انتخاب زبان
ما را دنبال کنید...
دسته‌بندی مقالات جدیدترین مقالات مقالات تصادفی مقالات پربازدید
■ اساتید حوزه علمیه حضرت بقیت الله عج - قم (۲)
سید محمد علی علوی لاجوردی (۱۷)
شیخ مهدی یعقوبی
سید عبد الرزاق پیر دهقان
شیخ محسن علوی افضل
شیخ مجتبی ناصری دولت آبادی (۱)
شیخ رضا اسلامی
سید احسان حسینی عاشق آبادی
شیخ محمد بصیرتی
سید روح الله موسوی
شیخ حسینعلی کرمانی
شیخ جعفر نوری نام تنی
شیخ علی جان نثاریون
شیخ جلیل شمس
شیخ عبدالله عباسی
سید هادی قریشی
سید محمد مهدی فروتن
شیخ مجید مهدیان آرا
شیخ ابراهیم لطیفی
شیخ مصطفی سرویه
یاسر ماهری قمی
شیخ یعقوب شمس الدینی (۱)
شیخ مهدی عرب پور
سید عبد المجید فقیهی
شیخ حسن محمودی
شیخ علی قربانی
شیخ رسول چگینی (۱۷)
شیخ محمد محمدی ارانی
سیدحسین موسوی نسب
شیخ محمد کثیری
سید مصطفی مومنی
سید محمد جلالی (۱۴)
شیخ محمد کاظمی نیا (۹۳)
شیخ محمد توکلی جوری
شیخ علیرضا کلاهدوزان (۱)
شیخ محمد طائبی اصفهانی
شیخ عارف محمدی
شیخ جلال باقری
سید محمد علی حسینی هرندی (۲)
شیخ مهدی دهبان (۳۷)
سید کاظم مددی
شیخ محمد زینعلی
سید علیرضا مددی (۲۳)
شیخ حامد خادم الذاکرین (۴)
شیخ محمد ناصری (۱)
شیخ علیرضا ضیایی (۳۰۰)
شیخ حسین صادقی
شیخ عباس مقیسه
شیخ محمد مهدی مقیسه
شیخ عبدالعباس حیاتی
شیخ علی علمداری
شیخ مجتبی خرقانی
شیخ یوسف تیموری
شیخ محمد رضا محمد علیزاده
شیخ مهدی قنبریان
شیخ حسین زهدی علیپور
شیخ حسین اطهری نیا (۱)
■ طلاب حوزه علمیه حضرت بقیت الله عج - قم
ورودی سال ۱۳۹۳
ورودی سال ۱۳۹۴
ورودی سال ۱۳۹۵
ورودی سال ۱۳۹۶ (۱)
ورودی سال ۱۳۹۷
ورودی سال ۱۳۹۸
ورودی سال ۱۳۹۹
ورودی سال ۱۴۰۰ (۱)
ورودی سال ۱۴۰۱
■ سایر نویسندگان (۳۲۵)

جدیدترین مقالات

مقالات تصادفی

مقالات پربازدید

اثبات معاد سید علی حسینی آملی

 

             


به نام خدا

 

اثبات معاد

سید علی حسینی آملی[1]

چکیده

 

یکی از مسائل مهمی که در سرنوشت انسان بسیار اهمیت دارد بحث معاد است که در طول تاریخ همواره محل بحث بوده است. عده ای در صدد انکار آن هستند و جهان بعد مرگ را نمی­پذیرند اما در مقابل عده­ای با دلیل و استدلال به اثبات آن پرداختند. ما در این پژوهش در صدد بیان ادله اثبات عقلی و نقلی معاد مانند دلیل حکمت، عدالت، فطرت، رحمت، توحید، صدق، بقاء روح، وحدت، حرت، تاریخ هستیم و در ادامه هم از آیات و روایاتی که دلالت بر اثبات معاد هستند بهره می­گیریم.

 

کلید واژگان

 

ادله، معاد، عقل، قرآن، روایات

 

مقدمه

یکی از مسائلی که شناخت ان سرنوشت ساز و تعیین کننده نفی یا اثبات آن هریک جهت و خط مشی انسان را به گونه خاصی مشخص می نماید، انسان شناسی است. اگر در شناخت انسان، انسان موجودی فانی و دارای زندگی موقت دنیوی شناخته شود و آشکارگردد که برای انسان پس از زندگی دنیا زندگی دیگری نیست و با مردن نابود می گردد طبیعی است که خط مشی انسان و گونه زندگی بشر در این زندگی دنیوی غیر اط هنگامی است که انسان موجودی باقی و دارای زندگیدیگر شناخته شده باشد و در صورتی که زندگی دیگری باشد راحت یا رنج بعد از این زندگی­اش مربوط به چگونگی اعمال او در این دنیا است.

در این شناخت صرف نظر از آن که در فطرت انسان میل به بقا است و این خود از نظر جمعی از محققان گواه بقا انسان و زندگی دیگر و تداوم حیات او است. با توجه به شناخت هستی و اثبات نیاز موجودات به حقیقتی قائم بالذات و آگاه و توانا به برناممه هدایت که از طرف خدا جهان با فرستادن پیامبران و اوصیا انجام گرفته است و رای مردم وظائف گوناگون در سطوح مختلف زندگی شان مقرر گردیده است، مساله زندگی بعد از مرگ به حکم عقل و نقل قظعی و ضروری به شمار می­آید.[2]

 

ادله عقلی اثبات معاد

 

 

دلیل اول: دلیل حکمت

دلیل حکمت از این جهت که خدا حکیم است ضرورت معاد اثبات میشود خلاصه دلیل چنین است: خدا حکیم است و حکیم کار عبث نمیکند پس خدا کار عبث نمیکند و این نظام اگر به مقصد نهایی و کمال مطلوب یعنی به حیات ابد و مانند آن نرسد بیش از یک عبث چیز دیگری نخواهد بود و چون کار عبث از خدای حکیم صادر نمیشود پس عالم مقصدی دارد که به آن مقصد میرسد.[3]

 

به بیان دیگر: بدیهی است که زندگی افراد بشر در دنیا همواره با رنج و راحت و فراز و نشیب و حوادث مختلف است و نیز بدیهی است که انسان موجود بسیار مستعد و شگفت انگیز و قابل پیشرفت و تکامل و ممتلز به قدرت انتخاب و اراده است و روشن است چنین موجود مستعد اگر هدف و غایتی در خلقت آن نباشد و در همین زندگی دنیوی زندگی­اش خاتمه پیدا کند خلقت او لغو و بدون حکمت خواهد بود و چون خدا حکیم است خلقتی این چنین لغو ز او انجام نمی­گیرد بنابراین باید پس از زندگی دنیا زندگی دیگری باشد تا خلقت انسان حکیمانه باشد.[4]

آیا می توان باور کرد که خداوند حکیم این جهان را پس از چندی بدون جهت و بدون تبدیل آن به عالم باعظمت آخرت ،  با زلزله ،  قارعه و انفجار همه را خراب نماید ؟

اگر معادی نباشد کار خدا این است که از خاک گندم و از گندم نطفه و از نطفه طفل و سپس جوان نیرومند وپس از چندی به صورت انسان سالخورده و سپس مرده و پوسیده و آنگاه خاک شود . راستی اگر بناست بعد از این همه تغییر و تحوّل ما خاک شویم و معادی هم نباشد ،  مگر از اوّل ما خاک نبودیم آیا این خلقت و برنامه ،  بازی و عَبَث نیست ؟

آیا این آسمان ،  زمین ،  دریا ،  خورشید ،  گیاهان و حیوانات ،  برای انسان و انسان برای مردن و پوچ شدن کار صحیحی است

آیا اگر معاد نباشد معنای زندگی ،  جز میلیون ها لیتر آب را بول کردن و خروارها تن غذا را کود کردن چیز دیگری است ؟ حالا یا پای شمع و روی الاغ و یا سوار ماشین و زیر برق ،  در اصل زندگی فرقی ندارد.[5]

 

علّامه مجلسی عالم نامدار شیعی ، در تبیین توحید و صفات الهی نوشته است  : یکی از صفات خداوند متعال ، «حکیم » است . یعنی کارهایش منوط به حکمت ومصلحت است و فعل عبث و بیهوده از او صادر نمیشود ودر افعالش هدفهای درست و و حکمت های بزرگ لحاظ شده است وی شیعه امامیه را در شمار مذاهب و گروه هایی را اورده است که بر حکیم بودن خداوند بزرگ اتفاق کردند با دقت در پدیده های جهان هستی ستارگان کهکشان های بزرگ کوههای حیرت اور دریاها انواع جانداران و گیاهان ... و از همه بالاتر دستگاه پیچیده خلقت ادمی هر کس متوجه میشود که حیات این پدیده‌ها، با نظمی دقیق و حساب شده به‌وجود آمده و تداوم می‌یابد. ناگزیر زندگی انسان محدود به زندگی کوتاه مدّت نخواهد بود [6]



در قرآن هم به این دلیل مکرر اشاره شده است که به چند نمونه از آن اشاره می­کنیم.

1. وَخَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَلِتُجْزَى كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ[7]

و خدا آسمانها و زمين را به حق بيافريد تا هر كسى را برابر كارى كه كرده است پاداش دهد و به آنها ستم نشود

2. أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ[8]

آيا پنداريد كه شما را بيهوده آفريده‌ايم و شما به نزد ما بازگردانده نمىشويد

خواجه نصیرالدین هم می­نویسد: و وجوب ایفاء الوعد و الحکمه یقتضی وجوب البعث[9]

وجوب وفا به وعده و حکمت الهی اقتضا می کند وجوب قیامت را.

دلیل دوم: دلیل عدالت        

 دومین دلیل بر ضرورت معاد (دلیل عدالت) است. خالصه دلیل چنین است: برخی انسانها به اقتضای اختیار خویش اعمال نیک و برخی دیگر اعمال بد را بر می گزینند اما در این دنیا جزای اعمال خود را به طور کامل دریافت نمیکنند و اگر در جهانی دیگر نتیجه اعمال خود را به نحو شایسته نبینند با عدل االهی سازگار نیست.[10]

در بحث خداشناسى به اثبات رسيده كه خدا عادل است و آفرينش انسان و جهان بر اساس عدل استوار گشته است. هر پديدهاى را بر طبق استعدادش كمال مىبخشد و حق هيچ پديده و انسانى را تضييع نمىكند.چون ظلم از جهل يا نياز فاعل نشأت مىگيرد و خداى جهان آفرين از همه نقائص منزه مىباشد.ظلم، كار زشتى است و خداى متعال كار زشت انجام نمىدهد.خداى متعال علاوه بر اين كه خود ستم نمىكند از انسانها نيز خواسته عدل و احسان را رعايت كنند و بر يكديگر ستم روا ندارند. در قرآن مىگويد: «خدا بندگان را به عدل و احسان و حق خويشان را ادا  خداى متعال براى پاكسازى محيط زندگى از ظلم و ستم و ايجاد آرامش و سعادت انسانها احكام و تكاليفى را مقرر كرده و به وسيله پيامبران فرستاده و از مردم خواسته به يكديگر احسان كنند و از ظلم و جنايت دورى ورزند. براى درست است که محکمه وجدان مسئله مهمی است. و درست است که عکس‌العملهای گناه و ظلم و ستم و عواقب شوم بی‌عدالتیها گاه دامان خود انسان را می‌گیرد.

و نیز درست است که گروهی از بدکاران در این جهان به مکافات اعمال خویش می‌رسند و یا سهمی از آن را دریافت می‌دارند. اما اگر درست دقت کنیم می‌بینیم هیچ یک از این امور سه‌گانه آنچنان عمومی و همگانی نیست که هر ظالم و گنهکاری را درست به اندازه ظلم و گناهش کیفر بدهد، و هستند کسانی که از مجازات وجدان، و بازتابهای اعمال شوم خود و از چنگال مکافات عمل، فرار می‌کنند، یا به قدر کافی کیفر نمی‌شوند.نيكوكاران پاداشهاى نيك اخروى، و براى ستمكاران و بدكاران كيفرهاى سختى را مقرر داشته است[11]

تردیدی نیست که دوران زندگی بشر همراه با مهلت است زیرا از جمله سنتهای خداوند سنت مهلت می باشد تا آنجا که گروهی از افراد بشر تا اخرین نفس زندگی خود به ظلم و ستم اشتغال دارند و از هیچ گونه ظلمی اجتناب نمی­کنند و گروهی مظلوم و تا آخرین لحظه زندگی در حال محرومیت و مظلومیت به سر می­برند.

با توجه به این سنت الهی اگر پس از زندگی دنیا زندگی دیگری نباشد و زندگی انسان با مردن تمام شود و عالم دیگری نباشد تا هر کس به جزای کار خود برسد با عدالت خدا منافات دارد.[12]

برای این گونه افراد، و برای همگان محکمه و دادگاه عدلی باشد که سر سوزن کار نیک و بد در آنجا محاسبه شود، وگرنه اصل عدالت تأمین نخواهد شد. بنابراین، قبول «وجود پروردگار» و «عدالت او» مساوی است با قبول وجود رستاخیز و سرای دیگر، و این دو هرگز از یکدیگر تفکیک نخواهند شد.

در بسیاری از آیات قرآن به دلیل فوق تذکر داده شده است. مانند

1. أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آَمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ[13]

كسانى را كه ايمان آورده‌اند و كارهاى شايسته كرده‌اند ، همانند فسادكنندگان در زمين قرار خواهيم داد ؟ يا پرهيزگاران را چون گناهكاران ؟

 

2. أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئَاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ كَالَّذِينَ آَمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَوَاءً مَحْيَاهُمْ وَمَمَاتُهُمْ سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ[14]

آيا آنان كه مرتكب بديها مىشوند مىپندارند كه در شمار كسانى كه ايمان آورده‌اند و كارهاى شايسته كرده‌اند قرارشان مىدهيم ؟ و آيا زندگى و مرگشان يكسان است ؟ چه بد داورى مىكنند

دلیل سوم: دلیل فطرت

هر انسانی میل به بقا و ماندگاری دارد؛ خداوند هیچ میلی را در انسان بیهوده نیافریده است؛ زیرا خداوند حکیم است و حکیم کار بیهوده و لغو انجام نمی دهد؛ از طرفی این دنیا در آن برآورده شود. بقا و جاودانگی ندارد بنابراین لازم است جهانی ابدی وجود داشته باشد تا میل به بقای انسان در آن برآورده شود.[15]

 

فطرت به معناى آفرينش ويژه است. فطريات يعنى امور ارتكازى كه در قلب انسان نهاده شدهاند، از باطن ذات هر انسان سالمى مىجوشند و نيازى به استدلال و اقامه برهان ندارند. توجه به باطن ذات و بيدار ساختن فطرت در پذيرفتن آنها كفايت مىكند. زيباشناسى يكى از امور فطرى است. هرانسان خردمند و سالمى زيبايى را درك مىكند بعض اشياء را زيبا و برخى را غير زيبا مىشمارد. همه انسانها از اين فطرت برخوردارند گرچه امكان دارد در تعيين مصاديق آن اختلاف سليقه داشته باشند. حسن عدالت، صدق و امانت و قبح ظلم و دروغ و خيانت نيز از همين قبيل است. اصل توجه به خدا جويى و فروتنى و پرستش او نيز از امور فطرى است كه در ذات هر انسانى نهاده شده است و بيدار ساختن فطرت در ايمان به آن كفايت مىكند. گرچه امكان دارد بعضى افراد در شناخت مصداق دچار اشتباه شوند و بيراهه روند. چنان كه انواع بتپرستى از همين راه به وجود آمده است. اشتباه بتپرستان و خرافهپرستان در اين است كه در تعيين مصداق خدا كه فطرت آنها بدان گواهى مىداد دچار اشتباه شدند و از روى جهل به بيراهه رفتند. ابديت خواهى و زندگى پس از مرگ نيز يكى از امور ارتكازى و فطرى است كه در ذات هر انسانى نهاده شده و از آن منبع خدادادى مىجوشد و آثار خود را نشان مىدهد. گر چه در طول تاريخ و در بعضى اقوام و ملل با خرافات فراوانى آميخته شده است.[16]

 

 همه‌ی افراد بشر، از طریق فطرت میل به بقا و ادامه زندگی کاملا به روشنی مشهود و محسوس است و هیچ انسانی از زندگی و ادامه آن نمی­گریزد. به عکس از هر گونه زوال و نابودی رنج می‌برد و از آن می‌گریزد و حتّی آنانی که دست به انتحار و خودکشی می‌زنند،

میل به بقای زندگی دارند و چون زندگیکنونی را رنج آور و درد خیز می‌انگارند، انتحار می‌کنند تا خود را از رنج برهانند و به یک زندگی مطمئن و دائمی برسند. چنین میل مشهود فطری، نشانه­ی زندگی پس از مرگ است که معروف به «برهان حبّ زندگی ابدی است» و به آن عشق و علاقه شدید از خلال همه کارهای او نمایان است.

آيت ا... جوادي آملی چنين مي فرمايند :

 

هر انساني در نهاد خويش بطور وضوح مي يابد كه به حيات جاويد و زندگي دائم عشق مي ورزد و از هر گونه زوال و نابودي رنج مي بردو از آن مي گريزد و هرگز از اصل زندگي و جاودانه بودن آن ملالي احساس نمي كند و ملالتهايي كه احياناً پيدا مي شود از اصل حيات نيست بلكه از رويدادهاي ناگواري است كه با گذشت آنها و تبديل به برخورداري از پديده هاي ملائم، آن ملالها هم برطرف خواهد شد.[17]

 

کوشش برای زنده نگه داشتن نام و فکر و ذکر خود، تهیه اهرام چند هزار ساله مصر، و مقابر جاویدان، مومیائی کردن بدن مردگان، با آن مخارج هنگفت، حتی علاقه به حیات فرزند که دنباله حیات او است و ... همه نشانه این عشق غریزی به بقاء است.

دویدن دنبال عمر طولانی، اکسیر جوانی و آب حیات هر کدام نشانه‌ای از این واقعیت است.

اگر ما برای «فنا» آفریده شده‌ایم، این علاقه به «بقا» چه مفهومی دارد؟ و در حقیقت یک علاقه مزاحم، و یا لااقل بیهوده و بی مصرف است.

در سخنی که از آزاد مرد جهان حضرت علی (ع) نقل شده این حقیقت در جمله کوتاهی تجلّی کرده است:

«ما خُلِقْتَ انْتَ وَ لا هُمْ لِدارِ الْفَناءِ بَلْ خُلِقْتُمْ لِدارِ الْبَقاءِ؛ شما برای بقا آفریده شده‌اید نه برای فنا»1 و نشانه‌های آن در وجود شما به چشم می‌خورد.

دلیل چهارم: دلیل رحمت

 

یکی از صفات مشهور و معروف خداوند «رحمت»است. رحمت به معنای اعطای فیض و نعمت به موجودی است که قابلیت و استعداد آن را دارد خلاصه دلیل رحمت بر ضرورت معاد چنین است از آنجا که انسان با آن ساختمان مخصوص و روحی که از برکت االهی در او دمیده شده استعداد حیات جاویدان و رسیدن به کماالت فراوان را دارد خداوند رحمان و رحیم چنین فیض و سعادتی را از او قطع نمیکند و فیض و رحمت او با مرگ قطع نخواهد شد.[18]

 

يكى از نشانه‌هاى فطرى بودن معاد ابديت خواهى و حب بقاى هميشگى است. انسان همواره سعى مى‌كند زنده بماند و به حيات خويش ادامه دهد و چون مرگ خود را حتمى مى‌داند سعى مى‌كند اثرى از خود باقى گذارد: فرزندانى تربيت نمايد، كتابى بنويسد، خيريه‌اى احداث كند، راجع به محل دفن خود، مجالس يادبود و فاتحه خوانى وصيت مى‌كند، دوست دارد مرام و آرمانش باقى بماند و احياناً براى دفاع از آنها تن به شهادت مى‌دهد. همه اينها از نشانه‌هاى ابديت خواهى و حيات جاويدان انسان است. اگر مرگ را پايان زندگى و عدم خود بداند ماندن اثر، بقاى نام، مجالس يادبود، وجود فرزندان، محل دفن آبرومند برايش چه سودى دارد؟ اگر عقيده داشته باشد با مرگ معدوم مى‌شود شهادت در راه دفاع از مكتب و آرمان برايش چه مفهوم و توجيه عقلانى دارد. از مجموع اين نشانه‌ها چنين استفاده مى‌شود كه خواست زندگى جاويدان پس از مرگ در ذات هر انسانى نهاده شده و امرى فطرى است. اين خواسته طبيعى بايد در خارج تحقق يابد و گرنه وجود چنين خواسته‌اى در انسان لغو و بيهوده خواهد بود و كار لغو از خداى حكيم و عليم صادر نخواهد شد.[19]

 

 

 


 

دلیل پنجم: دلیل توحید

در این دلیل از تحلیل برهان توحید خداوند برای اثبات معاد بهره میگیریم. خالصه دلیل چنین است اعتقاد به معاد از لوازم و ضروریات اعتقاد به مبدأ است و ممکن نیست خدا را آن چنان که باید شناخت ولی به لزوم معاد نرسید.[20]

به تعبیر دیگر وحدانیت خدا دلیل بر معاد است همانطور که وجود خدا دلیل بر وحدانیت است پس اصل وجود خدا هو دلیل بر وحدانیت است و هم دلیل بر ضرورت معاد.[21]

 

دلیل ششم: دلیل بقاء روح

بسیاری از فالسفه االهی برای اثبات ضرورت معاد به بقای روح نفس مجرد انسانی استدالل کرده اند. دلیل بقای روح از اصلی ترین دلیلهای فلاسفه و گاهی تنها دلیل آنها برای اثبات ضرورت معاد و وجود دنیایی پس از حیات مادی است خلاصه دلیل چنین است بر اساس دالیل عقلی و نقلی روح انسان با مرگ و قطع حیات مادی از بین نمیرود در نتیجه حقیقت غیر قابل زوال انسان با رها کردن بدن و مرگ آن از بین نمیرود و به حیات خود ادامه میدهد. [22]

براى اثبات جاويدان بودن نفس انسان و حيات پس از مرگ به وجوهى مىتوان استدلال كرد كه يكى از آنها اثبات تجرد نفس انسانى است. تجرد نفس انسانى يكى از مسائل دشوار فلسفى است. اين مسئلۀ مهم در كتابهاى فلسفى از جمله اسفار و رساله تصور و تصديق و ديگر كتابهاى ملاصدرا و در كتاب شرح زاد المسافر و كتاب اشارات بوعلى سينا و شرح منظومه ملاهادى سبزوارى به طور تفصيل بررسى شده است. ما در اين نوشتار كوتاه نمىتوانيم به تفصيل مطلب بپردازيم. ولى به صورت فشرده به برخى از دليلها اشاره خواهيم كرد. قبل از ورود در اصل بحث لازم است به چند مطلب اشاره كوتاهى كنم: معناى تجرد: موجودات به دو دسته تقسيم مىشوند: مادى و مجرد، موجودات مادى عبارتند از: جمادات مانند سنگ، خاك، انواع معادن، انواع فلزات، املاح، انواع رنگها، آب، در اين تقسيم هوا، انرژى و حتى نور نيز از امور مادى محسوب مىشوند و همچنين در اين تقسيم انواع نباتات و حيوانات با اين كه داراى نفس نامى و حيوانى هستند از جمله امورمادى به حساب مىآيند. موجودات مادى داراى آثار ويژهاى هستند. مانند: مقدار، مكان، زمان، حركت، تغيير و تبدل، دورى و نزديكى، كون و فساد.اين قبيل امور از آثار و نشانههاى موجودات مادى هستند. امور مادى را به وسيله يكى از حواس مىتوان درك كرد يا با آزمايش به وجود آنها پى برد. نوع دوم موجودات مجرد هستند. مانند: خدا، و فرشتگان، مجردات آثار ماده را ندارند. مكان، زمان، مقدار، حركت، تغيير و تبديل و كون و فساد ندارند. تجرد يعنى نداشتن آثار ماده.

تعريف نفس: بعضى موجودات داراى نفس هستند، مثل انواع گياهان كه نفس نباتى دارند، و انواع حيوانات كه نفس حيوانى دارند، و انسان كه نفس انسانى دارد. در گياهان گفته مىشود: گرچه بدن آنها از عناصر مختلف جمادى مانند آب، هوا، مواد معدنى، املاح، انرژى، انواع فلزات، تركيب يافته و آنها نفس ندارند ولى با توجه به اين كه در اين تركيب تازه، آثار جديدى پيدا شده مانند: تغذيه، رشد و توليد مثل، گفته مىشود: منشأ اين آثار نفس نباتى است كه از تركيب اين عناصر به وجود مىآيد. در خصوص حيوانات نيز گفته مىشود: گرچه بدن آنها از عناصر مختلف آب، هوا، مواد معدنى، املاح، انرژى، انواع فلزات تركيب يافته ولى چون در اين تركيب، آثار تازهاى مانند حس، حركت بالإراده به وجود آمده گفته مىشود منشأ آثار جديد نفس حيوانى است. در خصوص انسان نيز با همين بيان گفته مىشود چون داراى آثار تازهاى است از قبيل: خود آگاهى، علم به محسوسات، حافظه و تذكر، بدين جهت بايد گفت: منشأ اين آثار جديد نفس انسانى اوست. با اين توضيحات با تعريف نفس آشنا شديم. در اين جا تذكر اين نكته را لازم مىدانم كه انسان موجودى چند بعدى است. از يك سو جسد او مركب از عناصر گوناگون طبيعى است و واجد آثار هر يك از آنها مىباشد. از سوى ديگر يك جسم نامى است و تغذيه و رشد و توليد مثل دارد و داراى نفس نباتى مىباشد. و از جهت ديگر يك حيوان است، نفس حيوانى دارد و از غرايز حيوانى برخوردار مىباشد. در نهايت يك انسان و واجد نفس انسانى است و آثار ويژه و ممتاز آن را دارد. گفتنى است كه گرچه در انسان نفس نباتى و حيوانى و انسانى جمعشدهاند همه با يك وجود تحقق يافته و از مراتب مختلف وجود او به حساب مىآيند. اداره كننده بدن انسان روح و نفس واحد انسانى است كه در مراتب مختلف كارهاى گوناگون انجام مىدهد. مديرِ بدنِ انسان، نفس و عقل انسانى است و بايد در مراتب مختلف بر كارهاى نفس نباتى و حيوانى نظارت كند و طبق مصالح واقعى، آنها را به انجام وظيفه وادار كند.[23]


 

دلیل هفتم: دلیل حرکت و هدفمندی

دلیل دیگر بر ضرورت معاد دلیل حرکت و هدفداری .است خلاصه  دلیل چنین است جهان مادی که به صورت یک واحد حقیقی در حرکت مستمر است باید به هدف نهایی نایل آید و هدف نهایی آن است که متحرک با رسیدن به آن آرام گیرد و ثبات ،پذیرد و محل آرامش جهان و قرارگاه دنیا و هدف آن همان معاد و جهان آخرت است.[24]

در بحث خداشناسى به اثبات رسيده كه جهان پهناور هستى خدايى دارد كه آن را آفريده و اداره مىكند. علم و قدرت و حكمت او نيز به اثبات رسيده است. و نيز به اثبات رسيده كه كار لغو و بيهوده و بىهدف از او صادر نمىشود. ولى هدف او در آفرينش جهان، سود بردن و رفع نياز خود نبوده چون بىنياز است بلكه هدف او سود رساندن و افاضه كمال بوده است. او به هر پديدهاى به مقدار استعداد و ظرفيت وجودىاش كمال مىبخشد. فيض بخشى، ذاتىِ اوست و بخل در مقام ذاتش وجود ندارد. در بين پديدههاى جهان، انسان از استعداد فوق العاده و موقعيت ممتازى برخوردار است.جسم او از جهان ماديات و روح او از عالم ملكوت و مجردات است.جهان ماده در طول سالها و قرنهاى بسيار دراز و با حركت و فعل و انفعالات تكاملى فراوان استعداد آن را پيدا كرد تا صورت شگفتآور انسان را دريافت كند. در ساختمان جسمانى، دستگاه گوارش، بينايى، شنوايى، چشايى، بويايى، گويايى، توليد مثل، گردش خون و ساير اعضا و جوارح او صدها و هزارها ظرافت و ريزهكارىهاى شگفت انگيزى به كار گرفته شده كه در كتابهای علوم به برخى از آنها اشاره شده است. [25]

آن كه چون خدا حق است كار باطل نمى كند و جهان بى هدف , باطل است و خدا كار باطل نمى كند . پس اين عالم داراى حركت , هدفى دارد كه در آن جا آرام مى شود و آن عالم بعث و قيامت است[26]


دلیل هشتم: دلیل تاریخ

از جمله شواهد مطلب اين كه: ايمان به جاودانگى روح انسان و زندگى پس از مرگ ريشه عميقى در طول تاريخ انسانها و حتى انسانهاى قبل از تاريخ و حتى اقوام و ملل منقرض شده دارد.

تا آنجا كه تاريخ نشان مىدهد و از كشفيات گورستانهاى بسيار كهنه و آثار باستانى موجود در موزهها كه از اهرام مصر وديگر اقوام و ملل به جاى مانده به خوبى استفاده مىشود كه اكثر انسانها در طول تاريخ به جاودانگى روح و زندگى پس از مرگ ايمان داشتهاند. به همين جهت مردگان خود را با تشريفات ويژهاى به خاك مىسپردند و اشياء مورد علاقه و نياز را با او دفن مىكردند، به احترام مرده و براى خشنودىاش مراسمى انجام مىدادند و تا مدتها برايش خيرات و مبرات مىفرستادند.[27]

 

ادله نقلی

علاوه بر ادله عقلی دلیلهای نقلی بسیاری معاد را ثابت می­کند

 

دلیل اول: دلیل وحدت

 

دلیل دیگری بر اساس آیات قرآن برای ضرورت معاد تقریر شده که به نام دلیل وحدت یا دلیل حقیقت خوانده شده است. خالصه دلیل چنین است از ویژگیهای زندگی دنیا وجود اختالف آرا و افکار است. حتی پیروان یک مذهب غالباً به شاخههای متعددی با عقاید مختلف تقسیم شده اند. گاه این اختالف آرا و عقاید از اجتماع به درون خانواده کشیده میشود و هر یک از اعضای خانواده پیرو عقیده و مکتبی هستند بدون شک هر انسانی از وجود این اختالفات در این جهان رنج میبرد و همه آرزو میکنند این اختالفات روزی برچیده شود. مسلماً خدایی که انسان را برای تکامل و هدایت آفریده به مقتضای مقام ربوبیتش انسانها را از نیل به چنین خواسته ای محروم نخواهد کرد و چون این هدف در دنیا انجام نمیگیرد حتماً جای رفع اختالفات و رسیدن به وحدت و کشف حقیقت و تمایز آن از باطل سرای دیگر است.[28]


 

 

دلیل دوم: دلیل صدق

اثبات صانع و نبوت در نخستین مراحل شناخت با دلیل عقلی صورت می پذیرد اما معاد را هم میتوان با دلیل عقلی و هم با دلیل نقلی ثابت کرد دلیل صدق در زمره دالیل نقلی معاد است که حد وسط ،دلیل ضرورت صدق گفتار خداوند است. خلاصه دلیل چنین است حق تعالی راستگوترین راستگویان و دارای علم خطاناپذیر است و هر چه را راستگوترین راستگویان خبرداد یقیناً واقع میشود در نتیجه معاد و دوزخ و بهشت یقیناً واقع می.شود پس از صدق ُمخبر گزارش دهنده ی دارای علم خطاناپذیر پی به صدق خبر گزارش و مفاد آن یعنی معاد خواهیم برد[29].


 

دلیل سوم: آیات قرآن

1. ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ

اين است همان كتابى كه در آن هيچ شكى نيست . پرهيزگاران را راهنماست

الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ

آنان كه به غيب ايمان مىآورند و نماز مى گزارند ، و از آنچه روزيشان داده‌ايم انفاق مى كنند.

وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَبِالْآَخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ[30]

و آنان كه به آنچه بر تو و بر پيامبران پيش از تو نازل شده است ايمان مىآورند و به آخرت يقين دارند.

 

2. لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آَمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآَخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ

خدا در این آیه نیکی را در ایمان به خدا و ایمان به آخرت و ایمان به فرشتگان و کتاب و پیامبران و انجام وظائف عبادی و اجتماعی و اخلاقی می­داند.

 

3. إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا

به نام خداى بخشايندهء مهربان ، آن گاه كه زمين لرزانده شود به سختترين لرزه‌هايش ،

وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا

و زمين بارهاى سنگينش را بيرون ريزد ،

وَقَالَ الْإِنْسَانُ مَا لَهَا

و آدمى بگويد كه زمين را چه رسيده است ؟

يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا

در اين روز زمين خبرهاى خويش را حكايت مىكند :

بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحَى لَهَا

از آنچه پروردگارت به او وحى كرده است .

يَوْمَئِذٍ يَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا لِيُرَوْا أَعْمَالَهُمْ

در آن روز مردم پراكنده از قبرها بيرون مىآيند تا اعمالشان را به آنها بنمايانند .

فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ

پس هر كس به وزن ذره‌اى نيكى كرده باشد آن را مىبيند .

وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ[31]

 

در این سوره از جریان حوادث قبل قیامت و بعد از آن خبر داده شده و تمامی این سوره درباره معاد است.

 

4. أَئِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا ذَلِكَ رَجْعٌ بَعِيدٌ

آيا زمانى كه مرديم و خاك شديم ديگر بار زنده مىشويم ؟ اين بازگشتى محال است .

قَدْ عَلِمْنَا مَا تَنْقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ وَعِنْدَنَا كِتَابٌ حَفِيظٌ

ما مىدانيم كه خاك چگونه از آنها خواهد كاست . و كتابى كه همه چيز در آن نگهدارى شده ، نزد ماست .[32]

این آیه در جواب کسانی که زندگی پس از مرگ را بعید می شمارند با توجه دادن به علم خدا که هیچ ذره ای از علم او غائب نیست و با توجه دادن به قدرت خدا که همه چیز تحت حفاظت او است معاد را اثبات می­کند و بعید شمردن آن را نفی می­کند.[33]

 

5. وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِيَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ يُحْيِي الْعِظَامَ وَهِيَ رَمِيمٌ

در حالى كه آفرينش خود را از ياد برده است ، براى ما مثَل مىزند كه چه كسى اين استخوانهاى پوسيده را زنده مىكند ؟

قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ

بگو : كسى آنها را زنده مىكند كه در آغاز بيافريده است ، و او به هر آفرينشى داناست .[34]

 

در این آیه نیز در جواب بعید شمردن زنده شدن استخونهایی که از بین رفته  به قدرت بی نهایت خود توجه داده  و از این راه زمینه پذیرش معاد را فراهم کرده است.

 

6. أَيَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظَامَهُ [35]

آيا آدمى مىپندارد كه ما استخوانهايش را گرد نخواهيم آورد ؟

 

جمع نمودن استخونها پس از مرگ إخبار به زندگی دیگری است

 

 

نتیجه

یکی از مسائلی که دارای اهمیت بسیار زیاد هست بحث معاد و اثبات آن است که بعضی در طول تاریخ تا به الان در صدد انکار آن برآمدنند این در حالی است که ادله فراوانی بر اثبات معاد دلالت دارد مانند دلیل حکمت که می­گوید: خدا حکیم است و حکیم کار عبث نمیکند پس خدا کار عبث نمیکند و این نظام اگر به مقصد نهایی و کمال مطلوب یعنی به حیات ابد و مانند آن نرسد بیش از یک عبث چیز دیگری نخواهد بود و چون کار عبث از خدای حکیم صادر نمیشود پس عالم مقصدی دارد که به آن مقصد میرسد و دلیل عدالت که می­گوید: برخی انسانها به اقتضای اختیار خویش اعمال نیک و برخی دیگر اعمال بد را بر می گزینند اما در این دنیا جزای اعمال خود را به طور کامل دریافت نمیکنند و اگر در جهانی دیگر نتیجه اعمال خود را به نحو شایسته نبینند با عدل االهی سازگار نیست و دلیل فطرت: هر انسانی میل به بقا و ماندگاری دارد؛ خداوند هیچ میلی را در انسان بیهوده نیافریده است؛ زیرا خداوند حکیم است و حکیم کار بیهوده و لغو انجام نمی دهد؛ از طرفی این دنیا در آن برآورده شود. بقا و جاودانگی ندارد بنابراین لازم است جهانی ابدی وجود داشته باشد تا میل به بقای انسان در آن برآورده شود. دلیل رحمت: از آنجا که انسان با آن ساختمان مخصوص و روحی که از برکت االهی در او دمیده شده استعداد حیات جاویدان و رسیدن به کماالت فراوان را دارد خداوند رحمان و رحیم چنین فیض و سعادتی را از او قطع نمیکند و فیض و رحمت او با مرگ قطع نخواهد شد دلیل بقا روح: بر اساس دالیل عقلی و نقلی روح انسان با مرگ و قطع حیات مادی از بین نمیرود در نتیجه حقیقت غیر قابل زوال انسان با رها کردن بدن و مرگ آن از بین نمیرود و به حیات خود ادامه میدهد. دلیل وحدت: بدون شک هر انسانی از وجود این اختالفات در این جهان رنج میبرد و همه آرزو میکنند این اختالفات روزی برچیده شود. مسلماً خدایی که انسان را برای تکامل و هدایت آفریده به مقتضای مقام ربوبیتش انسانها را از نیل به چنین خواسته ای محروم نخواهد کرد و چون این هدف در دنیا انجام نمیگیرد حتماً جای رفع اختالفات و رسیدن به وحدت و کشف حقیقت و تمایز آن از باطل سرای دیگر است و دلیل حرکت که می­گوید: جهان مادی که به صورت یک واحد حقیقی در حرکت مستمر است باید به هدف نهایی نایل آید و هدف نهایی آن است که متحرک با رسیدن به آن آرام گیرد و ثبات ،پذیرد و محل آرامش جهان و قرارگاه دنیا و هدف آن همان معاد و جهان آخرت است و ادله نقلی دال بر وجود جهانی دیگر ورای این جهان است.

 

 

کتابنامه

قرآن

دروس اعتقادی، سید جعفر سیداننشر پیام طوس، 1394 هجری شمسی، چاپ ششم.، مشهد

 

معاد در قرآن، عبدالله جوادی آملی، نشر اسراء، 1382 هجری شمسی، چاپ دوم، قم

معاد در قرآن، ابراهیم امینی.

معاد در قرآن، محسن قرائتی.تجرید الاعتقاد، خواجه نصیرالدین طوسی.

کتاب معارف و عقائد

معرفت معاد، علی ملکی میانجی، نشر نبا،1392 هجری شمسی،



[1] . طلبه پایه چهارم مدرسه بقیه الله قم.

[2] . دروس اعتقادی: ص193-194.

[3] کتاب معارف و عقاید: ج 6 ، ص44

[4] . دروس اعتقادی: ص196.

 

[5].  معاد(قرائتی): ص 33

[6] . معرفت معاد: ص43.

[7] . سوره جاثیه، آیه 22.

[8] . سوره مؤمنون، آیه115.

[9] . تجرید الاعتقاد: ص300، المقصد السادس فی المعاد، المعاد الجسمانی.

[10] . کتاب معارف و عقائد:_۶ص۴۶

[11] . معاد در قران ابراهیم: صفحه 24

[12] . دروس اعتقادی: ص195.

[13] . سوره ص، آیه28.

[14] . سوره جاثیه، آیه 21.

[15] کتاب معارف و عقاید: ج6، ص 54

[16] . معاد در قران ( ابراهیم امینی): ص 15

[17] . معاد در قرآن( جوادی آملی): ج4، ص150.

[18] کتاب معارف و عقاید: 6 ، ص 49.

[19] . معاد در قران (ابراهیم امینی): ص 21.

[20] . معارف و عقاید: 6 ، ص 50.

[21] . معاد در قرآن( جوادی آملی): ج4، ص139.

[22] . معاد در قرآن( جوادی آملی): ج4، ص168.

[23] .معاد در قران (ابرهیم امینی): ص 28.

[24] .معارف و عقاید: 6 ، ص 64.

[25] .معاد در قران (ابراهیم امینی): ص 21.

[26] یاد معاد: ج 1 ، ص 108.

[27] . معاد در قران( ابراهیم امینی): ص 16.

[28] کتاب معارف و عقاید: 6 ، ص 61.

[29] . معاد در قرآن( جوادی آملی): ج4، ص141-142.

[30] . سوره بقره، آیات 2-4.

[31] . سوره زلزله.

[32] . سوره ق، آیه 3و 4.

[33] . دروس اعتقادی: ص199.

[34] . یسن: 78 و 79.

[35] . سوره قیامت آیه 3.

 

ارسال سوال