و معبودان را نفی کردن، تسلیم آنان نشدن، در برابر سیطرة قدرت آنان مقاومت کردن، دل از رعایت آنان بریدن و سرانجام بر نفی و طرد آنان کمر بستن و با همة وجود تسلیم خدا شدن. پیامبران الهی همواره مردم را به ستیزه و پیکار در برابر طاغوتها و نفی شرک فرامیخواندند. امام خمینی بر اساس همین معرفت میان انقلاب درون و انقلاب برون پیوستگی ایجاد میکنند و انقلاب اجتماعی (بیرونی) را به انقلاب انسانی (درونی) بازمیگردانند. «انقلاب انسانی» به یک تحول درونی و در عین حال عمومی و اجتماعی ناظر است. به موجب این تحول انسان ِ جدیدی خلق میشود که امام عنوان «انسان انقلابی» را برای توضیح آن به کار میبرند. انقلاب اسلامی محصول رفتار اجتماعی این انسان متمایز است. از نظر امام خمینی «آنچه پیش از انقلاب بهعنوان اسلام معرفی میشد»، ناقص است، زیرا ابعاد اجتماعی را در بر ندارد و «خاصیت انقلابی و حیاتی» از آن گرفته شده است. بنابراین تقلیل انقلاب اسلامی به زمینههای اجتماعی و غفلت از ابعاد توحیدی فردی آن یا تقلیل آن به یک معرفت کلان و مبهم به نام اسلام بدون اشاره به درگیری با برداشتهای ناقص از اسلام هر دو ماهیت انقلاب را مبهم میگرداند. دوگانة اسلام ناب و اسلام آمریکایی (یا اسلام جامع و اسلام ناقص) یک ایدة محوری و یک طرح مفهومی غنی و کارآمد ولی مهجورمانده است. این دوگانه را باید یک تئوری جامع و راهگشا دانست نه یک ترکیب شعاری و صورتبندی احساسی و جدلی که مصرف تبلیغاتی دارد و یا یک ایدة تشریفاتی که از آن تلقی خطابی شود! این تقابل بهعنوان عصارة اندیشة امام خمینی;، قابلیت تبیین بسیاری از شکافها و پدیدههای جهان اسلام را داراست و میتواند بهمثابة یک اندیشة روشن، از بسیاری از مسائل بهظاهر غیرقابل حل موجود، پردهگشایی کند و منظومة نظری منسجمی را در حوزههای مختلف مرتبط با انقلاب اسلامی، مانند فهم ماهیت انقلاب، تحلیل چالشهای فراروی آن، سیاستهای داخلی، اقتصادی و فرهنگی نظام و نهادهای حاکمیتی و ... پدید آورد.
لسان: مبنا و به تعبیر خودتان جوهره اندیشه انقلاب اسلامی و ناسازگاری آن با طاغوت و استکبار را فرمودید. لطفا بفرمایید طلبه انقلابی چه نسبتی با این اندیشه و استکبارستیزی دارد؟
آقای عالم زاده: بر اساس این تعریف از حقیقت انقلاب اسلامی، طلبه یا حوزة انقلابی، طلبه یا حوزهای است که معطوف به جایگزینی دو اسلام به «تحصیل»، «تحقیق»، «تبلیغ»، «تهذیب»، «تربیت دیگران» و «جامعهسازی» میپردازد. بنابراین در عصر انقلاب اسلامی تعریف طلبه به «عالم دین» کافی نیست. باید پرسید کدام دین؟ دین اسلام. کدام اسلام؟ اسلام به قرائت اهل بیت پیامبر: یا همان مکتب تشیع. کدام تشیع؟ تشیع ناب انقلابی که با نظام سلطه و طاغوت استکبار سر سازش ندارد نه تشیع آمریکایی ـ انگلیسی و مکتب مطلوب دشمنان اسلام. برای آشنایی بیشتر با مفهوم طلبة انقلابی لازم است ویژگیهای شخصیتی او را فهرست کنیم: خودسازی معنوی، آشنایی تخصصی با معارف دینی، اعتقاد به حضور حداکثری دین در اداره جامعه و تلاش برای آن، مجاهدت و حماسه؛ خستگیناپذیری و نستوهی، هدفمندی و رسالتمداری، تحولخواهی و پیشبرندگی، نگاه کلان، بینالمللی و تاریخی در مقیاس جهانی، دشمنشناسی، اراده جمعی و فعالیت گروهی، نصرت دین خدا و سربازی امام عصر، اهتمام به امور مسلمین، احساس مسئولیت اجتماعی، اراده اصلاح جهان و رفع فتنه از عالم. مجاهدت و هدفمندی و تحولخواهی برای انقلابی بودن کافی نیست؛ انقلابی بودن مستلزم نگاه کلانِ تمدنی و تاریخی است. یعنی به یک محله و منطقه خلاصه نمیشود و افق جهانی و بینالمللی دارد. کسی که مجاهدت و هدفمندی دارد اما نگاه کلان ندارد بیآنکه گرفتار دلبستگی و عافیتجویی شود، البته کار زیادی میکند؛ اما چون افق نگاهش کوتاه است از این همه تلاش در دایرهای محدود، نتیجة شایستهای دریافت نمیکند. در حالی که انسان انقلابی به گسترة کفر و فساد و تباهی در تمام جهان و بر نوار بلند زمان نظر میکند، ابعاد مسئولیت خود را تاریخی و جهانی میبیند و در اندیشة نابودی همة کفر و ظلم و پلیدی است. این نگاه بلند خواستة خدا و آرزوی همة اولیای اوست. خدای بزرگ در قرآن کریم خواستة خود را غلبة دین اسلام بر همة ادیان، وارث شدن صالحان بر همة زمین و امامت مستضعفان بیان کرده و در روایات نیز پر شدن جهان از عدل و داد نوید داده شده است. مدرسة بزرگ ندبه و انتظار در فرهنگ شیعی همین آموزهها را تکرار و تأکید میکند و بر ذهن و دل و زبانِ منتظرانِ مجاهد جاری میسازد. دعای شریف ندبه از این رسالت و حماسة تاریخی به ریشهکن کردن ظلم و تجاوز، راست شدن همة کژیها و انحرافات، تجدید همة فرایض و ارزشها، احیای قرآن و معالم دین، اعادة شریعت، هدم بنای شرک و نفاق، برداشته شدن گمراهی و اختلاف، محو آثار انحراف و هواپرستی و مانند آن یاد کرده است. مطابق سرود جمعة منتظران، حکایت ظهور از بدو خلقت انسان آغاز میشود. راز ظهور ولی عصر در طرح و تدبیر خدا برای خلقت انسان نهفته و رخدادی که در فرجام تاریخ به وقوع میپیوندد آخرین مرحله از عملیات گستردهای است که آغاز آن خلقت عالم و آدم است. در یک نگاه گسترده و یکپارچه، آغاز و پایان خلقت انسان از منطق واحد تبعیت میکند و تحت یک نظام قرار دارد. بنابراین انسان مجاهد انقلابی در هر جای تاریخ یا جغرافیا به سر میبرد و در هر زمان و مکانی که هست باید اندیشناک آن سرانجام زرین باشد. طلبه انقلابی و مجاهد منتظر وقتی به خواسته بزرگ پروردگار (لیظهره علی الدین کله) نگاه میکند و افق بلند امام زمان (اصلاح عالم) را در نظر میگیرد و در معرض دغدغههای نایبان بزرگ آن امام غایب (اهتزاز پرچم لااله الا الله در جهان و ایجاد تمدن نوین اسلامی) قرار میگیرد درس همت و بزرگی میآموزد و تا آن زمان که این آرزو برآورده نشود از پای نمینشیند. مسلم اینکه تقابل میان ایمان و کفر تضاد ماهوی و درگیری ذاتی است. بنابراین میان جبهة ایمان و جبهة طاغوت یعنی میان اسلام و کفر هرگز آشتی و مصالحه برقرار نمیشود و نزاع میان این دو جبهه تا از بین رفتن یکی از آن دو امتداد خواهد یافت. جبهة حق که به وعدة قطعی پروردگار از بین نخواهد رفت، پس این مبارزه تنها با از بین رفتن کفر و شرک خاتمه مییابد. امام فرمود: تا شرك و كفر هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست، ما هستیم. ما بر سر شهر و مملكت با كسى دعوا نداریم. ما تصمیم داریم پرچم «لا اله الّا اللَّه» را بر قلل رفیع كرامت و بزرگوارى به اهتزاز درآوریم. بنابراین انقلابی بودن معادل فرهنگ انتظار است؛ از آن جهت که هدف انسان انقلابی هدف امام عصر و افق مجاهدت او اصلاح جهان است. آن حضرت در قیام جهانی خود یک جامعة توحیدی متعالی بنا خواهد کرد و یک ساخت اجتماعی نوین پدید خواهد آورد که بستری برای تولد انسان دیگر است:
آدمی در عالم خاکی نمیآید به دست عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی
طلبة انقلابی خود را سرباز تحقق این ساختار میبیند و برای ریشهکن کردن شرک و فقر و فساد و تبعیض و حاکمیت توحید و عدالت و فضیلت تلاش میکند. انسان انقلابی دائم در حال جهد و مبارزه برای رسیدن به هدف برتر است. «مبارزه» طرف مقابل دارد و «جهاد» به دلالت التزامی مقابله با یک دشمن را میرساند. بنابراین باید طرف مقابل و دشمن را شناخت. این دشمنشناسی باید در مقیاس کلان باشد. باید پنجه در پنجة دشمنان اصلی و پیشوایان کفر درانداخت و توان خود را به دشمنیهای موهوم یا کوچک هرز نداد. بدین منظور فهم و دانایی و بصیرتی لازم است که جبهة اصلی و محور دشمنی تشخیص داده شود؛ زیرا وقتی به دشمنیهای خرد و دشمنان کوچک مشغول میشویم در زمین دشمنان بزرگ قرار گرفته و مطابق خواستة آنان بازی کردهایم.