دستهبندی مقالات
جدیدترین مقالات
مقالات تصادفی
مقالات پربازدید
■ اساتید حوزه علمیه حضرت بقیت الله عج - قم (۲)
سید محمد علی علوی لاجوردی (۱۷)
شیخ مهدی یعقوبی
سید عبد الرزاق پیر دهقان
شیخ محسن علوی افضل
شیخ مجتبی ناصری دولت آبادی (۱)
شیخ رضا اسلامی
سید احسان حسینی عاشق آبادی
شیخ محمد بصیرتی
سید روح الله موسوی
شیخ حسینعلی کرمانی
شیخ جعفر نوری نام تنی
شیخ علی جان نثاریون
شیخ جلیل شمس
شیخ عبدالله عباسی
سید هادی قریشی
سید محمد مهدی فروتن
شیخ مجید مهدیان آرا
شیخ ابراهیم لطیفی
شیخ مصطفی سرویه
یاسر ماهری قمی
شیخ یعقوب شمس الدینی (۱)
شیخ مهدی عرب پور
سید عبد المجید فقیهی
شیخ حسن محمودی
شیخ علی قربانی
شیخ رسول چگینی (۱۷)
شیخ محمد محمدی ارانی
سیدحسین موسوی نسب
شیخ محمد کثیری
سید مصطفی مومنی
سید محمد جلالی (۱۴)
شیخ محمد کاظمی نیا (۹۳)
شیخ محمد توکلی جوری
شیخ علیرضا کلاهدوزان (۱)
شیخ محمد طائبی اصفهانی
شیخ عارف محمدی
شیخ جلال باقری
سید محمد علی حسینی هرندی (۲)
شیخ مهدی دهبان (۳۷)
سید کاظم مددی
شیخ محمد زینعلی
سید علیرضا مددی (۲۳)
شیخ حامد خادم الذاکرین (۴)
شیخ محمد ناصری (۱)
شیخ علیرضا ضیایی (۳۰۰)
شیخ حسین صادقی
شیخ عباس مقیسه
شیخ محمد مهدی مقیسه
شیخ عبدالعباس حیاتی
شیخ علی علمداری
شیخ مجتبی خرقانی
شیخ یوسف تیموری
شیخ محمد رضا محمد علیزاده
شیخ مهدی قنبریان
شیخ حسین زهدی علیپور
شیخ حسین اطهری نیا (۱)
■ طلاب حوزه علمیه حضرت بقیت الله عج - قمشیخ مهدی یعقوبی
سید عبد الرزاق پیر دهقان
شیخ محسن علوی افضل
شیخ مجتبی ناصری دولت آبادی (۱)
شیخ رضا اسلامی
سید احسان حسینی عاشق آبادی
شیخ محمد بصیرتی
سید روح الله موسوی
شیخ حسینعلی کرمانی
شیخ جعفر نوری نام تنی
شیخ علی جان نثاریون
شیخ جلیل شمس
شیخ عبدالله عباسی
سید هادی قریشی
سید محمد مهدی فروتن
شیخ مجید مهدیان آرا
شیخ ابراهیم لطیفی
شیخ مصطفی سرویه
یاسر ماهری قمی
شیخ یعقوب شمس الدینی (۱)
شیخ مهدی عرب پور
سید عبد المجید فقیهی
شیخ حسن محمودی
شیخ علی قربانی
شیخ رسول چگینی (۱۷)
شیخ محمد محمدی ارانی
سیدحسین موسوی نسب
شیخ محمد کثیری
سید مصطفی مومنی
سید محمد جلالی (۱۴)
شیخ محمد کاظمی نیا (۹۳)
شیخ محمد توکلی جوری
شیخ علیرضا کلاهدوزان (۱)
شیخ محمد طائبی اصفهانی
شیخ عارف محمدی
شیخ جلال باقری
سید محمد علی حسینی هرندی (۲)
شیخ مهدی دهبان (۳۷)
سید کاظم مددی
شیخ محمد زینعلی
سید علیرضا مددی (۲۳)
شیخ حامد خادم الذاکرین (۴)
شیخ محمد ناصری (۱)
شیخ علیرضا ضیایی (۳۰۰)
شیخ حسین صادقی
شیخ عباس مقیسه
شیخ محمد مهدی مقیسه
شیخ عبدالعباس حیاتی
شیخ علی علمداری
شیخ مجتبی خرقانی
شیخ یوسف تیموری
شیخ محمد رضا محمد علیزاده
شیخ مهدی قنبریان
شیخ حسین زهدی علیپور
شیخ حسین اطهری نیا (۱)
ورودی سال ۱۳۹۳
■ سایر نویسندگان (۳۲۵)آقای سجاد پور کریم (۱)
آقای محمد خدا بخشی
آقای محمدمهدی خراسانی
آقای امیر حسین خرم فر
آقای سیدی احمدی
آقای محمد حسین شریفی
آقای محمد حسن عبقری
آقای مهدی کرمی
آقای محمد امین محسنی
آقای محمد محمد نژاد
آقای جعفر محمد قلی
آقای محمد حسین محمدی
آقای علی مصطفوی زاده
آقای ابوالفضل مهدوی نکو
آقای محمد یعقوبی
آقای محمدعلی کیانی نژاد
آقای قائم توحیدیان
آقای محمد رضا وحیدی منش
ورودی سال ۱۳۹۴آقای محمد خدا بخشی
آقای محمدمهدی خراسانی
آقای امیر حسین خرم فر
آقای سیدی احمدی
آقای محمد حسین شریفی
آقای محمد حسن عبقری
آقای مهدی کرمی
آقای محمد امین محسنی
آقای محمد محمد نژاد
آقای جعفر محمد قلی
آقای محمد حسین محمدی
آقای علی مصطفوی زاده
آقای ابوالفضل مهدوی نکو
آقای محمد یعقوبی
آقای محمدعلی کیانی نژاد
آقای قائم توحیدیان
آقای محمد رضا وحیدی منش
آقای محمد جواد بیات
آقای امیر پور عباس
آقای سید علی حسینی (۳)
آقای محمد رحیمی
آقای محمد صالح زارع
آقای محمد علی زهرایی
آقای محمد حسین سلطانی
آقای سید محمد شمسی
آقای عرفان غلامی قمی
آقای محمدرضا قاسمی (۱)
آقای حسین قاینی زاده
آقای حسین قاینی زاده
آقای علی لرستانی
آقای حسن مهروانی (۱)
آقای احمد نجفی
آقای علی ولی ابرقوئی
آقای محمد ولایت مهر
آقای محمد حسین صالحی
ورودی سال ۱۳۹۵آقای امیر پور عباس
آقای سید علی حسینی (۳)
آقای محمد رحیمی
آقای محمد صالح زارع
آقای محمد علی زهرایی
آقای محمد حسین سلطانی
آقای سید محمد شمسی
آقای عرفان غلامی قمی
آقای محمدرضا قاسمی (۱)
آقای حسین قاینی زاده
آقای حسین قاینی زاده
آقای علی لرستانی
آقای حسن مهروانی (۱)
آقای احمد نجفی
آقای علی ولی ابرقوئی
آقای محمد ولایت مهر
آقای محمد حسین صالحی
آقای علی ارجینی
آقای محمد جواد افلاکیان (۲۲)
آقای سجاد باقری (۲۷)
آقای محمد علی تقی پور (۲۳)
آقای سید مهدی حسینی منش (۳)
آقای محمد صادق رحمانی (۳۹)
آقای یاسین زاهدی (۱۰)
آقای امیر حسین سالمی (۹)
آقای حسین عابدینی (۱۷)
آقای رضا عابدینی (۱۹)
آقای محمد غلامی (۲۶)
آقای علی صدرا مافی (۲۳)
آقای ابوالفضل میر داداشی (۳۸)
آقای حسین وصالی ادب (۳۹)
آقای رضا ولی ابرقوئی (۲۴)
ورودی سال ۱۳۹۶ (۱)آقای محمد جواد افلاکیان (۲۲)
آقای سجاد باقری (۲۷)
آقای محمد علی تقی پور (۲۳)
آقای سید مهدی حسینی منش (۳)
آقای محمد صادق رحمانی (۳۹)
آقای یاسین زاهدی (۱۰)
آقای امیر حسین سالمی (۹)
آقای حسین عابدینی (۱۷)
آقای رضا عابدینی (۱۹)
آقای محمد غلامی (۲۶)
آقای علی صدرا مافی (۲۳)
آقای ابوالفضل میر داداشی (۳۸)
آقای حسین وصالی ادب (۳۹)
آقای رضا ولی ابرقوئی (۲۴)
آقای علی احمدی (۱۸)
آقای محمد حسین پرتوی (۴)
آقای محمد مهدی توکلی (۹۸)
آقای محمد حاجی پور (۲۵)
آقای سید محمد حسینی (۲)
آقای سجاد کریمی (۹)
آقای سید علی موسوی
آقای علی میانداری (۲۲)
آقای حسین نوروزی (۳۲)
آقای محمد بهرامی
ورودی سال ۱۳۹۷آقای محمد حسین پرتوی (۴)
آقای محمد مهدی توکلی (۹۸)
آقای محمد حاجی پور (۲۵)
آقای سید محمد حسینی (۲)
آقای سجاد کریمی (۹)
آقای سید علی موسوی
آقای علی میانداری (۲۲)
آقای حسین نوروزی (۳۲)
آقای محمد بهرامی
آقای امیر حسین وحیدی منش (۱۶)
آقای محسن حسین زاده (۲۳)
آقای حسین حسنی (۴۱)
آقای امیر حسین جعفری (۲۶)
آقای سید حامد حسینی (۲۳)
آقای محمد حسین ابراهیمی
آقای محمد مهدی سالخورده (۱۲)
آقای علی بهرامی (۵)
آقای مهدی قره قاش (۲۸)
آقای علی کاشانی (۱)
آقای حسین کافتری (۲۰)
آقای سید محمد جواد محمدی (۳۶)
آقای سید محمد باقر موسوی (۱۶)
آقای محسن محرابیون (۱۷)
آقای محمد مهدی حیدری (۱۳)
آقای حسين نظرپور (۵۰)
آقای محمد هادی زینلی
ورودی سال ۱۳۹۸آقای محسن حسین زاده (۲۳)
آقای حسین حسنی (۴۱)
آقای امیر حسین جعفری (۲۶)
آقای سید حامد حسینی (۲۳)
آقای محمد حسین ابراهیمی
آقای محمد مهدی سالخورده (۱۲)
آقای علی بهرامی (۵)
آقای مهدی قره قاش (۲۸)
آقای علی کاشانی (۱)
آقای حسین کافتری (۲۰)
آقای سید محمد جواد محمدی (۳۶)
آقای سید محمد باقر موسوی (۱۶)
آقای محسن محرابیون (۱۷)
آقای محمد مهدی حیدری (۱۳)
آقای حسين نظرپور (۵۰)
آقای محمد هادی زینلی
آقای محمد مهدی ارجینی
آقای محمد هادی نصاری پور (۱۲)
آقای محمد رضا نصیری (۴۹)
آقای محمد حسین کاظمی (۲)
آقای سید ابوالفضل موسوی (۲۳)
آقای محمد جواد علی محمدی (۳۸)
آقای سید محمد حسین ذاکریان (۸)
آقای طاها دوست محمدی (۳۶)
آقای حسین جعفری
آقای سید مهدی موسوی (۱۵۶)
آقای علی پریزاد (۲۴)
آقای علیرضا کدخدایی (۲۹)
آقای محمد علی سلطانی نژاد (۳۳)
آقای سید محمد جواد رحمانی (۶)
آقای سید محمد مهدی حسینی (۵۲)
آقای سید محمد صالح سهیلی (۲)
آقای امیرعلی سبزبان
محقق مهدی شریفی اصیل (۱)
ورودی سال ۱۳۹۹آقای محمد هادی نصاری پور (۱۲)
آقای محمد رضا نصیری (۴۹)
آقای محمد حسین کاظمی (۲)
آقای سید ابوالفضل موسوی (۲۳)
آقای محمد جواد علی محمدی (۳۸)
آقای سید محمد حسین ذاکریان (۸)
آقای طاها دوست محمدی (۳۶)
آقای حسین جعفری
آقای سید مهدی موسوی (۱۵۶)
آقای علی پریزاد (۲۴)
آقای علیرضا کدخدایی (۲۹)
آقای محمد علی سلطانی نژاد (۳۳)
آقای سید محمد جواد رحمانی (۶)
آقای سید محمد مهدی حسینی (۵۲)
آقای سید محمد صالح سهیلی (۲)
آقای امیرعلی سبزبان
محقق مهدی شریفی اصیل (۱)
آقای سید علی حسینی آملی (۱۹)
آقای محمد مهدی بلیغی (۲۰)
آقای محمد رستمی
آقای علی عباسی (۱۰)
آقای امیرمهدی نصرتی (۱۷)
آقای محمد جواد برات نژاد (۱۳)
آقای سید مهدی محمودی فر (۱۰)
آقای احمد رضا محسنی فر
آقای محمد حسن رجبی زاده
آقای امیر محمد کماسی (۱)
آقای عباس عباسی (۶)
آقای علی ایزدی (۲۲)
آقای علیرضا منصوریه (۲۳)
آقای محمد حسن مقدم
آقای سید محمد فاضل سیفی (۱)
آقای الیاس برخوردار (۲)
آقای محمد سنچولی (۲)
محمد مهدی کوهکن نو (۲)
ورودی سال ۱۴۰۰ (۱)آقای محمد مهدی بلیغی (۲۰)
آقای محمد رستمی
آقای علی عباسی (۱۰)
آقای امیرمهدی نصرتی (۱۷)
آقای محمد جواد برات نژاد (۱۳)
آقای سید مهدی محمودی فر (۱۰)
آقای احمد رضا محسنی فر
آقای محمد حسن رجبی زاده
آقای امیر محمد کماسی (۱)
آقای عباس عباسی (۶)
آقای علی ایزدی (۲۲)
آقای علیرضا منصوریه (۲۳)
آقای محمد حسن مقدم
آقای سید محمد فاضل سیفی (۱)
آقای الیاس برخوردار (۲)
آقای محمد سنچولی (۲)
محمد مهدی کوهکن نو (۲)
سید عرفان سجادی (۴۴)
آقای سید حسن نبوی (۶)
آقای امیر علی رحمانی (۷)
آقای محمد حسین تقی پور (۱۷)
آقای محمد جواد علیمردانی (۷)
آقای محمد عرفان منصوری (۲۹)
آقای محمد حسین مظفری (۱۱)
آقای محمد مهدی خندان (۱۰)
آقای محسن مسلمی (۶)
آقای سید محمد حسین سیدی احمدی (۶)
آقای محمد جواد انصاری (۷۰)
علی اکبر فرمانی (۶)
محمد مهدی صوفی فتیده (۶)
آقای محمد نقوی (۲)
ورودی سال ۱۴۰۱آقای سید حسن نبوی (۶)
آقای امیر علی رحمانی (۷)
آقای محمد حسین تقی پور (۱۷)
آقای محمد جواد علیمردانی (۷)
آقای محمد عرفان منصوری (۲۹)
آقای محمد حسین مظفری (۱۱)
آقای محمد مهدی خندان (۱۰)
آقای محسن مسلمی (۶)
آقای سید محمد حسین سیدی احمدی (۶)
آقای محمد جواد انصاری (۷۰)
علی اکبر فرمانی (۶)
محمد مهدی صوفی فتیده (۶)
آقای محمد نقوی (۲)
آقای حمید رضا قاسمی (۸)
آقای محمد پور علی
آقای حسین عزیزی (۶)
آقای علی کافتری (۷)
آقای ابوالفضل کافتری (۶)
آقای محمد حسین نقی ئی (۶)
آقای مجتبی کمال وند (۷)
آقای محمد طاها خادمی تنورچه (۷)
آقای دانیال مهاجری
آقای محمد هادی صادقی (۷)
آقای سید محمد مهدی ذاکریان (۶)
آقای مهدی عاشوری (۷)
آقای سید محمد مهدی واهبی زاده (۷)
آقای مهدی صالحی (۸)
آقای علی کریمی (۸)
آقای محمد مهدی باقری (۱)
آقای امین اسماعیلی (۳)
آقای علی اصغر اداوی (۱)
آقای محمد پور علی
آقای حسین عزیزی (۶)
آقای علی کافتری (۷)
آقای ابوالفضل کافتری (۶)
آقای محمد حسین نقی ئی (۶)
آقای مجتبی کمال وند (۷)
آقای محمد طاها خادمی تنورچه (۷)
آقای دانیال مهاجری
آقای محمد هادی صادقی (۷)
آقای سید محمد مهدی ذاکریان (۶)
آقای مهدی عاشوری (۷)
آقای سید محمد مهدی واهبی زاده (۷)
آقای مهدی صالحی (۸)
آقای علی کریمی (۸)
آقای محمد مهدی باقری (۱)
آقای امین اسماعیلی (۳)
آقای علی اصغر اداوی (۱)
جدیدترین مقالات
- آقای سید محمد مهدی واهبی زاده » پژوهش کلمه عسی در ادبیات عرب محقق:سید محمد مهدی واهبی زاده
- آقای محمد حسین نقی ئی » برسی حرف جر عن در کتب ادبیات عرب محقق:محمدحسین نقی ئی
- آقای علی اصغر اداوی » بررسی ما در کتب ادبیات عرب محقق : علی اصغر اداوی
- مقاله کوتاه » (بررسی مفهوم جهاد از نظر فقها با رویکرد به نظرات آیات خامنه ای و سیستانی) پژوهشگر (محمد حاجی پور)
- مقاله کوتاه » اثبات معاد سید علی حسینی آملی
- مقاله کوتاه » حجیت خبر واحد درقرآن - پژوهشگرارجمند: سید علی حسینی آملی
- مقاله کوتاه » آثار اجتماعی تقوا در قرآن نام پژوهشگر:مهدی قره قاش
- سایر نویسندگان » همگانی بودن ایمان مستقر و ایمان مستودع پژوهشگر : محمد حسین شیخ غلامی
- مقاله کوتاه » پرونده علمی: بررسی ادله ولایت فقیه پژوهش گران: سید ابوالفضل موسوی سید محمد جواد رحمانی
- مقاله کوتاه » گزارش اجمالی از کتاب خون دلی که لعل شد «خاطرات حضرت آیت الله العظمی ید علی خامنهای مدظله العالی از زندانها و تبعید دوران مبارزات انقلاب اسلامی» بقلم آقای محمد جواد علی محمدی
- مقاله کوتاه » پرونده علمی: رویکردهای مختلف فقها در حل مسئله تزاحم - پژوهشگر: آقای محسن حسین زاده
- مقاله کوتاه » رویکردهای مختلف فقها در حل مسئله تزاحم - پژوهشگر: آقای محسن حسین زاده
- مقاله کوتاه » نام اثر : مفهوم امر به معروف و نهی از منکر - محقق : سید محمد مهدی حسینی هنسیجی
- مقاله کوتاه » پرونده علمی: تأثیرات فردی و اجتماعی شیطان در رابطه او و انسان (آثار شیطان در اجتماع و پیشگیری از آن در بیان آیات و روایات) - پژوهشگر: علی احمدی
- مقاله کوتاه » توبه «شرایط قبولی توبه از دیدگاه قرآن و روایات» - پژوهشگر: حسین کافتری
مقالات تصادفی
- سایر نویسندگان » دلائل عدل الهی: 1.دلیل کمال اخلاقی:
- شیخ علیرضا ضیایی » وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأی بُرْهانَ رَبِّهِ کَذلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصِینَ
- آقای حسین کافتری » ??خلیفه اول عبدالله بن ابیقُحافه «ابوبکر»?? ? عمر با سفارش ابوبکر خلیفه میشود
- شیخ علیرضا ضیایی » قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ وَ ما نَحْنُ بِتَأْوِیلِ الْأَحْلامِ بِعالِمِینَ
- آقای سید محمد جواد محمدی » ?فروش کتب وقفی?
- آقای محمد مهدی توکلی » ⭕️آیا عزل بعضی از متولّیان وقف توسط متولّیان دیگر از نظر شرعی صحیح است❓
- آقای سید مهدی موسوی » ? از اوصاف حضرت خدیجه کبری علیهاالسلام ?
- سایر نویسندگان » ?یک امام - یک معجزه? ?امام علی علیه السلام?
- آقای سید محمد جواد محمدی » دعا برای جعفر بن نسطور ?
- شیخ علیرضا ضیایی » کَفُّ الأَذى مِن کَمالِ العَقلِ وَ فیهِ راحَةُ البَدَنِ عاجِلاً وَ آجِلاً
- شیخ علیرضا ضیایی » الْعَدْلُ قِوَامُ الْبَرِيَّة و الظُّلمُ بِوارُ الرَّعِيَّةِ
- سید عرفان سجادی » حسد سید عرفان سجادی
- آقای مهدی عاشوری » موضوع:غیبت پژوهشگر:مهدی عاشوری
- سایر نویسندگان » احکام وقف ?آیتالله العظمی خامنهای «حفظهالله» ?موت واقف قبل وقف
- سایر نویسندگان » ?سخنی زیبا? ⚫️قال زین العابدین (علیه السلام):
مقالات پربازدید
- آقای سجاد باقری » منظور الهام نامها و اسامی مخلوقات عالم
- آقای محمد جواد انصاری » بررسی تغییرات لفظی در فعل مضاعف با مثال قرآنی محقق : محمد جواد انصاری
- سایر نویسندگان » ?سخنی زیبا? ⚫️قال زین العابدین (علیه السلام): ⭕️لوْ یَعْلَمُ النّاسُ
- مقاله کوتاه » بررسی تغییرات مضاعف در فعل از لحاظ لفظ با مثال قرآنی نام و نام خانوادگی پژوهشگر: علی عباسی
- آقای ابوالفضل میر داداشی » ? معیارهای جدید اخلاقی?
- سایر نویسندگان » ?حادثه افک ?
- آقای علی صدرا مافی » چه چیز مضحک تر و بی ثمر تر از ریا⁉️
- آقای امیر حسین جعفری » ✅ یک مسئله از احکام وقف ✅ از دیدگاه حضرت آیتالله العظمی خامنهای «حفظهالله»
- آقای سید محمد جواد محمدی » ?شرطیت مالکیت واقف?
- آقای محمد جواد انصاری » ?تبانى حفصه و عايشه بر ضدّ پيغمبر صلّى اللّه عليه وآله ?
- شیخ محمد کاظمی نیا » شرح خطبه 193 نهج البلاغه (خطبه متقین)
- مقاله کوتاه » بررسی کاربرد فعل مضارع درآیات با محوریت سوره کهف گردآورنده : امیرمحمد کماسی
- سید علیرضا مددی » ? نکته ای مهم در مورد صدقه
- آقای محمد جواد افلاکیان » موضوع :اشکال واقعی به غیر واقع گرا ها
- آقای حسین حسنی » ? ➖ خلیفه دوم از پیغمبر سوال کرد: «با اینکه امنیت داریم چرا نماز را قصر کنیم؟» ***
بسم الله الرحمن الرحیم
همگانی بودن ایمان مستقر و ایمان مستودع
حوزه علمیه عترت – قم
پژوهشگر : محمد حسین شیخ غلامی
طلبه سال 1402.1403
فهرست
فهرست
چکیده
مقدمه
فصل یک: اثبات ایمان مستقر و مستودع
معنای لغوی مستقر
معنای لغوی مستودع
اثبات در آیات
اثبات در روایات
فصل دوم: چگونگی و عوامل ایمان مستقر و مستودع
الف) چگونگی و کیفیت ایمان مستقر
عوامل ایمان مستقر داشتن
(1 تقویت ایمان با بالا بردن علم و یقین
2) تلاوت قرآن
3) عمل به احکام و مواعظ الهى، مایه افزایش ایمان:
4) ترک بحث و جدل باعث تحکیم و تقویت ایمان است
5)محبت اهل بیت علیهم السلام انسان را در دینداری همچون کوه احد ثابت قدم می کند
6)عفو و چشم پوشى از عیب مردم و صبر در خوشی ها و ناخوشی ها
7)نهادینه نمودن صفات مومنین در خود
8)طلب یاری خواستن از خداوند متعال جهت شعله ور ماندن ایمان در وجود انسان
چگونگی ایمان مستودع
عوامل ایمان مستودع داشتن
1) نداشتن محبت اهل بیت پیامبر علیه السلام ایمان را ذوب میکند.
2) دروغ گو مزه ایمان را درک نمیکند
3) خندیدن بیش از حد ایمان را محو میکند
4) حرام خواری ایمان را دور میکند
5) زنا کردن موجب میشود تا روح ایمان از انسان جدا گردد
6)عمل ننمودن به دستورات دینی موجب تزلزل در ایمان میگردد
7) حسادت ورزیدن به برادر مومن ایمان را در دل آب میکند
8) شوخی نمودن نور ایمان را از بین میبرد
9) بی حیاء ایمان ندارد
10) بخل از محو کننده ایمان است
11) طمع ورزی انسان را از ایمان بیرون میکند
12)عمل کردن بر خلاف حق انسان را از ایمان بیرون میکند
فصل سوم: روایات ایمان مستودع (چگونگی باز پس گیری ایمان از فرد با ایمان)
روایت اول
روایت دوم
روایت سوم
روایت چهارم
روایت پنجم
روایت ششم
روایت هفتم
نتیجه
چکیده
فاصله زمانی بین لحظه احتضار تا زمان شب اول قبر سخترین لحظات هر انسانی می تواند باشد و امتحانات متعدد و متفاوتی گرفته می شود از سویی غم فراغ از اهل و عیال از سویی غم از دست دادن ان اموالی که با تلاش های بسیار به دست آمده است از سویی اعمال انسان که به یادش می آید از سویی دیدن تصاویری که تا به حال آن صحنه هارا مشاهده نکرده بود مثل مشاهده کردن رسول خدا صلی الله علیه وآله و ائمه علیهم السلام و فرشتگان و... این مراحل آنچنان سخت می باشد که چه بسا افراد با ایمان در این مراحل ایمان خود را از دست بدهند که از دست دادن ایمان در این مرحله را ایمان مستقر و مستودع می نامند که بحث ما این است.
در این مقاله در صدد بیان این می باشیم که ایمان مستقر م ستودع را توضیح و ویژگی های آنها را بیان و چگونگی و کیفیات آنها را بیان و اثبات کنیم .
کلید واژه
محتضر- ایمان – مستقر – مستودع - مرگ
مقدمه
و جاءت سکرة الموت بالحق ذلک ما کنت منه تحید [1]
سختی ها در این هنگام متوجه محتضر است ، از طرفی شدت مرض و درد و بسته شدن زبان و رفتن قوا از بدن از طرف دیگر گریستن اهل و عیال و وداع آن ها با او و غم یتیمی و بی کس شدن بچه های خود از طرف دیگر غم جدا شدن از مال و منزل و املاک و اندوخته ها و چیز های نفیس خود که عمر عزیز خود را صرف آن ها کرده و به وسیله های زیاد آن ها را تحصیل نموده بلکه بسا شده که بسیاری از مال مردم بوده و به ظلم و غصب آن ها را مالک شده و آنکه چقدر حقوق براموال او تعلق گرفته و نداده و از طرفی هول ورود به نشاه ای که غیر از این نشاه است و چشمش می بیند و می بیند حضرت رسول صلی الله علیه وآله و اهل بیت طهارت صلوات الله علیهم و ملائکه غضب را که حاضر شده اند تا درباره او چه حکم شود و چه سفارش نمایند و از طرف دیگر ابلیس و اعوان او برای آنکه او را به شک اندازد جمع شده اند و می خواهند کاری کنند که ایمان او را از او گرفته شود و بی ابمان از دنیا برود و از طرفی هول آمدن ملک الموت که آیا به چه هیئت خواهد بود و به چه نحو جان اورا قبض خواهد نمود.
در مباحث اعتقادی شیعه، فرعی به نام (العدیله عند الموت) وجود دارد که این اصطلاح به معنای بازپس گیری مذهب ظاهری (در هنگام مرگ) از کسانی می باشد که به ظاهر با ایمان بودند اما در مقام عمل پایبند به اصول و مبانی و یا برخی از وظایف دینی خود نبودند. از همین رو و به دلیل وجود روایات فراوان در منابع معتبر شیعی، قبول دین حق نیز برای کسانی که در زندگی دنیایی خود به وظایف دینی خود پایبند بوده اند و عناد و لجاجتی در عدم قبول حق نداشته اند، و یا به دلیل غفلت قابل بخشش، از قبول حقیقت درمانده اند، در هنگام مرگ امکان پذیر می باشد.
به همین دلیل قول به کفر اخروی مذاهب غیر اسلامی و فِرَق غیر اثنی عشری، و عدم قبول اعمال کسانی که قائل به نبوت و ولایت و امامت نمی باشند، از مسلمات شیعی می باشد، اما این مطلب در صورتی تحقق پیدا می کند که فرد غیر شیعی، به همان صورت از دنیا رفته و مشمول القاء دین حق در لحظه مرگ نشده باشد. و در مقابل، نجات و بهشت برای فرد شیعی در صورتی ثابت می باشد که مشمول عدیله هنگام مرگ نشده باشد، اما در صورت عدیله، فردی که در تمام عمر ادعای تشیع داشته است، کافر و بی دین میمیرد و در مقابل فردی که در تمام زندگانی به ظاهر از مذاهب دیگر اسلامی یا غیر اسلامی بوده، به دلیل عملکرد مناسب خود و عدم عناد و لجاجت، وارد در دایره دین حق می باشد. که از این مورد در مباحث دینی و کلامی به عنوان ایمان مستقر و مستودع یاد می شود :
در مباحث دینی و کلامی، به ویژه در اندیشه اسلامی، ایمان به عنوان یک مفهوم محوری مطرح است. ایمان، صرفاً یک باور ذهنی نیست، بلکه یک پدیده پویا و چند وجهی است که سطوح و مراتب متفاوتی دارد. یکی از تقسیمبندیهای مهم در این زمینه، تفکیک میان «ایمان مستقر» و «ایمان مستودع» است. این دو مفهوم، دو نوع نگرش و رویکرد متفاوت به ایمان را نشان میدهند.
ایمان مستقر به ایمانی گفته میشود که عمیق، پایدار و ریشهدار است. این نوع ایمان، با شناخت و آگاهی همراه بوده و در دل و جان فرد نفوذ کرده است. فردی که دارای ایمان مستقر است، به اصول و مبانی دینی خود باور قلبی دارد و این باور، بر رفتار و گفتارش نیز تأثیر میگذارد. این ایمان، با گذر زمان و مواجهه با چالشها، استحکام بیشتری مییابد.
ایمان مستودع، در مقابل، به ایمانی گفته میشود که سطحی و موقتی است. این نوع ایمان، بیشتر بر اساس تقلید و پیروی از دیگران شکل گرفته و از عمق و استحکام لازم برخوردار نیست. فردی که ایمان مستودع دارد، ممکن است به ظاهر به اصول دینی پایبند باشد، اما در دل، باور عمیقی به آنها نداشته باشد. این ایمان، با کوچکترین شبهه و یا وسوسهای، متزلزل و نابود میشود.
تفاوت اصلی این دو نوع ایمان، در عمق و پایداری آنها است. ایمان مستقر، مانند درختی است که ریشههای عمیقی در زمین دارد و در برابر بادها و طوفانها مقاوم است، در حالی که ایمان مستودع، مانند بذری است که بر روی سطح زمین کاشته شده و با کوچکترین بادی از بین میرود
فصل یک: اثبات ایمان مستقر و مستودع
معنای لغوی مستقر
در فرهنگ عمید به معنای جای گرفته – قرارگاه
در فرهنگ معین به معنای ًاستوار
در دانشنامه اسلامی به معنای قرارگاه دائمی است
معنای لغوی مستودع
در لغت نامه دهخدا به معنای امانت داده شده
در فرهنگ عمید به معنای امانتی
در دانشنامه اسلامی به معنای ودیعه گذاشته شده آمده است
معنای اصطلاحی این الفاظ مشابه معنای لغویشان است
ایمان مستقر در اصطلاح: به ایمانی می گویند که ثابت و غیر قابل تغییر است
ایمان مستودع در اصطلاح: به ایمانی می گویند که قابل تغییر و ناپایدار هستند.
این دو نوع ایمان در آیات و روایات بسیاری دیده شده است که برای اثبات وجود این دو نوع ایمان ، آنها را بیان می کنم و بعد از اثبات وجود آنها در مورد بحث اصلی صحبت می کنم.
اثبات در آیات
1) بر اساس سوره مبارکه انعام و هو الذی انشأکم من نفس واحده قد فصّلنا الآیات لقوم یفقهون[2]
ترجمه : او کسی است که شما را از یک انسان آفرید (وشما از نظر ایمان یا آفرینش دو گروه مختلف هستید:) پایدار و ناپایدار . ما آیات خود را برای کسانی که می فهمند شرح دادیم.
معلوم می شود که خداوند به انسان دو نوع ایمان داده است یعنی انسان ها از نظر ایمان یا آفرینش دو گروه مختلف هستند:
دسته اول: انسان هایی که ایمان پایدار دارند
دسته دوم انسان هایی ایمان ناپایدار دارند
این تقسیم بندی خداوند در این آیه، به خاطر این هست که هر انسانی که اقرار به ایمان کند، در ایمان ثابت قدم نیست یعنی اینکه به حرف اقرار به ایمان، ثبات قدم در این راه ثابت نمیشود بلکه قبولی در برخی از امتحانات که بر سر راه انسان قرار می گیرد از لوازم ایمان است و این سخن بنابر سوره مبارکه عنکبوت است که خداوند متعال می فرماید (در مورد بعدی)
بنابر تفسیر الیمزان و تفسیر اثنی عشر و تفسیر نمونه مراد از انشاء و پدیده آوردن بنى آدم از (نفس واحدة) و تقسیم آنان به (مستقر) و (مستودع)
ظاهرا مراد از اینکه فرمود: (و هو الذى انشاکم من نفس واحدة ) این است که نسل حاضر بشر با همه انتشار و کثرتى که دارد منتهى به یک نفر است، و آن آدم است که قرآن کریم او را مبداء نسل بشر فعلى دانسته است . حتی موید این سخن را امام باقر علیه السلام در راوایتی فرمود که در تفسیر اثنی عشر آمده است حضرت باقر علیه السّلام روایت نموده فرمود به ابى بصیر: وقتى که سؤال نمود از این آیه چه مى گویند اهل بلد تو
عرض کرد: مى گویند مستقر در رحم و مستودع در صلب پس حضرت فرمود: دروغ گفتند، مستقر کسى است که ثابت باشد ایمانش در قلب، و منتزع نشود از او ابدا، و مستودع آنکه ودیعت است ایمان او زمانى، پس سلب مى شود از او و زبیر از مستودعین بود .
همچنین در تفسیر المیزان آمده است مراد از (مستقر) آن افرادى است که دوران سیر در اصلاب را طى کرده و متولد شده و در زمین که به مقتضاى آیه (و لکم فى الارض مستقر) قرارگاه نوع بشر است مستقر گشته. همچنین مراد از (مستودع ) آن افرادى است که هنوز سیر در اصلاب را تمام نکرده و به دنیا نیامده و بعدا متولد خواهند شد. و نیز ممکن است که لفظ (مستقر) و (مستودع ) را مصدر میمى گرفت.
به هر حال معنایى که ما براى جمله مورد بحث کردیم، معنایى است که با مقام بیان آیه سازگارتر است، چون آیه در مقام بیان خلقت تمامى افراد بشر و انشعابشان از یک فرد است، و به همین جهت است که به لفظ (انشاء) تعبیر کرد نه به لفظ (خلقت )، چون لفظ انشاء معناى ایجاد دفعى و بدون تدریج را مى رساند بر خلاف خلقت و الفاظ دیگرى که مرادف آن است که معناى ایجاد تدریجى را مى دهد. مؤ ید معنایى که ما براى آیه کردیم آیه (و ما من دابة فى الارض الا على الله رزقها و یعلم مستقرها و مستودعها) است که در مقام بیان علم خدا به احوال همه افراد بشر است، و معلوم است که علم خداوند به احوال افراد بشر چه آنانکه متولد شده اند و چه آنانکه در اصلاب پدرانشان مى باشند علمى است دفعى نه تدریجى.
بنابراین، معناى آیه شریفه این است که : (پروردگار متعال آن کسى است که شما نوع بشر را از یک فرد ایجاد کرده و زمین را تا مدت معینى به دست شما آباد نموده است، و این زمین تا زمانى که شما نسل بشر منقرض نشده اید مشغول به شما و در دست شما است، پیوسته بعضى از شما افراد بشر مستقر در آن و بعضى دیگر مستودع در اصلاب و ارحام و در حال به وجود آمدن در آنند).
مفسرین معانى دیگرى براى آیه ذکر کرده از آن جمله گفته اند: (مراد از انشاء و ایجاد انسان از نفس واحد این است که تمامى افراد بشر همه از یک نفس که همان نفس و روح انسانیت است آفریده شده اند) و یا گفته اند: (مراد این است که همه افراد این نوع داراى یک نفس و یک بدنند، به این معنا که ترکیب نفسى و بدنى آنان در همه افراد یک نوع از ترکیب است، و آن نوع از ترکیب همان چیزى است که از آن به حقیقت انسانیت تعبیر مى کنیم)
بعضى دیگر گفته اند: (مراد از مستقر همان ارحام است که نسل بعد از قرار گرفتن در آن سیر در اصلابش خاتمه پیدا مى کند، و مراد از مستودع اصلاب است که منزل عاریتى نسل است ). بعضى نیز گفته اند (مراد از مستقر، زمین و مراد از مستودع، قبر است )، و یا (مراد از مستقر رحم و مراد از مستودع زمین یا قبر است ). بعضى دیگر گفته اند: (مراد از مستقر روح و مراد از مستودع بدن است ). و جز اینها اقوال دیگرى نیز هست که فایدهاى در نقل آنها نیست.
ب) اَحسب الناس اَن یترکوا اَن یقولو آمنّا و هم لا یفتنون و لقد فتنّا الذین من قبلهم فلیعلمنَّ الله الذین صدقوا و لیعلمنَّ الکاذبین[3]
ترجمه : آیا مردم گمان می کنند همین که بگویند : ایمان آوردیم به حال خود رها می شوند و آزمایش نخواهند شد ؟
طبق تفسیر المیزان وتفسیر اثنی عشر وتفسیر نمونه از این آیه معلوم می شود که خداوند به صرف اقرار به ایمان آنها را قبول نمی کند و آنها را آزمایش می کند و هدف از این آزمایش، این است که معلوم شود چه کسانی راست می گویند و چه کسانی دروغ می گویند یا به تعبیر دقیق تر باید گفت که هدف آزمایش این است که معلوم شود چه کسانی دارای ایمان مستقر هستند و چه کسانی دارای ایمان مستودع هستند، بعد از اثبات وجود داشتن ایمان ، امکان دارد انسان با ایمان طی این آزمایش ها بی ایمان شود و انسان بی ایمان طی این آزمایش ها با ایمان شود
پس آزمایش و امتحان سنت جاری پروردگار است که در امتهای قبلی نیز جریان یافته تا آثار صدق و کذب آنان به وسیله آزمایش ، در مقام عمل ظاهر شود و لازمه این امر آنست که آنهایی که در ایمان خود راستگو هستند در اثر آزمایش ایمانشان پا برجاترشود و دروغگویانی که ادعای ایمان می کنند در اثر ابتلائات ، همان ادعایشان هم باطل گردد. چون آن ثواب و سعادتی را که وعده داده اند که بر ایمان مترتب می شود فقط به ایمان حقیقی تعلق می گیرد، ایمانی که صاحب آن در شداید صبر می کند و در برابردستورات و اوامر الهی نیز صابر است و آنها را به انجام می رساند و در برابر معاصی نیزخویشتنداری نموده و از آنها چشم می پوشد.لذا مراد از دانستن خدا، ظاهر نشدن آثار ایمان واقعی و ادعایی است و شاید هم مراد، علم فعلی خدا باشد که همان نفس واقعیت خارجی است وگرنه علم ذاتی اواحتیاجی به امتحان ندارد.
همچنین برای مویید این سخنان روایاتی را آورده است :
حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام در ذیل خطبهاى فرماید: و لکن خداى عز و جل امتحان فرماید بندگان خود را به انواع شدائد و متعبد سازد ایشان را به انواع مجاهده و مبتلى گرداند به اقسام مکروهات به جهت بیرون آوردن تکبر را از قلوب آنان و سکونت تذلل در نفوس ایشان، تا قرار دهد آن را درها به سوى فضل خود و اسبابى که دلالت کند به عفو و بخشش او و فتنه
همچنین حضرت ابى الحسن علیه السّلام روایت نموده که: عباس نزد حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام آمد، گفت: اجازه فرما تا مردم بر تو بیعت کنند. فرمود: چگونه مىبینى مردمان را در قبول بیعت؟ عباس گفت: ایشان به
تو بیعت خواهند نمود. حضرت فرمود: پس کجاست آیه شریفه «الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ»
همچنین حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده که فرمود: انّه قال: مع القائم علیه السّلام من العرب شىء یسیر. فقیل له: انّ من یصف هذا الامر منهم لکثیر. قال: لا بدّ للنّاس من أن یمحّصوا و یمیّزوا و یغربلوا و سیخرج من الغربال خلق کثیر.
با قائم (پسر امام حسن عسکرى) از عرب کمى هستند. پس عرض شد:
کسانى که وصف مىکنند این امر را از ایشان، هر آینه بسیارند؟ فرمود: لا بدّ است براى مردمان از اینکه امتحان شوند و غربال گردیده شوند و زود باشد که خارج گردند از غربال خلق زیادى .
ج) وان من اهل الکتاب الا لیومنن به قبل موته و یوم القیامة یکون علیهم شهیدا
ترجمه : و هیچ یک از اهل کتاب نیست مگر اینکه پیش از مرگش به او (حضرت مسیح) ایمان می آورند و روز قیامت علیه آن گواه خواهد بود [4]
تفاسیر ذیل آیه
تفسیر المیزان
وان من اهل الکتاب الا لیؤمنن به قبل موته و یوم القیمه یکون علیهم شهیدا
طبق تفسیر المیزان این آیه بیان می دارد که عیسی (ع ) نمرده و زنده است و بزودی دوباره نزد آنها بازمی گردد و به او ایمان می آورند، این در صورتی است که ضمیر در (قبل موته )به عیسی بر گردد، اما اگر ضمیر به اهل کتاب برگردد معنا این می شود که همه اهل کتاب قبل از مرگشان به یقین در می یابند که عیسی (ع ) پیامبر خداست و نمرده است ، اما این ایمان در لحظه جان دادن سودی به حال آنان ندارد و عیسی (ع )درروز قیامت علیه همه اهل کتاب شهادت خواهد داد و آن حضرت از گواهان اعمال است.
بعضی دیگر از مفسران می گویند منظور از ایمان آوردن به عیسی قبل ازمرگ عیسی ایمان آوردن مردم در هنگام نزول آن حضرت از آسمان در عصرحضرت مهدی (عج ) است ، اما معنای صحیح تر همان است که ضمیر در (قبل موته ) به اهل کتاب بر می گردد،یعنی آنها هنگام مرگشان مسأله عیسی (علیه السلام ) وحقانیت او برایشان مسلم می شود.
در تفسیر نمونه نیز همانطور که در تفسیر المیزان بیان شد در آیه فوق دو احتمال است که هر یک به جهاتى قابل ملاحظه است : 1 - آیه مى فرماید: ((هیچکس از اهل کتاب نیست مگر اینکه به مسیح (علیه السلام ) پیش از ((مرگ خود)) ایمان مى آورد.)) (و ان من اهل الکتاب الا لیؤ منن به قبل موته ) و آن در هنگامى است که انسان در آستانه مرگ قرار مى گیرد و ارتباط او با این جهان ضعیف و با جهان بعد از مرگ قوى مى گردد، پرده ها از برابر چشم او کنار مى رود، و بسیارى از حقایق را مى بیند، نسبت به آن آگاهى مى یابد، در این موقع است که چشم حقیقت بین او مقام مسیح (علیه السلام ) را مشاهده مى کند و در برابر او تسلیم مى گردد آنها که منکر او شدند به او مؤمن مى شوند و آنها که او را خدا دانستند به اشتباه خود پى مى برند. در حالى که این ایمان همانند ایمان فرعون و اقوام دیگر و اقوامى که گرفتار عذاب مى شدند و در لحظه مشاهده عذاب و مقدمات نابودى و مرگ ایمان مى آوردند هیچگونه سودى براى آنها ندارد - پس چه بهتر که بجاى اینکه در آن لحظه حساس که ایمان سودى ندارد ایمان بیاورند، اکنون که ایمان مفید است مؤمن شوند (طبق این تفسیر ضمیر قبل موته به اهل کتاب بر مى گردد).
2 - منظور این است که تمام اهل کتاب به حضرت مسیح (علیه السلام ) پیش از ((مرگ او)) ایمان مى آورند یهودیان او را به نبوت مى پذیرند و مسیحیان دست از الوهیت او مى کشند و این به هنگامى است که مسیح (علیه السلام ) طبق روایات اسلامى در موقع ظهور مهدى (عج ) از آسمان فرود مى آید، و پشت سر او نماز مى گزارد و یهود و نصارا نیز او را مى بینند و به او و مهدى (علیه السلام ) ایمان مى آورند، و روشن است که مسیح (علیه السلام ) به حکم اینکه آئینش مربوط به گذشته بوده وظیفه دارد در این زمان از آئین موجود یعنى آئین اسلام که مهدى (علیه السلام ) مجرى آن است پیروى کند (طبق این تفسیر ضمیر قبل موته به مسیح بر مى گردد نه به اهل کتاب و موید این نظر روایت حضرت رسول صلی الله علیه وآله است که می فرماید: پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نقل شده است که فرمود: کیف انتم اذا نزل فیکم ابن مریم و امامکم منکم : ((چگونه خواهید بود هنگامى که فرزند مریم در میان شما نازل گردد در حالى که پیشواى شما از خود شما است)
همینطور در تفسیر نمونه آمده است در پایان آیه میفرماید: ((در روز رستاخیز، مسیح (علیه السلام ) گواه بر آنها خواهد بود.)) (و یوم القیامة یکون علیهم شهیدا). منظور از گواهى مسیح (علیه السلام ) بر ضد آنها این است که او گواهى میدهد که تبلیغ رسالت کرده و آنها را هیچگاه به خدائى و الوهیت خود دعوت ننموده بلکه به ربوبیت پروردگار دعوت کرده است .
اثبات در روایات
1) قال المستقر الإيمان، الذي يثبت في قلب الرجل إلى أن يموت و المستودع هو المسلوب منه الإيمان و قوله وَ هُوَ اَلَّذِي أَنْزَلَ مِنَ اَلسَّماءِ ماءً.[5]
2) موسی بن جعفر علیهما السلام نقل شده است «إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ النَّبِیینَ عَلَی النُّبُوَّةِ فَلَا یکونُونَ إِلَّا أَنْبِیاءَ وَ خَلَقَ الْمُؤْمِنِینَ عَلَی الْإِیمَانِ فَلَا یکونُونَ إِلَّا مُؤْمِنِینَ وَ أَعَارَ قَوْماً إِیمَاناً فَإِنْ شَاءَ تَمَّمَهُ لَهُمْ وَ إِنْ شَاءَ سَلَبَهُم قَالَ وَ فِیهِمْ جَرَتْ فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ وَ قَالَ لِی إِنَّ فُلَاناً کانَ مُسْتَوْدَعاً إِیمَانُهُ فَلَمَّا کذَبَ عَلَینَا سُلِبَ إِیمَانُهُ ذَلِک[6]
3) لْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: دَخَلَ اَلْحَارِثُ اَلْهَمْدَانِيُّ عَلَى أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ.... وَ أُبَشِّرُكَ يَا حَارِثُ لَتَعْرِفُنِي عِنْدَ اَلْمَمَاتِ وَ عِنْدَ اَلصِّرَاطِ وَ عِنْدَ اَلْحَوْضِ وَ عِنْدَ اَلْمُقَاسَمَةِ[7] ....
4) عن الرضا ، عن آبائه : قال : قال علي بن أبي طالب 7 : من أحبني وجدني عند مماته بحيث يحب ، ومن أبغضني وجدني عند مماته بحيث يكره.[8]
5) عن يونس ، عن بعض أصحابنا ، قال : قال لي أبوجعفر 7 : « كل نفس ذائقة الموت ومبشورة » كذا نزل بها على محمد (ص) ، إنه ليس أحد من هذه الامة إلا يستبشرون ، فأما المؤمنون فيبشرون إلى قرة عين ، وأما الفجار فيبشرون إلى خزي الله إياهم. [9]
6) عَلِيُّ بْنُ حَاتِمٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ بَعْضِ مَنْ رَوَاهُ عَنْ أَبِي اَلْحَسَنِ مُوسَى عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : ... اَللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ اَلْعَدِيلَةِ عِنْدَ اَلْمَوْت... [10]...
7) يَا كُمَيْلُ أُقْسِمُ بِاللَّهِ لَسَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ إِنَّ اَلشَّيْطَانَ إِذَا حَمَلَ قَوْماً عَلَى اَلْفَوَاحِشِ مِثْلِ اَلزِّنَى وَ شُرْبِ اَلْخَمْرِ وَ اَلرِّبَا وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِكَ مِنَ اَلْخَنَى وَ اَلْمَأْثَمِ حَبَّبَ إِلَيْهِمُ اَلْعِبَادَةَ اَلشَّدِيدَةَ وَ اَلْخُشُوعَ وَ اَلرُّكُوعَ وَ اَلْخُضُوعَ وَ اَلسُّجُودَ ثُمَّ حَمَلَهُمْ عَلَى وَلاَيَةِ اَلْأَئِمَّةِ اَلَّذِينَ يَدْعُونَ إِلَى اَلنَّارِ وَ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ لاَ يُنْصَرُونَ - يَا كُمَيْلُ إِنَّهُ مُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ وَ اِحْذَرْ أَنْ تَكُونَ مِنَ اَلْمُسْتَوْدَعِينَ - يَا كُمَيْلُ إِنَّمَا تَسْتَحِقُّ أَنْ تَكُونَ مُسْتَقَرّاً إِذَا لَزِمْتَ اَلْجَادَّةَ اَلْوَاضِحَةَ اَلَّتِي لاَ تُخْرِجُكَ إِلَى عِوَجٍ وَ لاَ تُزِيلُكَ عَنْ مَنْهَجِ مَا حَمَلْنَاكَ عَلَيْهِ وَ مَا هَدَيْنَاكَ إِلَيْهِ...[11]
8) وَ قَالَ: «إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ هَدَاكُمْ وَ نَوَّرَ لَكُمْ، وَ قَدْ كَانَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَقُولُ: إِنَّمَا هُوَ مُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ، فَالْمُسْتَقَرُّ اَلْإِيمَانُ اَلثَّابِتُ، وَ اَلْمُسْتَوْدَعُ اَلْمُعَارُ، تَسْتَطِيعُ أَنْ تَهْدِيَ مَنْ أَضَلَّ اَللَّهُ؟!» .[12]
9) وَ كَانَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَقُولُ فِي سَجْدَتِهِ يَا كَائِنُ قَبْلَ كُلِّ شَيْءٍ وَ يَا مُكَوِّنَ كُلِّ شَيْءٍ لاَ تَفْضَحْنِي فَإِنَّكَ بِي عَالِمٌ وَ لاَ تُعَذِّبْنِي فَإِنَّكَ عَلَيَّ قَادِرٌ اَللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ اَلْعَدِيلَةِ عِنْدَ اَلْمَوْتِ وَ مِنْ شَرِّ اَلْمَرْجُوعِ فِي اَلْقَبْرِ وَ مِنَ اَلنَّدَامَةِ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ اَللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ عِيشَةً نَقِيَّةً وَ مِيتَةً سَوِيَّةً وَ مُنْقَلَباً كَرِيماً غَيْرَ مُخْزٍ وَ لاَ فَاضِحٍ[13] .
10) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى. عَنْ عَلِيِّ بْنِ اَلْحَكَمِ، عَنْ أَبِي أَيُّوبَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ، عَنْ أَحَدِهِمَا (عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ)، قَالَ: سَمِعْتُهُ يَقُولُ: «إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ خَلْقاً لِلْإِيمَانِ لاَ زَوَالَ لَهُ، وَ خَلَقَ خَلْقاً [لِلْكُفْرِ لاَ زَوَالَ لَهُ، وَ خَلَقَ خَلْقاً] بَيْنَ ذَلِكَ، وَ اِسْتَوْدَعَ بَعْضَهُمُ اَلْإِيمَانَ، فَإِنْ يَشَأْ أَنْ يُتِمَّهُ لَهُمْ أَتَمَّهُ، وَ إِنْ يَشَأْ أَنْ يَسْلُبَهُمْ إِيَّاهُ سَلَبَهُمْ، وَ كَانَ فُلاَنٌ مِنْهُمْ مُعَاراً[14]
نکته : برای اثبات و چگونگی و معنای دقیق ایمان مستقر و مستودع این روایات کفایت می کند هر چند روایات دیگر نیز وجور دارد .
فصل دوم: چگونگی و عوامل ایمان مستقر و مستودع
الف) چگونگی و کیفیت ایمان مستقر
بعد از اثبات وجود ایمان مستقر و ایمان مستودع در آیات و روایات بر ما ثابت شد که این دونوع ایمان وجود دارد و برخی از انسان ها ایمان مستقر دارند و برخی از انسان ها ایمان مستودع دارند یعنی در لحظه آخر عمر ایمان خود را از دست می دهند اما چگونه می شود انسان دارای ایمان مستقر یا مستودع بشود ؟
چگونگی ایمان مستقر
در پاسخ به اینکه چگونه می شود انسان دارای ایمان مستقر و دائمی شود ؟
باید گفت : طبیعتاً نمیتوان منتظر ماند تا گوهر ایمان، بیسابقه و خود بهخود در جان ما پدید آید؛ بلکه باید اقدامی کرد. اقدامات ما نیز تابع قوانین عالم و تحت سیطرة نظام اسباب و مسببات است؛ یعنی یکباره و دفعی نتیجه نمیدهد.پس نیاز به تلاش های مستمر و ناپایان است زیرا همانطور که خداوند در سوره مبارکه عنکبوت در آیه دو و سه فرمود: [اَحسب الناس اَن یترکوا اَن یقولو آمنّا و هم لا یفتنون و لقد فتنّا الذین من قبلهم فلیعلمنَّ الله الذین صدقوا و لیعلمنَّ الکاذبین]انسان در هر حال مورد آزمایش قرار می گیرد
پس برخلاف انتظارِ پنهانِ برخی از مردم، پیدایش یا تقویت ایمان عاملی مانند قرص و آمپول، افسون و کیمیا یا اکسیر و چوب جادو ندارد! حتی جذبه و نظر مرحمت، دست عنایت و گوشۀ چشم، نَفَس اهل معنا و نسیم روح بخش معنوی هم به نحو حیرت انگیزی آن را پدید نمیآورد! البته توسل به ذیل عنایات اولیای الهی، لازمۀ ایمان و عامل مهم تقویت آن است؛ اما هرگز نباید انتظار داشت که این توسل، بهصورتی معجزآسا و غیرطبیعی عمل کند و ما را از تلاش و مجاهدت بینیاز گرداند. دعا، توسل و شفاعت موجب برهمزدن قوانین عالم نمیگردد؛ بلکه در نظام علی و معلولی، دارای قانون و ضابطهای هماهنگ با سایر علل و اسباب است.
پس انسان با ایمان برای حفظ ایمان خود باید مراحلی را سپری بکند و ایمان مستقر خود به خود به دست نمی آید.
عوامل ایمان مستقر داشتن
(1تقویت ایمان با بالا بردن علم و یقین
حضرت علی علیه السلام فرموده اند : قوّوا ایمانکم بالیقین فانّه افضل الدّین ؛ قوى و محکم گردانید ایمان خود را بیقین پس بدرستى که آن افزونترین دین است، و منظور از «یقین» اعتقاد ثابت جازمى است که از روى دلیل و برهان باشد.
به این معنا که اعتقاداتى که انسان در دین باید داشته باشد همه بمرتبه یقین برسد و بتقلید و دلایلى که افاده یقین نکند اکتفا مکنید، زیرا که أفضل دینها آنست که از روى یقین باشد.[15]
2) تلاوت قرآن
خداوند متعال در این خصوص می فرماید : «إنّما المؤمنون ... إذا تلیت علیهم ءایته زادتهم إیمنا ....» [16] مؤمنان، تنها کسانى هستند که ...هنگامى که آیات او بر آنها خوانده مىشود، ایمانشان فزونتر مىگردد...
3) عمل به احکام و مواعظ الهى، مایه افزایش ایمان:
خداوند متعال در این خصوص می فرماید : اگر(همانند بعضى از امتهاى پیشین،) به آنان دستور مىدادیم: «یکدیگر را به قتل برسانید»، و یا: «از وطن و خانه خود، بیرون روید»، تنها عده کمى از آنها عمل مى کردند! و اگر اندرزهایى را که به آنان داده مىشد انجام مىدادند، براى آنها بهتر بود؛ و موجب تقویت ایمان آنها مىشد.[17]
4) ترک بحث و جدل باعث تحکیم و تقویت ایمان است
قال الحسین بن علی : و من ترک المماراة فقد اوثق ایمانه و احسن صحبة دینه و صان عقله [18]
امام حسین( علیه السلام) هر که ترک کرد مجادله را، پس به تحقیق که محکم کرده است ایمان خود را و نیکو داشته است صحت دین خود را و عقل خود را از امتزاج و اختلاط به خواهش نفسانی یا مراد حفظ عقل باشد از نقصان
5) محبت اهل بیت علیهم السلام انسان را در دینداری همچون کوه احد ثابت قدم می کند
امیر المؤمنین علیه السّلام به اصحابش فرمود:... خوشا بحال کسى که محبّت ما اهل بیت در قلب او رسوخ داشته باشد، ایمان در قلب چنین کسى ثابتتر از کوه احد در مکانش خواهد بود. [19]
6) عفو و چشم پوشى از عیب مردم و صبر در خوشی ها و ناخوشی ها [20]
7) نهادینه نمودن صفات مومنین در خود
در این خصوص تنها به یک روایت از پیامبر گرامی اسلام اکتفا می نمائیم که فرمود: در مؤمن بیست خصلت باید باشد و هر که همه را ندارد ایمانش کامل نباشد اى على اخلاق مؤمن اینها است:
- در صف نماز حاضرند- در پرداخت زکاه شتابانند- مستمندان را خوراک دهند- دست لطف بر سر یتیم کشند- ناخن خود را پاکیزه کنند- کمر خود را ببندند- اگر حدیث گویند دروغ نگویند- اگر وعده دهند، تخلف نکنند- اگر سپرده ستانند خیانت نورزند- اگر سخن گویند راست گویند- در شب خداپرستند- در روز مردان نبردند- روزها را روزهاند- شبها را زنده دارند و عبادت کنند- همسایه را نیازارند- همسایه از آنها آزار نکشد- آرام روى زمین راه روند- بسوى مساجد گام بردارند- و بخانه بیوه زنان بروند (برای کمک و مساعدت آنها ) - و بگورستانها سر بزنند، خدا ما و شما را از پرهیزکاران سازد[21]
8) طلب یاری خواستن از خداوند متعال جهت شعله ور ماندن ایمان در وجود انسان
ائمه اطهار (علیهم السلام ) در همین زمینه دعاهایی را توصیه نموده اند که از جمله آنها دعای عدیله می باشد ( مفاتیح الجنان فصل ششم ) (
چگونگی ایمان مستودع
همانطور که قبلا بیان شد ایمان مستودع و ناپایداربه معنای باز پس گیری مذهب ظاهری است اما سوال اینجا هست که چگونه میشود ایمان یک فردی را که ظاهرا ایمان داشته است را بگیریم ؟
به تعریف دقیق تر : بعضی از افرادی که ایمان ظاهری دارند در همین دنیا رسوا و عریان می شوند و بر همه مردم معلوم میگردد که این افراد ایمان مستودع داشته اند همانند زبیر که امام صادق فرمودند :
الصّادق (علیه السلام)- عَنْ سَعِیدِ بْنِ أَبِی الْأَصْبَغِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) وَ هُوَ یَسْأَلُ عَنْ مُسْتَقَرٍّ وَ مُسْتَوْدَعٍ قَالَ مُسْتَقَرٌّ فِی الرَّحِمِ وَ مُسْتَوْدَعٌ فِی الصُّلْبِ وَ قَدْ یَکُونُ مُسْتَوْدَعَ الْإِیمَانِ ثُمَّ یُنْزَعُ مِنْهُ وَ لَقَدْ مَشَی الزُّبَیْرُ فِی ضَوْءِ الْإِیمَانِ وَ نُورِهِ حَتَّی قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) حَتَّی مَشَی بِالسَّیْفِ وَ هُوَ یَقُولُ لَا نُبَایِعُ إِلَّا عَلِیّاً (علیه السلام).[22]
اما گاهی دیده شده برخی افراد ایمان مستودع دارند اما تا لحظه اخر عمرشان رسوا نشدند
خب سوال اینجا هست که چگونه از این افراد ایمان ظاهریشان ، گرفته می شود ؟
جواب : از روایات بر می آید که این باز پس گیری ایمان، در موقع احتضار توسط برخی افراد گرفته می شود
که در بعضی از روایات این افراد را ملائکه نامیدند در برخی دیگر از روایات آمده که شخص رسوال الله صل الله علیه و آله گیرنده ایمان ظاهری است و در برخی دیگر از روایات آمده که گیرنده ایمان ظاهری اهل البیت علیه السلام اند
یعنی اینکه در لحظه آخر عمر فردی حاضر می شود و در آن لحظه انسان مورد امتحان قرار می گیرد که برخی از انسان ها از این امتحان سربلند و پیروز بیرون می آیند و برخی دیگر در این امتحان شکست می میخورند و مغلوب هوای نفس و شیطان می شوند و نمی توانند از ایمان خود دفاع کنند و در آنجا ایمان از آنها گرفته می شود که در روایات به این مورد اشاره شده است که در ادامه این روایات را بیان خواهم کرد.
عوامل ایمان مستودع داشتن
1) نداشتن محبت اهل بیت پیامبر علیه السلام ایمان را ذوب میکند.
امیر المؤمنین علیه السّلام به اصحابش فرمودند: و هر کس که دوستى ما در قلب او جاى نگیرد ایمان در قلب او مانند ذوب شدن نمک در آب ذوب مى شود. [23]
2) دروغ گو مزه ایمان را درک نمیکند
امیر المؤمنین علیه السّلام فرمودند: بندهاى مزه ایمان را درک نمى کند مگر اینکه از دروغ چه جدى و یا شوخى دست باز دارد.[24]
3) خندیدن بیش از حد ایمان را محو میکند
رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله فرمودند: خندیدن زیاد ایمان را محو مى کند. [25]
4) حرام خواری ایمان را دور میکند
پیامبر اکرم فرموده اند: حرام خوردن ایمان را دور مى کند [26](نصایح ص ۲۱۹)
5) زنا کردن موجب میشود تا روح ایمان از انسان جدا گردد
رسول خدا: چون مرد زنا کند روح ایمان از او جدا شود [27]
6) عمل ننمودن به دستورات دینی موجب تزلزل در ایمان میگردد
امام صادق علیه السّلام فرمود: ایمان بدون عمل ثبات ندارد و عمل از ایمان است.[28] لذا از محوری ترین برنامههایی که باید داشته باشید انجام واجبات و ترک محرمات است.
7) حسادت ورزیدن به برادر مومن ایمان را در دل آب میکند
امام صادق علیه السلام در این خصوص فرموده اند: هر کس بر مؤمنى حسادت کند، ایمان در دلش همچون نمک در آب ذوب شود. [29]
8) شوخی نمودن نور ایمان را از بین میبرد
ابو الربیع گوید: از امام علیه السّلام پرسیدم چه کلماتى مرد را از ایمان خارج مى گرداند فرمود: هر گاه نظریهاى داد و آن نظریه بر خلافت حق بود اگر او در اجراى آن کوشش کند از ایمان بیرون مىشود.
امام موسى بن جعفر (ع) به یکى از فرزندان خود فرمود پسرم، از شوخى بپرهیز که موجب از بین رفتن نور ایمان و شخصیت تو مى شود[30]
9) بی حیاء ایمان ندارد
امام صادق علیه السّلام فرمود: ایمان ندارد آن کس که شرم و حیاء ندارد.[31]
10) بخل از محو کننده ایمان است
امام صادق «ع»: هیچ چیز به اندازه بخل در محو کردن (کاستن و برانداختن) ایمان کارگر نمىشود. سپس فرمود: این بخل را (در نفس انسان) حرکتى است آرام و پیوسته مانند راه رفتن مورچه؛ و آن (بخل) را شاخههایى است مانند شاخههاى شرک. [32]
11) طمع ورزی انسان را از ایمان بیرون میکند
امام صادق (ع) فرموده اند: چیزى که انسان را از ایمان بیرون مىکند طمع است.[33]
12)عمل کردن بر خلاف حق انسان را از ایمان بیرون میکند
ابو الربیع گوید: از امام علیه السّلام پرسیدم چه کلماتى مرد را از ایمان خارج مىگرداند فرمود: هر گاه نظریهاى داد و آن نظریه بر خلافت حق بود اگر او در اجراى آن کوشش کند از ایمان بیرون مىشود. [34]
فصل سوم: روایات ایمان مستودع (چگونگی باز پس گیری ایمان از فرد با ایمان)
لحظه احتضار، لحظهای بسیار حساس و تعیینکننده است که میتواند ایمان انسان را به چالش بکشد. در این لحظه، شیطان تمام تلاش خود را میکند تا ایمان فرد را از بین ببرد. برخی از عواملی که میتوانند باعث تبدیل ایمان مستقر به ایمان مستودع در لحظه احتضار شوند عبارتند از:
1. ضعف معرفت و شناخت:
o ایمان تقلیدی: اگر ایمان فرد بر پایه تقلید و بدون شناخت و آگاهی کافی باشد، ممکن است در لحظه احتضار با کوچکترین شبههای متزلزل شود.
o عدم تعمق در مسائل اعتقادی: اگر فرد در طول زندگی خود به طور عمیق در مسائل اعتقادی تفکر نکرده باشد، ممکن است در لحظه احتضار، دچار شک و تردید شود.
2. غفلت از یاد خدا:
o دلبستگی به دنیا: اگر فرد در طول زندگی خود، به دنیا و لذتهای آن دلبسته باشد، ممکن است در لحظه احتضار، دل کندن از دنیا برایش بسیار سخت باشد و ایمانش متزلزل شود.
o عدم آمادگی برای مرگ: اگر فرد خود را برای مرگ آماده نکرده باشد و به فکر آخرت نباشد، ممکن است در لحظه احتضار دچار ترس و اضطراب شود و ایمانش را از دست بدهد.
3. عملکرد ضعیف:
o انجام گناهان: اگر فرد در طول زندگی خود گناهان زیادی مرتکب شده باشد، ممکن است در لحظه احتضار، دچار عذاب وجدان شود و ایمانش متزلزل شود.
o عدم رعایت حقوق دیگران: اگر فرد در طول زندگی خود، حقوق دیگران را ضایع کرده باشد، ممکن است در لحظه احتضار، دچار پشیمانی شود و ایمانش را از دست بدهد.
4. وسوسههای شیطان:
o تلاش برای ایجاد شبهه: شیطان در لحظه احتضار، تمام تلاش خود را میکند تا در قلب فرد شبهه ایجاد کند و او را نسبت به دین و خدا بدبین سازد.
o نمایش دلبستگیهای دنیا: شیطان ممکن است دلبستگیهای دنیوی فرد را در مقابل چشمان او قرار دهد تا او را از یاد خدا غافل کند.
o یاس و ناامیدی: شیطان سعی میکند در قلب فرد ناامیدی ایجاد کند و او را از رحمت خدا مأیوس سازد.
نکته:
لحظه احتضار، لحظه امتحان الهی است. فردی که در طول زندگی خود، با کسب معرفت، عمل صالح و خودسازی، ایمان خود را تقویت کرده باشد، در این لحظه حساس، استوار خواهد ماند و با ایمان از دنیا خواهد رفت. اما کسی که ایمان ضعیف و سطحی داشته باشد، ممکن است در این لحظه دچار تزلزل شود و ایمان خود را از دست بدهد.
بنابراین، لازم است که انسان در طول زندگی خود، به تقویت ایمان خود اهتمام ورزد، خود را برای مرگ آماده کند و از خداوند، طلب هدایت و استقامت نماید.
اگر فرد در طول زندگی خود، هیچ کوششی برای کسب معرفت، عمل صالح و خودسازی نکند، در لحظه احتضار ممکن است با شبههها و وسوسههای شیطان متزلزل شود، حتی اگر تا این لحظه به ظاهر، ایمان مستقر داشته باشد. این موضوع، به این دلیل است که اگر ایمان کسی، بر پایه تقلید و بدون شناخت و آگاهی کافی باشد، به آسانی توسط وسوسههای شیطان متاثر میشود و به ایمان مستودع تبدیل میشود.
مثالهایی در مورد تبدیل ایمان مستقر به ایمان مستودع در لحظه احتضار:
ایمانی که بدون شناخت: اگر کسی، بدون مطالعه و بررسی، به دین و خدا اعتقاد داشته باشد، ممکن است در لحظه احتضار، با کوچکترین شبههای متزلزل شود.
ایمانی که بر پایه تقلید: اگر کسی، به دین و خدا اعتقاد داشته باشد، اما بدون شناخت و آگاهی کافی باشد، ممکن است در لحظه احتضار، دچار شک و تردید شود.
ایمانی که بدون عمل صالح: اگر کسی، به دین و خدا اعتقاد داشته باشد، اما بدون عمل صالح و خودسازی، باشد، ممکن است در لحظه احتضار، دچار عذاب وجدان شود و ایمانش را از دست بدهد.
چگونه ایمان مستقر از تبدیل شدن به ایمان مستودع در لحظه احتضار جلوگیری میکند؟
اگر کسی، در طول زندگی خود، به تقویت ایمان خود اهتمامورزد، خود را برای مرگ آماده کند و از خداوند، طلب هدایت و استقامت نماید، در لحظه احتضار استوار و ایماندار خواهد ماند. بنابراین، لازم است که انسان در طول زندگی خود، به کسب معرفت، عمل صالح و خودسازی اهتمام ورزد.
نکته مهم:
لحظه احتضار، لحظه امتحان الهی است. فردی که در طول زندگی خود، با کسب معرفت، عمل صالح و خودسازی، ایمان خود را تقویت کرده باشد، در این لحظه حساس، استوار خواهد ماند و با ایمان از دنیا خواهد رفت. اما کسی که ایمان ضعیف و سطحی داشته باشد، ممکن است در این لحظه دچار تزلزل شود و ایمان خود را از دست بدهد.
.
روایت اول
امام صادق (علیه السلام)
عَنْ سَعِيدِ بْنِ أَبِي اَلْأَصْبَغِ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ هُوَ يَسْأَلُ عَنْ مُسْتَقَرٍّ « وَ مُسْتَوْدَعٌ » ، قَالَ: مُسْتَقَرٌّ فِي اَلرَّحِمِ وَ مُسْتَوْدَعٌ فِي اَلصُّلْبِ، وَ قَدْ يَكُونُ مُسْتَوْدَعَ اَلْإِيمَانِ ثُمَّ يُنْزَعُ مِنْهُ، وَ لَقَدْ مَشَى اَلزُّبَيْرُ فِي ضَوْءِ اَلْإِيمَانِ وَ نُورِهِ حِينَ قُبِضَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ حَتَّى مَشَى بِالسَّيْفِ وَ هُوَ يَقُولُ: لاَ نُبَايِعُ إِلاَّ عَلِيّاً .[35]
از امام صادق علیه السلام شنیدم در حالی که از او درباره مستقر و مستودع سوال می شد ایشان فرمودند مستقر در رحم و مستودع در پشت پدران و ممکن است کسی ایمان مستودع داشته باشد سپس از او گرفته شود
روایت دوم
حدثنا الحسين بن سعيد قال : حدثنا محمد بن سنان عن عمار بن مروان قال : سمعت أبا عبد الله عليهالسلام يقول : منكم والله يقبل ولكم والله يغفر انه ليس بين أحدكم وبين أن يغتبط ويرى السرور وقرة العين الا ان تبلغ نفسه ها هنا ـ وأومأ بيده الى حلقه ـ ثم قال : انه إذا كان ذلك واحتضر حضره رسول الله صلىاللهعليهوآله والائمة وعلى جبرئيل وملك الموت عليهالسلام فيدنو منه جبرئيل ( على عليهالسلام ) فيقول : لرسول الله صلىاللهعليهوآله ان هذا كان يحبكم ( يحبنا ) أهل البيت فأحبه[36]
به درستی که اگر زمان احتضار رسید پیامبر اکرم و ائمه و جبرئیل و ملک الموت در نزد او حاضر می شوند پس جبرئیل به رسول الله نزدیک شده و می گوید به درستی که او شما اهل بیت را دوست داشت پس اورا دوست بدارید
روایت سوم
جا، [المجالس للمفيد ] ، عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ اَلزُّبَيْرِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَهْدِيٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عَمْرٍو عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَمِيلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ أَبِي خَالِدٍ اَلْكَابُلِيِّ عَنِ اَلْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: دَخَلَ اَلْحَارِثُ اَلْهَمْدَانِيُّ عَلَى أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ.... وَ أُبَشِّرُكَ يَا حَارِثُ لَتَعْرِفُنِي عِنْدَ اَلْمَمَاتِ وَ عِنْدَ اَلصِّرَاطِ وَ عِنْدَ اَلْحَوْضِ وَ عِنْدَ اَلْمُقَاسَمَةِ ....[37]
بشارت میدهم تورا یا حارث که مرا خواهی شناخت در هنگام مرگ ودر هنگام صراط و در نزد حوض و در هنگام تقسیم بهشت و جهنم
روایت چهارم
عن المشرقی عن غیر واحد فی قوله : و ان من اهل الکتاب الا لیومنن به قبل موته . یعنی بذلک محمدا انه لایموت یهودی ولا نصرانی ابدا حتی یعرف انه رسوالله و انه قد کان به کافرا[38]
( هیچ کس از اهل کتاب نیست مگر اینکه پیش از مرگ به وی ایمان خواهد آورد ) منظور آیه حضرت رسول می باشد نمی میرد یهودی و نصرانی تا اینکه رسول الله را بشناسد و بداند که به او کافر بوده است
روایت پنجم
عن جابر ، عن أبي جعفر 7 في قوله : « وإن من أهل الكتاب إلا ليؤمنن به قبل موته ويوم القيمة يكون عليهم شهيدا » قال : ليس من أحد من جميع الاديان يموت إلا رأى رسول الله وأميرالمؤمنين حقا من الاولين والآخرين[39]
(هیچ کس از اهل کتاب نیست مگر اینکه پیش از مرگ به وی ایمان خواهد آورد و در روز قیامت او بر آنان گواه خواهد بود ). فرمود : هیچ یک از پیروان ادیان مختلف از اولین وآخرین نیست مگر اینکه در هنگام مرگ بر حق بودن رسول خدا وامیرالمومنین را ببیند
روایت ششم
الفضيل بن يسار ، عن الباقرين 8 قالا : حرام على روح أن تفارق جسدها حتى ترى محمدا وعليا وحسنا وحسينا بحيث تقر عينها. [40]
حرام است خروج از بدن بر هر روحی مگر اینکه قبل از آن ببیند محمد و علی و حسن و حسین را طوری که چشمانش شاداب شود
روایت هفتم
بشا : محمد بن أحمد بن شهريار ، عن محمد بن محمد النوسي ، عن محمد بن علي القرشي ، عن جعفر بن محمد بن عمر الاحمسي ، عن عبيد بن كثير الهلالي ، عن يحيى بن مساور ، عن أبي الجارود ، عن أبي جعفر ، عن آبائه (ع) ، عن النبي (ص) ، قال : يحيى بن مساور : أخبرنا أبوخالد الواسطي ، عن زيد بن علي ، عن أبيه قالوا : قال رسول الله: والذي نفسي بيده لا تفارق روح جسد صاحبها حتى تأكل من ثمار الجنة أو من شجرة الزقوم ، وحين ترى ملك الموت تراني وترى عليا وفاطمة وحسنا وحسينا : ، فإن كان يحبنا قلت : يا ملك الموت ارفق به إنه كان يحبني ويحب أهل بيتي ، وإن كان يبغضنا قلت : ياملك الموت : شدد عليه إنه كان يبغضني ويبغض أهل بيتي.[41]
به خدایی که نفسم به دست اوست هیچ روحی از بدن صاحبش خارج نمی شود تا اینکه از محصولات میوه های بهشتی میل کند یا از درخت زقوم جهنمی بخورد و در هنگامی که ملک الموت را ببینی مرا می بینی و علی و فاطمه و حسن و حسین را می بینی پس اگر ما را دوست داشت میگویم ای ملک الموت با او رفاقت کن و به او اسان بگیرهمانا او مرا و اهل بیبت مرا دوست داشت و اگر مارا دشمن بداند می گوینم ای ملک الموت به او سخت بگیر همانا او با ما دشمن بود و به اهل بیت من کینه می ورزید
نکته: از این روایات چندین نکته برداشت می شود :
الف) همانطور که از مجموع این روایات به دست می آید مشخص می شود که انسان ها در لحظه آخر عمر از عالم های ماوراء الطبیعه بهره مند می شود و پرده غیب از جلوی چشم هایش کنار رفته و از عالم غیب با خبر می شود و در آنجا رسول خدا صلی الله علیه وآله و ملک الموت و اهل بیت علیهم السلام را مشاهده کرده .
ب) انسان ها در آن لحظه باز هم مورد امتحان قرار می گیرند و امکان دارد در آن لحظه فردی که دارای ایمان بوده و فردی مذهبی شناخته می شده ، در آن لحظه ایمان خود را از دست بدهد
ج) در کنار این همه افرادی که انسان در حال احتضار می بیند ، شیظان را هم نیز می بیند زیرا او می خواهد تمام تلاش خود را بکند تا انسان از ایمان به خدا و رسول او و اهل بیت رسول او دست بکشند و به سمت کفر روی بیاورند
امام صادق علیه السلام : مامن احد یحضره الموت الا وگل به ابلیس من شیطانه من یامره بالکفر و یشککه فی دیمه حتی یخرج نفسه فمن کان مومنا لم یقدر علیه فاذا حضرتم موتاکم فلقنوهم شهادة ان لا اله الا الله و ان محمد رسول الله حتی یموتوا[42]
نتیجه
بعد از مشخص شدن وجود ایمان مستودع و ایمان مستقر و چگونگی کیفیت و وقوع آن اینک به
سوال اصلی این مقاله می رسیم که آیا همه انسان ها اعم از زن و مرد اعم از هر مذهبی در موقع احتضار می توانند پیامبر یاائمه اطهار یا .... ببینند یا این دیدن مختص مومنین و شیعیان است ؟
آیا امکان دارد فردی در یک کشوری بوده باشد که اصلا نمی داند اسلام چیست و اصلا از دین و ادیان خبری ندارد،در لحظه آخر عمر خود حضرات (پیامبر و ائمه اطهار ) ببیند و جزو گروه انسان های ایمان مستقر دار بشود و وارد بهشت بشود؟ یا برعکس
طبق آیات و روایات ای که در متن مقاله آوردیم مشخص شد که که مشاهده و دیدن این حضرات ( حضرت محمد صل الله علیه وآله و ائمه اطهار علیه السلام ) در لحظه آخر عمر همگانی است زیرا در این روایات به صورت عام وارد شده است که این حضرات بالای سر محتضر حاضر می باشند یعنی اینکه هر انسانی با هر مذهبی و ملیتی این حضرات را می بینند حالا می خواهد عرب باشد یا فارس یا ... باشد یا کشور های دیگر یا اینکه شیعی باشد یا مذهب های دیگر می خواهد ایمان مستقر داشته باشد یا ایمان مستودع هیچ فرقی نمی کند
اما تنها فرقی که وجود دارد این است که این حضرات در خصوص با هر انسانی با حالت ها و چهره های متفاوتی ظاهر می شوند
یعنی اینکه این حضرات زمانی که نزد یک فردی می آیند که دارای ایمان مستقر است با روی گشاده و خندان با او سخن می گویند اما وقتی نزد یک فردی که دارای ایمان مستودع است می آیند با غضب و خشم با او سخن می گویند که در روایات قبل به این موارد تصریح شد
در آن لحظه محتضر از طرفی شدت مرض و درد و بسته شدن زبان و رفتن قوا از بدن از طرف دیگر گریستن اهل و عیال و وداع آن ها با او و غم یتیمی و بی کس شدن بچه های خود از طرف دیگر غم جدا شدن از مال و منزل و املاک و اندوخته ها و چیز های نفیس خود که عمر عزیز خود را صرف آن ها کرده و به وسیله های زیاد آن ها را تحصیل نموده بلکه بسا شده که بسیاری از مال مردم بوده و به ظلم و غصب آن ها را مالک شده و آنکه چقدر حقوق براموال او تعلق گرفته و نداده و از طرفی هول ورود به نشاه ای که غیر از این نشاه است و چشمش می بیند و می بیند حضرت رسول صلی الله علیه وآله و اهل بیت طهارت صلوات الله علیهم و ملائکه غضب را که حاضر شده اند تا درباره او چه حکم شود و چه سفارش نمایند و از طرف دیگر ابلیس و اعوان او برای آنکه او را به شک اندازد جمع شده اند و می خواهند کاری کنند که ایمان او را از او گرفته شود و بی ابمان از دنیا برود خیلی ها از مومنان در این صحنه که آخرین تلاش شیطان است ، شکست خورده و مقام ایمان از او سلب می شود و دارای ایمان مستودع می شود و اما برخی ها در آن لحظه بر دین و ولایت خود پایبند می مانند و نور ایمان در سینه هایشان باقی می ماند و دارای ایمان مستقر می شوند .
همچنین بسیاری از دستورات دین ما مانند : دعای عدیله عند الموت [43]. نماز اول وقت [44] .دعای یازده صحیفه کامله . دعای تمجید . گفتن تسبیحات حضرن زهرا سلام الله علبها . مداومت بر آیه : ربنا لاتزع قلوبنا بعد اذ هدیتنا و هب لنا من لدنک رحمة انک انت الوهاب [45]و... نشان دهنده وجود چنین مرحله ای از مراحل داد خواهی و بررسی زندگی است . می توان گفت اولین محاکمه و به سزای عمل رسیدن در همین لحظه احتضار اتفاق می افتد یعنی برخی از انسان ها بر اساس عمل هایشان دارای ایمان مستقر می شوند و برخی دیگر دارای ایمان مستودع .
نکته : اشکال نشود که در لحظه احتضارچه دارای ایمان مستقر باشی و یا چه دارای ایمان مستودع ، در هر دو صورت باید ایمان ای وجود داشته باشد و با عدم وجود ایمان فردی دارای ایمان مستقر یا مستودع نمی شود بنابراین ایمان مستقر و مستودع مخصوص افراد با ایمان است و کافران را شامل نمی شود، زیرا منظوراز ایمان ای که بیان شد ، ایمان بالقوه است نه ایمان بالفعل پس قرار نیست حتما در این دنیا فرد مسلمان باشد زیرا امکان دارد فردی بخاطر شرایط محیطی و فرهنگی مسلمان شده باشد و هیچگونه تحقیقی نکرده باشد و صرفا بخاطر اینکه پدرانش مسلمان بودند او هم مسلمان شده است و امکان دارد برعکس این جریان اتفاق بیافتد یعنی فردی بخاطر شرایط محیطی و فرهنگی کافر شده باشد و از درک ایمان باز بماند درحالیکه در دل اش هیچگونه واکنش منفی نسبت به پذیرش اسلام نبوده اما فقط موقعیتش اتفاق نیافتاده است .
فهرست منابع
1) قرآن
2) الکافی (ط – الاسلامیة) _ شیخ کلینی م 329ق _ دار الکتاب الاسلامیة ، تهران
3) بحار الانوار (ط موسسة الوفاة) _ علامه مجلسی م 1699ق _ موسسة الوفاء
4) نهذیب الاحکام _ شیخ الطائفه (شیخ طوسی) م 460ق _ دار الکتاب الاسلامیة ، تهران
5) بشارة المصطفی صلی الله علیه وآله لشیعة المرتضی علیه السلام _ عماد الدین ابی جعفرمحمد بن ابی القاسم الطبری _ موسسة النشر الاسلامیة
6) قرب الاسناد ، المقدمه _ الحمیری ، ابوالعباس _ موسسة آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث ، قم
7) فقه الرضا _ علی بن بابویه م 329 _ موسسة آل بیت علیهم السلام لاحیاء التراث ، قم
8) البرهان فی التفسیر القرآن _ سید هاشم حسنی بحرانی _ موسسة البعثة
9) شرح محقق بارع بر غرر الحکم و درر الکلم _ جمال الدین محمد خوانساری _ دانشگاه تهران ، تهران
10) مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقة _ موسسة الاعلمی للمطبوعات (در مورد نویسنده این کتاب اختلاف نظر است )
11) اسرار آل محمد علیهم السلام _ اسماعیل انصاری زنجانی خوئی _ دفتر نشر الهادی ، قم
12) ارشاد القلوب (ترجمه سلگی) _ سلگی نهاوندی _ ناصر ، قم
13) گنجینه معارف امامیه ( ترجمه کنز الفوائد ) _ محمد بن علی کراجکی _ بی نا
14) ایمان و کفر (ترجمه ایمان و کفر از کتاب بحار الانوار) _ عزیز الله عطاردی _ عطارد ، تهران
15) نصایح _ علی مشکینی _ الهادی
16) اصول کافی ( ترجمه مصطفوی) _ سید جواد مصطفوی _ کتاب فروشی علمیه اسلامیة ، تهران
17) تحف العقول (ترجمه جعفری ) _ بهراد جعفری _ دار الکتب الاسلامیة ، تهران
18) الحدیث _ مرتضی فرید _ دفتر نشر فرهنگ اسلامی
19) ترجمه الحیاه _ احمد آرام _ دلیل ما
20) خصال ( ترجمه جعفری ) _ یعقوب جعفری _ نسیم کوثر ، قم
21) التفسیر العیاشی _ محمد بن مسعود عیاشی _ المطبعة العلمیة ، تهران
22) من لا یحضر فقه _ شیخ صدوق _ دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم _ قم
23) الزهد _ حسین بن سعید کوفی اهوازی _ المطبعة العلمیة ، قم
[1] ق.19
[2][2] انعام.98
[3] عنکبوت .2و3
[4] سوره نساء . آیه 159
[5] علی بن ابراهیم قمی.ج1.ص211
[6] الکافی(ط-الاسلامیة).ج1.ص8
[7] بحار الانوار.ج68.ص120
[8] بحار الانوار-ط موسسة الوفاة-ج6.ص188
[9] بحار الانوار –طموسسة الوفاء-.ج6.ص188
[10] تهذیب الاحکام .ج3.ص88
[11] بشارة المصطفی لشیعة المرتضی.ج1.ص24
[12] قرب الاسناد.ج1.ص382
[13] فقه الرضا .ج1.ص141
[14] البرهان فی التفسیر القران .ج2.ص458
[15] شرح محقق بارع جمال الدین محمد خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم .ج4.ص512
[16] انفال.2
[17] نساء.66
[18] مصباح الشریعة .ص308
[19] اسرا آل محمد علیهم السلام .516
[20] ارشاد القلوب –ترجمه سلگی-.ج1.ص362
[21] گنجینه معارف شیعه-ترجمه کنز الفواِئد و التعجب.ج1.ص117
[22] تفسیر اهل البیت علیهم السلام .ج4.ص508
[23] اسرار آل محمد علیهم السلام .ص515
[24] بحار الانوار.ج69.ص250
[25] ایمان و کفر –ترجمهالایمان و الکفر بحار النوار-ج2.ص467
[26] نصایح .ص219
[27] اصول کافی –ترجمه مصطفوی-ج3.ص388
[28] ایمان و کفر-ترجمه الایمان و الکفربحار النوار-ج1.ص408
[29] تحف العقول –ترجمه جعفری-ص284
[30] مواعظ امامان علیهم السلام .ج17.ص276
[31] الحدیث.ج1.ص277
[32] الحیاة –ترجمه احمد آرام.ج6.ص99
[33] خصال-ترجمه جعفری-.ج1.ص21
[34] ایمان و کفر –ترجمه الایمان و الکفربحار النوار.ج1.ص405
[35] التفسیر العیاشی.ج1.ص371
[36] الزهد .ج1.ص81
[37] بحار الانوار.ج6.ص178
[38] بحار الانوار-ط موسسة الوفاء-ج6.ص188
[39] بحار الانوار-ط موسسةالوفاء-ج6.ص189
[40] بحار الانوار-طموسسة الوفاء-ج6.ص189
[41] بحار الانوار –ط موسسة الوفاء-ج6.ص194
[42] من لایحضر الفقیه .ج1.ص133
[43] مفاتیح الجنان
[44] بحار الانوار .ج6.ص169
[45] آل عمران.8