دستهبندی مقالات
جدیدترین مقالات
مقالات تصادفی
مقالات پربازدید
■ اساتید حوزه علمیه حضرت بقیت الله عج - قم (۲)
سید محمد علی علوی لاجوردی (۱۷)
شیخ مهدی یعقوبی
سید عبد الرزاق پیر دهقان
شیخ محسن علوی افضل
شیخ مجتبی ناصری دولت آبادی (۱)
شیخ رضا اسلامی
سید احسان حسینی عاشق آبادی
شیخ محمد بصیرتی
سید روح الله موسوی
شیخ حسینعلی کرمانی
شیخ جعفر نوری نام تنی
شیخ علی جان نثاریون
شیخ جلیل شمس
شیخ عبدالله عباسی
سید هادی قریشی
سید محمد مهدی فروتن
شیخ مجید مهدیان آرا
شیخ ابراهیم لطیفی
شیخ مصطفی سرویه
یاسر ماهری قمی
شیخ یعقوب شمس الدینی (۱)
شیخ مهدی عرب پور
سید عبد المجید فقیهی
شیخ حسن محمودی
شیخ علی قربانی
شیخ رسول چگینی (۱۷)
شیخ محمد محمدی ارانی
سیدحسین موسوی نسب
شیخ محمد کثیری
سید مصطفی مومنی
سید محمد جلالی (۱۴)
شیخ محمد کاظمی نیا (۹۳)
شیخ محمد توکلی جوری
شیخ علیرضا کلاهدوزان (۱)
شیخ محمد طائبی اصفهانی
شیخ عارف محمدی
شیخ جلال باقری
سید محمد علی حسینی هرندی (۲)
شیخ مهدی دهبان (۳۷)
سید کاظم مددی
شیخ محمد زینعلی
سید علیرضا مددی (۲۳)
شیخ حامد خادم الذاکرین (۴)
شیخ محمد ناصری (۱)
شیخ علیرضا ضیایی (۳۰۰)
شیخ حسین صادقی
شیخ عباس مقیسه
شیخ محمد مهدی مقیسه
شیخ عبدالعباس حیاتی
شیخ علی علمداری
شیخ مجتبی خرقانی
شیخ یوسف تیموری
شیخ محمد رضا محمد علیزاده
شیخ مهدی قنبریان
شیخ حسین زهدی علیپور
شیخ حسین اطهری نیا (۱)
■ طلاب حوزه علمیه حضرت بقیت الله عج - قمشیخ مهدی یعقوبی
سید عبد الرزاق پیر دهقان
شیخ محسن علوی افضل
شیخ مجتبی ناصری دولت آبادی (۱)
شیخ رضا اسلامی
سید احسان حسینی عاشق آبادی
شیخ محمد بصیرتی
سید روح الله موسوی
شیخ حسینعلی کرمانی
شیخ جعفر نوری نام تنی
شیخ علی جان نثاریون
شیخ جلیل شمس
شیخ عبدالله عباسی
سید هادی قریشی
سید محمد مهدی فروتن
شیخ مجید مهدیان آرا
شیخ ابراهیم لطیفی
شیخ مصطفی سرویه
یاسر ماهری قمی
شیخ یعقوب شمس الدینی (۱)
شیخ مهدی عرب پور
سید عبد المجید فقیهی
شیخ حسن محمودی
شیخ علی قربانی
شیخ رسول چگینی (۱۷)
شیخ محمد محمدی ارانی
سیدحسین موسوی نسب
شیخ محمد کثیری
سید مصطفی مومنی
سید محمد جلالی (۱۴)
شیخ محمد کاظمی نیا (۹۳)
شیخ محمد توکلی جوری
شیخ علیرضا کلاهدوزان (۱)
شیخ محمد طائبی اصفهانی
شیخ عارف محمدی
شیخ جلال باقری
سید محمد علی حسینی هرندی (۲)
شیخ مهدی دهبان (۳۷)
سید کاظم مددی
شیخ محمد زینعلی
سید علیرضا مددی (۲۳)
شیخ حامد خادم الذاکرین (۴)
شیخ محمد ناصری (۱)
شیخ علیرضا ضیایی (۳۰۰)
شیخ حسین صادقی
شیخ عباس مقیسه
شیخ محمد مهدی مقیسه
شیخ عبدالعباس حیاتی
شیخ علی علمداری
شیخ مجتبی خرقانی
شیخ یوسف تیموری
شیخ محمد رضا محمد علیزاده
شیخ مهدی قنبریان
شیخ حسین زهدی علیپور
شیخ حسین اطهری نیا (۱)
ورودی سال ۱۳۹۳
■ سایر نویسندگان (۳۲۵)آقای سجاد پور کریم (۱)
آقای محمد خدا بخشی
آقای محمدمهدی خراسانی
آقای امیر حسین خرم فر
آقای سیدی احمدی
آقای محمد حسین شریفی
آقای محمد حسن عبقری
آقای مهدی کرمی
آقای محمد امین محسنی
آقای محمد محمد نژاد
آقای جعفر محمد قلی
آقای محمد حسین محمدی
آقای علی مصطفوی زاده
آقای ابوالفضل مهدوی نکو
آقای محمد یعقوبی
آقای محمدعلی کیانی نژاد
آقای قائم توحیدیان
آقای محمد رضا وحیدی منش
ورودی سال ۱۳۹۴آقای محمد خدا بخشی
آقای محمدمهدی خراسانی
آقای امیر حسین خرم فر
آقای سیدی احمدی
آقای محمد حسین شریفی
آقای محمد حسن عبقری
آقای مهدی کرمی
آقای محمد امین محسنی
آقای محمد محمد نژاد
آقای جعفر محمد قلی
آقای محمد حسین محمدی
آقای علی مصطفوی زاده
آقای ابوالفضل مهدوی نکو
آقای محمد یعقوبی
آقای محمدعلی کیانی نژاد
آقای قائم توحیدیان
آقای محمد رضا وحیدی منش
آقای محمد جواد بیات
آقای امیر پور عباس
آقای سید علی حسینی (۳)
آقای محمد رحیمی
آقای محمد صالح زارع
آقای محمد علی زهرایی
آقای محمد حسین سلطانی
آقای سید محمد شمسی
آقای عرفان غلامی قمی
آقای محمدرضا قاسمی (۱)
آقای حسین قاینی زاده
آقای حسین قاینی زاده
آقای علی لرستانی
آقای حسن مهروانی (۱)
آقای احمد نجفی
آقای علی ولی ابرقوئی
آقای محمد ولایت مهر
آقای محمد حسین صالحی
ورودی سال ۱۳۹۵آقای امیر پور عباس
آقای سید علی حسینی (۳)
آقای محمد رحیمی
آقای محمد صالح زارع
آقای محمد علی زهرایی
آقای محمد حسین سلطانی
آقای سید محمد شمسی
آقای عرفان غلامی قمی
آقای محمدرضا قاسمی (۱)
آقای حسین قاینی زاده
آقای حسین قاینی زاده
آقای علی لرستانی
آقای حسن مهروانی (۱)
آقای احمد نجفی
آقای علی ولی ابرقوئی
آقای محمد ولایت مهر
آقای محمد حسین صالحی
آقای علی ارجینی
آقای محمد جواد افلاکیان (۲۲)
آقای سجاد باقری (۲۷)
آقای محمد علی تقی پور (۲۳)
آقای سید مهدی حسینی منش (۳)
آقای محمد صادق رحمانی (۳۹)
آقای یاسین زاهدی (۱۰)
آقای امیر حسین سالمی (۹)
آقای حسین عابدینی (۱۷)
آقای رضا عابدینی (۱۹)
آقای محمد غلامی (۲۶)
آقای علی صدرا مافی (۲۳)
آقای ابوالفضل میر داداشی (۳۸)
آقای حسین وصالی ادب (۳۹)
آقای رضا ولی ابرقوئی (۲۴)
ورودی سال ۱۳۹۶ (۱)آقای محمد جواد افلاکیان (۲۲)
آقای سجاد باقری (۲۷)
آقای محمد علی تقی پور (۲۳)
آقای سید مهدی حسینی منش (۳)
آقای محمد صادق رحمانی (۳۹)
آقای یاسین زاهدی (۱۰)
آقای امیر حسین سالمی (۹)
آقای حسین عابدینی (۱۷)
آقای رضا عابدینی (۱۹)
آقای محمد غلامی (۲۶)
آقای علی صدرا مافی (۲۳)
آقای ابوالفضل میر داداشی (۳۸)
آقای حسین وصالی ادب (۳۹)
آقای رضا ولی ابرقوئی (۲۴)
آقای علی احمدی (۱۸)
آقای محمد حسین پرتوی (۴)
آقای محمد مهدی توکلی (۹۸)
آقای محمد حاجی پور (۲۵)
آقای سید محمد حسینی (۲)
آقای سجاد کریمی (۹)
آقای سید علی موسوی
آقای علی میانداری (۲۲)
آقای حسین نوروزی (۳۲)
آقای محمد بهرامی
ورودی سال ۱۳۹۷آقای محمد حسین پرتوی (۴)
آقای محمد مهدی توکلی (۹۸)
آقای محمد حاجی پور (۲۵)
آقای سید محمد حسینی (۲)
آقای سجاد کریمی (۹)
آقای سید علی موسوی
آقای علی میانداری (۲۲)
آقای حسین نوروزی (۳۲)
آقای محمد بهرامی
آقای امیر حسین وحیدی منش (۱۶)
آقای محسن حسین زاده (۲۳)
آقای حسین حسنی (۴۱)
آقای امیر حسین جعفری (۲۶)
آقای سید حامد حسینی (۲۳)
آقای محمد حسین ابراهیمی
آقای محمد مهدی سالخورده (۱۲)
آقای علی بهرامی (۵)
آقای مهدی قره قاش (۲۸)
آقای علی کاشانی (۱)
آقای حسین کافتری (۲۰)
آقای سید محمد جواد محمدی (۳۶)
آقای سید محمد باقر موسوی (۱۶)
آقای محسن محرابیون (۱۷)
آقای محمد مهدی حیدری (۱۳)
آقای حسين نظرپور (۵۰)
آقای محمد هادی زینلی
ورودی سال ۱۳۹۸آقای محسن حسین زاده (۲۳)
آقای حسین حسنی (۴۱)
آقای امیر حسین جعفری (۲۶)
آقای سید حامد حسینی (۲۳)
آقای محمد حسین ابراهیمی
آقای محمد مهدی سالخورده (۱۲)
آقای علی بهرامی (۵)
آقای مهدی قره قاش (۲۸)
آقای علی کاشانی (۱)
آقای حسین کافتری (۲۰)
آقای سید محمد جواد محمدی (۳۶)
آقای سید محمد باقر موسوی (۱۶)
آقای محسن محرابیون (۱۷)
آقای محمد مهدی حیدری (۱۳)
آقای حسين نظرپور (۵۰)
آقای محمد هادی زینلی
آقای محمد مهدی ارجینی
آقای محمد هادی نصاری پور (۱۲)
آقای محمد رضا نصیری (۴۹)
آقای محمد حسین کاظمی (۲)
آقای سید ابوالفضل موسوی (۲۳)
آقای محمد جواد علی محمدی (۳۸)
آقای سید محمد حسین ذاکریان (۸)
آقای طاها دوست محمدی (۳۶)
آقای حسین جعفری
آقای سید مهدی موسوی (۱۵۶)
آقای علی پریزاد (۲۴)
آقای علیرضا کدخدایی (۲۹)
آقای محمد علی سلطانی نژاد (۳۳)
آقای سید محمد جواد رحمانی (۶)
آقای سید محمد مهدی حسینی (۵۲)
آقای سید محمد صالح سهیلی (۲)
آقای امیرعلی سبزبان
محقق مهدی شریفی اصیل (۱)
ورودی سال ۱۳۹۹آقای محمد هادی نصاری پور (۱۲)
آقای محمد رضا نصیری (۴۹)
آقای محمد حسین کاظمی (۲)
آقای سید ابوالفضل موسوی (۲۳)
آقای محمد جواد علی محمدی (۳۸)
آقای سید محمد حسین ذاکریان (۸)
آقای طاها دوست محمدی (۳۶)
آقای حسین جعفری
آقای سید مهدی موسوی (۱۵۶)
آقای علی پریزاد (۲۴)
آقای علیرضا کدخدایی (۲۹)
آقای محمد علی سلطانی نژاد (۳۳)
آقای سید محمد جواد رحمانی (۶)
آقای سید محمد مهدی حسینی (۵۲)
آقای سید محمد صالح سهیلی (۲)
آقای امیرعلی سبزبان
محقق مهدی شریفی اصیل (۱)
آقای سید علی حسینی آملی (۱۹)
آقای محمد مهدی بلیغی (۲۰)
آقای محمد رستمی
آقای علی عباسی (۱۰)
آقای امیرمهدی نصرتی (۱۷)
آقای محمد جواد برات نژاد (۱۳)
آقای سید مهدی محمودی فر (۱۰)
آقای احمد رضا محسنی فر
آقای محمد حسن رجبی زاده
آقای امیر محمد کماسی (۱)
آقای عباس عباسی (۶)
آقای علی ایزدی (۲۲)
آقای علیرضا منصوریه (۲۳)
آقای محمد حسن مقدم
آقای سید محمد فاضل سیفی (۱)
آقای الیاس برخوردار (۲)
آقای محمد سنچولی (۲)
محمد مهدی کوهکن نو (۲)
ورودی سال ۱۴۰۰ (۱)آقای محمد مهدی بلیغی (۲۰)
آقای محمد رستمی
آقای علی عباسی (۱۰)
آقای امیرمهدی نصرتی (۱۷)
آقای محمد جواد برات نژاد (۱۳)
آقای سید مهدی محمودی فر (۱۰)
آقای احمد رضا محسنی فر
آقای محمد حسن رجبی زاده
آقای امیر محمد کماسی (۱)
آقای عباس عباسی (۶)
آقای علی ایزدی (۲۲)
آقای علیرضا منصوریه (۲۳)
آقای محمد حسن مقدم
آقای سید محمد فاضل سیفی (۱)
آقای الیاس برخوردار (۲)
آقای محمد سنچولی (۲)
محمد مهدی کوهکن نو (۲)
سید عرفان سجادی (۴۴)
آقای سید حسن نبوی (۶)
آقای امیر علی رحمانی (۷)
آقای محمد حسین تقی پور (۱۷)
آقای محمد جواد علیمردانی (۷)
آقای محمد عرفان منصوری (۲۹)
آقای محمد حسین مظفری (۱۱)
آقای محمد مهدی خندان (۱۰)
آقای محسن مسلمی (۶)
آقای سید محمد حسین سیدی احمدی (۶)
آقای محمد جواد انصاری (۷۰)
علی اکبر فرمانی (۶)
محمد مهدی صوفی فتیده (۶)
آقای محمد نقوی (۲)
ورودی سال ۱۴۰۱آقای سید حسن نبوی (۶)
آقای امیر علی رحمانی (۷)
آقای محمد حسین تقی پور (۱۷)
آقای محمد جواد علیمردانی (۷)
آقای محمد عرفان منصوری (۲۹)
آقای محمد حسین مظفری (۱۱)
آقای محمد مهدی خندان (۱۰)
آقای محسن مسلمی (۶)
آقای سید محمد حسین سیدی احمدی (۶)
آقای محمد جواد انصاری (۷۰)
علی اکبر فرمانی (۶)
محمد مهدی صوفی فتیده (۶)
آقای محمد نقوی (۲)
آقای حمید رضا قاسمی (۸)
آقای محمد پور علی
آقای حسین عزیزی (۶)
آقای علی کافتری (۷)
آقای ابوالفضل کافتری (۶)
آقای محمد حسین نقی ئی (۵)
آقای مجتبی کمال وند (۷)
آقای محمد طاها خادمی تنورچه (۷)
آقای دانیال مهاجری
آقای محمد هادی صادقی (۷)
آقای سید محمد مهدی ذاکریان (۶)
آقای مهدی عاشوری (۷)
آقای سید محمد مهدی واهبی زاده (۶)
آقای مهدی صالحی (۸)
آقای علی کریمی (۸)
آقای محمد مهدی باقری (۱)
آقای امین اسماعیلی (۳)
آقای محمد پور علی
آقای حسین عزیزی (۶)
آقای علی کافتری (۷)
آقای ابوالفضل کافتری (۶)
آقای محمد حسین نقی ئی (۵)
آقای مجتبی کمال وند (۷)
آقای محمد طاها خادمی تنورچه (۷)
آقای دانیال مهاجری
آقای محمد هادی صادقی (۷)
آقای سید محمد مهدی ذاکریان (۶)
آقای مهدی عاشوری (۷)
آقای سید محمد مهدی واهبی زاده (۶)
آقای مهدی صالحی (۸)
آقای علی کریمی (۸)
آقای محمد مهدی باقری (۱)
آقای امین اسماعیلی (۳)
جدیدترین مقالات
- مقاله کوتاه » آثار اجتماعی تقوا در قرآن نام پژوهشگر:مهدی قره قاش
- سایر نویسندگان » همگانی بودن ایمان مستقر و ایمان مستودع پژوهشگر : محمد حسین شیخ غلامی
- مقاله کوتاه » پرونده علمی: بررسی ادله ولایت فقیه پژوهش گران: سید ابوالفضل موسوی سید محمد جواد رحمانی
- مقاله کوتاه » گزارش اجمالی از کتاب خون دلی که لعل شد «خاطرات حضرت آیت الله العظمی ید علی خامنهای مدظله العالی از زندانها و تبعید دوران مبارزات انقلاب اسلامی» بقلم آقای محمد جواد علی محمدی
- مقاله کوتاه » پرونده علمی: رویکردهای مختلف فقها در حل مسئله تزاحم - پژوهشگر: آقای محسن حسین زاده
- مقاله کوتاه » رویکردهای مختلف فقها در حل مسئله تزاحم - پژوهشگر: آقای محسن حسین زاده
- مقاله کوتاه » نام اثر : مفهوم امر به معروف و نهی از منکر - محقق : سید محمد مهدی حسینی هنسیجی
- مقاله کوتاه » پرونده علمی: تأثیرات فردی و اجتماعی شیطان در رابطه او و انسان (آثار شیطان در اجتماع و پیشگیری از آن در بیان آیات و روایات) - پژوهشگر: علی احمدی
- مقاله کوتاه » توبه «شرایط قبولی توبه از دیدگاه قرآن و روایات» - پژوهشگر: حسین کافتری
- مقاله کوتاه » تأثیرات فردی و اجتماعی شیطان در رابطه او و انسان (آثار شیطان در اجتماع و پیشگیری از آن در بیان آیات و روایات) - پژوهشگر: علی احمدی
- مقاله کوتاه » بررسی عوامل رشد عقل در روایات - نگارنده : حسین نوروزی
- آقای الیاس برخوردار » جایگاه اجازه درعقد فضولی - محقق:الیاس برخوردار
- آقای محمد سنچولی » اقوال فقها در تعریف بیع و آثار هریک از آنها - محقق:محمد سنچولی
- مقاله کوتاه » آموزههای سیاسی صلح امام حسن (ع) از دیدگاه آیت الله مکارم شیرازی - نام پژوهشگر: امیرعلی سبزبان
- آقای محمد مهدی باقری » پژوهش حرف نون در کتب ادبیات عرب - محقق: محمدمهدی باقری
مقالات تصادفی
- شیخ علیرضا ضیایی » قالَ لا یَأْتِیکُما طَعامٌ تُرْزَقانِهِ إِلاّ نَبَّأْتُکُما بِتَأْوِیلِهِ قَبْلَ أَنْ یَأْتِیَکُما
- شیخ علیرضا ضیایی » مَن مَدَحَكَ بما لَيسَ فيكَ فَهُو ذَمٌّ لَكَ إن عَقَلتَ
- آقای محمد علی تقی پور » مکاتب حقیقت گرا و غیر حقیقت گرا
- آقای محمد عرفان منصوری » ? شادي و اندوه پيامبر?
- شیخ محمد کاظمی نیا » شرح خطبه 164 نهج البلاغه موضوع: گلایه امیر المومنین از عثمان+ آیا عثمان داماد پیامبر است؟! +تعداد فرزندان پیامبر
- سایر نویسندگان » ?سخنی زیبا? ⚡️امام زین العابدین (علیه السلام )می فرمایند: ⭕️حق بزرگتر خداوند این است که او را بپرستى و ⭕️چیزى را با او شریک نسازى،
- آقای حسین نوروزی » اینکه در صورت معامله ظرف با طلا و نقره ( مورد اول) ، مقدار آن طلا یا نقره کمتر باشد یا نه .
- سایر نویسندگان » خش معجزه هایی در کردار پیامبر (ص)?? ?چسباندن دست قطع شده ‼️
- آقای ابوالفضل میر داداشی » چرا انذار کافران سودی نمی بخشد؟
- آقای محمد جواد علی محمدی » معجزه ای از امام جعفر صادق علیه السلام: ?
- آقای یاسین زاهدی » در سند ازدواج، شوهر تعهد می کند بدون اذن همسر ازدواج نکند. آیا مبادرت به ازدواج بدون اذن همسر شرعا حرام است؟ آیا ازدواج موقت بدون اذن جایز است؟
- آقای محمد هادی صادقی » موضوع سوم : (زکات)
- آقای علی پریزاد » ازدواج پیامبر(ص) با اسماء جوئیه⭕️?
- شیخ علیرضا ضیایی » يَا عَلِيُّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَحَبَّ الْكَذِبَ فِي الصَّلَاحِ وَ أَبْغَضَ الصِّدْقَ فِي الْفَسَادِ
- آقای محمد صادق رحمانی » ? یک امام - یک معجزه ? ? امام #حسین علیه السلام ?
مقالات پربازدید
- آقای سجاد باقری » منظور الهام نامها و اسامی مخلوقات عالم
- سایر نویسندگان » ?سخنی زیبا? ⚫️قال زین العابدین (علیه السلام): ⭕️لوْ یَعْلَمُ النّاسُ
- مقاله کوتاه » بررسی تغییرات مضاعف در فعل از لحاظ لفظ با مثال قرآنی نام و نام خانوادگی پژوهشگر: علی عباسی
- آقای ابوالفضل میر داداشی » ? معیارهای جدید اخلاقی?
- سایر نویسندگان » ?حادثه افک ?
- آقای امیر حسین جعفری » ✅ یک مسئله از احکام وقف ✅ از دیدگاه حضرت آیتالله العظمی خامنهای «حفظهالله»
- آقای علی صدرا مافی » چه چیز مضحک تر و بی ثمر تر از ریا⁉️
- آقای سید محمد جواد محمدی » ?شرطیت مالکیت واقف?
- آقای محمد جواد انصاری » ?تبانى حفصه و عايشه بر ضدّ پيغمبر صلّى اللّه عليه وآله ?
- مقاله کوتاه » بررسی کاربرد فعل مضارع درآیات با محوریت سوره کهف گردآورنده : امیرمحمد کماسی
- سید علیرضا مددی » ? نکته ای مهم در مورد صدقه
- آقای حسین حسنی » ? ➖ خلیفه دوم از پیغمبر سوال کرد: «با اینکه امنیت داریم چرا نماز را قصر کنیم؟» ***
- آقای محمد جواد افلاکیان » موضوع :اشکال واقعی به غیر واقع گرا ها
- آقای محمد جواد انصاری » بررسی تغییرات لفظی در فعل مضاعف با مثال قرآنی محقق : محمد جواد انصاری
- آقای محمد حسین پرتوی » ⭕️ خالد بن ولید و دستور پیامبر اکرم
آموزههای سیاسی صلح امام حسن (ع) از دیدگاه آیت الله مکارم شیرازی
مدرسه علمیه امام جعفر صادق علیه السلام زاهدان
سال تحصیلی 1403-1404
استاد راهنما:
حجت الاسلام و المسلمین پودینهای
استاد مشاور:
حجت الاسلام و المسلمین سید محمد علی علوی لاجوردی
نام پژوهشگر:
امیرعلی سبزبان
«بسم الله الرحمن الرحیم»
چکیده
قریب به نیم قرن پیش، شیعیان ایران به رهبری یک مجتهد فقیه به نام سید روح الله خمینی، حاکمیتی تحت عنوان جمهوری اسلامی تشکیل دادند. در این سالها، نظریات متعددی از جانب فقها، علما، اندیشمندان و سایر صاحبنظران دینی و غیردینی پیرامون مسائل سیاسی مطرح شده است. در دوران حضور معصوم، با استناد به عصمت آنها، تبعیت از ایشان در این زمینه، مطلوب بود؛ لکن در عصر غیبت که دسترسی به معصوم وجود ندارد، تبعیت از سیره ایشان که در کتب تاریخی و روایی آمده، تنها راه حل مسئله است.
بیشک از مهمترین اتفاقات سیاسی در زمان زندگانی ائمه اطهار(ع)، ماجرای صلح امام حسن مجتبی(ع) با معاویه است. زیرا معاویه از اشخاصی بود که عداوتش با اهلبیت (ع)، خصوصاً با امیرالمؤمنین (ع) و شیعیان ایشان بر کسی پوشیده نبود. فلذا صلح امام حسن (ع) با وی یکی از تعجب و شبهه برانگیزترین اتفاقات تاریخ تشیع است.
این تحقیق قصد دارد تا با بررسی وجوه مختلف این صلح و بررسی اغراض سیاسی امام (ع) از آن نکاتی را کشف نموده و آنها را تحت عنوان آموزههای سیاسی، تیتر کرده و به روش تحلیلی، هر کدام را توضیح و تبیین نماید.
نتایج این جستار بیانگر ذکاوت امام حسن (ع) بوده که ثمرات بسیاری را به دنبال داشته است. فلذا از طریق اثبات این ثمرات چشمگیر نکاتی را تحت عنوان آموزههای سیاسی بازگو نموده و آنها را توضیح، تشریح و تبیین میکند.
نوشتار حاضر برای رسیدن به این منظور از منظر آیت الله مکارم شیرازی به مسائل نگاه نموده تا کلام خود را قوام بیشتری ببخشد.
کلیدواژه
امام حسن (ع) – معاویه – صلح – آموزههای سیاسی – آیت الله مکارم شیرازی
مقدمه
قریب به نیم قرن پیش، شیعیان ایران به رهبری یک مجتهد فقیه به نام سید روح الله خمینی، حاکمیتی تحت عنوان جمهوری اسلامی تشکیل دادهاند. در این سالها، نظریات متعددی از جانب فقها، علما، اندیشمندان و سایر صاحبنظران دینی و غیردینی پیرامون مسائل سیاسی مطرح شده است. در دوران حضور معصوم، با استناد به عصمت آنها، تبعیت از ایشان در این زمینه، مطلوب بود؛ زیرا سیره معصوم به اعتقاد شیعه بینقص بوده و قطعا بهترین مسیر است. لکن در عصر غیبت که دسترسی به معصوم وجود ندارد، تبعیت از سیره ایشان که در کتب تاریخی و روایی آمده، تنها راه حل مسئله است.
بیشک از مهمترین اتفاقات سیاسی در زمان زندگانی ائمه اطهار(ع)، ماجرای صلح امام حسن مجتبی(ع) با معاویه است. زیرا معاویه از اشخاصی بود که عداوتش با اهلبیت (ع)، خصوصاً با امیرالمؤمنین (ع) و شیعیان ایشان بر کسی پوشیده نبود. فلذا صلح امام حسن (ع) با وی یکی از تعجب و شبهه برانگیزترین اتفاقات تاریخ تشیع است.
اینکه امام حسن (ع)، صلح را به جای قیام در برابر معاویه انتخاب نمودهاند، مخالفت افرادی را حتی از بین شیعیان به همراه داشت. بعضاً ایشان را با القابی همچون «مذلّ المؤمنین» خطاب مینمودند.[1] فلذا بررسی اغراض مختلف امام حسن (ع)، که شیعه قائل به عصمت ایشان است، و کشف ثمرات و آموزههای صلح ایشان در زمینه مسائل سیاسی، لازم است. زیرا در صورت عدم فضیلت انتخاب صلح بر انتخاب قیام، اولاً عصمت ایشان از خطا و لغزش مبهم شده، ثانیاً به تبع، شایستگی ایشان برای رهبری و زعامت جامعه مشکوک میشود.
به مرور زمان هر جامعهای نیازمند رشد و ترقی است؛ زیرا در صورت عدم پیشرفت، باید سلطه سایر ملل را بر خود بپذیرد. بنابر این امام و رهبر جامعه (به حسب وظیفهای که برای رهبری خردمندانه مردم دارد) موظف به تصمیمگیریهای مهم در عرصههای مختلف برای پیشرفت جامعه است.
باید دانست که صلح امام حسن (ع) با معاویه چه نکات و پندهای سیاسیای داشته و در ضمن آن، ثمرات آن تصمیم نیز تبیین شود.
آقای سید آصف کاظمی در مقاله «رفتارشناسی سیاسی امام حسن مجتبی (ع) بعد از صلح»[2] صرفاً به رفتارشناسی امام (ع) از دید سیاسی نگاه نموده و آقای سید علیرضا واسعی در مقاله «صلح امام حسن (ع) در سنجه تمدناندیشی؛ امنیت و همگرایی اجتماعی»[3] صلح امام (ع) را در نگاه تمدنی بررسی نموده و دایره شمولیت آن، محدود به امنیت و همگرایی اجتماعی است. وجه تمایز تحقیق حاضر با سایر مکتوبات مذکور، در پیدایش، بررسی و تبیین آموزههای سیاسی صلح امام (ع) است و آنها را از دیدگاه آیت الله مکارم شیرازی تدوین مینماید.
روش تحقیق
جستار حاضر از ثمرات صلح امام حسن (ع) به آموزههای سیاسی این صلح رسیده است. روش فرایند دستیابی به ثمرات صلح، توصیفی و از دیدگاه آیت الله مکارم شیرازی بوده و مراحل رسیدن از ثمرات به آموزههای سیاسی، به صورت کامل، تحلیلی است.
«فصل اول: مفهوم شناسی»
مفهومشناسی
صلح
برای صلح در کتب لغوی معانی مختلفی ذکر شده که همه آنها در نهایت یک مفهوم را میرسانند و آن سازش و نجنگیدن است. در کتب لغوی این معانی برای صلح آمده: سازش[4]، توافق و نقطه مقابل خصومت[5] و عقدی که موجب رفع نزاع و دشمنی میشود[6].
بیعت
بیعت مصدر است و در ثلاثی مجرد به صورت «باع-یبیع» استعمال میگردد. این واژه به معنای عهد و پیمان است.[7]
در اصطلاح فقهی، بیعت، عقدی است که در بین مردم و حاکم منعقد شده و حقوق و وظایفی را میان آن دو ایجاب مینماید.[8] خداوند در قرآن کریم نیز به این لغت اشاره نموده و پیرامون ایجاب عمل به وظایفی که متبایعین بر آن توافق نمودهاند، سخن به میان آورده است.[9]
بنابر این تعاریف، تفاوت صلح با بیعت روشن است. چنانچه گذشت، صلح صرف توافق بر نجنگیدن است که در اصطلاح عامیانه به آن «آتش بس» گفته میشود. لکن بیعت صرف آتش بس نبوده و علاوه بر توافق، طرفین سودی از این توافق خواهند برد. در بیعت طرفین حق را به یکدیگر میدهند، اما در صلح حق دادن و پذیرش سخن دیگری شرط نیست و صرفاً منوط به عدم دوام نزاع است.
مداهنه
مداهنه از حیث لغوی به معنای اظهار چیزی است که خلاف آن را در باطن خود پنهان داشته[10] و به معنای اصطلاحی و عامیانه یعنی حیلهگری و فریب.[11]
شباهت صلح، بیعت و مداهنه در آن است که هر سر اقلّاً بر توافق دلالت دارند. لکن تفاوتشان اینطور است که در صلح و بیعت توافق حقیقی بر سر چیزی معین بوده اما در مداهنه توافق، ظاهری و از روی فریب است. فلذا شخص در مداهنه، قصد حیله دارد.
در جایی دیگر، ممکن است به معنای سستی کردن نیز باشد. چنانچه در خطبه 24 نهج البلاغه، امیرالمؤمنین (ع) از همین ماده (دهن) برای معنای سستی ورزیدن، استفاده نمودهاند.
«فصل دوم: ماهیت صلح امام حسن (ع)»
حال که معانی صلح، بیعت و مداهنه در فصل اول دانسته شد، برای پی بردن به آموزههای سیاسی صلح امام حسن (ع) باید به این نکته توجه داشت که امام (ع) در واقع با معاویه، بیعت نمود یا صلح یا مداهنه کرد. ثمره این بحث آنجایی روشن میشود که اگر بالفرض نتایج فصل دوم بر آن شد که امام حسن (ع) با معاویه بیعت نمود، باید پذیرفت که سیاست اسلامی اقتضا میکند برای رسیدن به منافع سیاسی، حتی با دشمنان خود بیعت کنیم و در دورانی حقانیت آنان را بپذیریم. زیرا در معنای بیعت بیان شد که معاهدهای میان مردم و حاکم است و به سبب آن پیروی واجب میشود. فلذا امام حسن(ع) در صورت بیعت، بر حاکمیت و خلافت معاویه در آن برهه زمانی، مهر تأیید زده و پیروی از خواست او را بر خود واجب نمودهاند.
عدم بیعت با معاویه
آنچه که از عصمت و جایگاه امامت امام حسن (ع) بر میآید، و بنابر آنکه منابع معتبر تاریخی، دلالتی بر بیعت ندارند، قطعاً امام حسن (ع) با معاویه بیعت ننموده است.
عدم بیعت، مقتضای عصمت و امامت
امام معصوم باید به مقتضای عصمت خود، از گناه مصون بوده و به مقتضای امامت خود، حتی الامکان مردم جامعه را از انحراف و گناه حفظ نماید. اگر امام حسن (ع) با معاویه بیعت نموده باشد، چنانچه گفته شد، پیروی از او را، ولو در یک برهه زمانی کوتاه، بر خود و پیروانش واجب گردانیده و مهر تأییدی بر خلافت وی در آن برهه زده است.
معاویه از دشمنان امیرالمؤمنین (ع) بوده و عداوتش هرگز بر کسی پوشیده نبود. وی بر منابر سبّ امیرالمؤمنین (ع) میکرد و مردم را به این کار، امر مینمود. او روایاتی در نکوهش امام (ع) جعل نموده و فرمان تبلیغ آن روایات را صادر میکرد. معاویه در صفین نیز مقابل ایشان جنگید. همه اینها در حالی است که پیامبر (ص) درباره امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: «یا علی! دشمنی با تو، دشمنی با من است و دوستی با تو، دوستی با من است»[12] آیت الله مکارم شیرازی با کنار هم قرار دادن این قرائن، تصریح به مهدور الدم بودن معاویه نمودند. زیرا طبق روایت، معاویه در حکم محاربه با رسول خدا (ص) بوده، و چنین شخصی قطعاً مهدور الدم است.[13]
حال که دانسته شد معاویه در حکم محارب رسول خدا (ص) بوده، روایاتی جعلی پخش مینموده و مردم را از سیره حقیقی اسلامی که همان سیره امیرالمؤمنین (ع) است، دور و منحرف میکرده، نتیجه گرفته میشود که در صورت تأیید وی به عنوان خلیفه مسلمین توسط امام حسن (ع)، ولو در یک برهه زمانی کوتاه، عصمت و شأنیت امامت را زیر سؤال میبرد. زیرا شخصی را بر مردم مسلط ساخته که خود منحرف است و تسلط چنین شخصی بر مردم، بدیهی است که موجب انحراف جامعه خواهد شد.
عدم دلالت منابع تاریخی بر بیعت
هیچ یک از کتب تاریخی مقبول شیعه، از معاهده امام حسن (ع) و معاویه با نام بیعت یاد نکردهاند. بلکه اکثر قریب به اتفاق علما، آن معاهده را «صلح» نامیدهاند. به عنوان مثال، آیت الله مکارم شیرازی، که در این تحقیق از دیدگاه ایشان سعی شده به مسائل نگاه شود، در جای جای آثار خود، از این معاهده، با لفظ «صلح» یاد کردهاند.[14]
عدم مداهنه با معاویه
عدم تطابق مداهنه با عصمت امام (ع)
چنانچه در گذشته بیان شد، مداهنه به معنای فریب و حیله است. اگر امام حسن (ع) مداهنه کرده باشند، باید پذیرفت که ایشان به عهد پیمان خود با معاویه پایبند نبودند. زیرا ایشان با پذیرش آتش بس، علی الظاهر ابراز صلح کردهاند؛ بنابر این، در صورت عدم نیت صلح، باید پذیرفت که امام (ع) نیز مانند معاویه، که به شروط صلح و عهد و پیمان خویش پایبند نبود، به اصول جوانمردی و صداقت در نبرد، اعتنایی نداشتهاند.
مداهنه، فعل معاویه بود که با وجود قول و قراری که با امام حسن (ع)، به عنوان صلح، گذاشته بود، غیر مستقیم علیه ایشان توطئه کرده و امام (ع) را شهید نمود.[15] او مداهنه کرد که با وجود مشروط کردن صلح به امامت امام حسین (ع) در صورت فقدان خود ایشان بعد از معاویه، او یزید را بر منصب خلافت گمارد.[16]
در آیه 9 سوره قلم، خداوند فرموده است که کافران مایلند که تو (پیامبر اسلام) با آنها مداهنه کنی تا آنها نیز با تو مداهنه نمایند.[17] آیت الله مکارم شیرازی در تفسیر نمونه، واژه «یدهنون» که در آیه آمده، فرمودند که از ماده مداهنه است و در اصل به معنای «دهن»، یعنی «روغن» میباشد و در اینگونه موارد به معنی نرمش و انعطاف به خرج دادن است و معمولاً این تعبیر در مورد انعطافهای مذموم و منافقانه به کار میرود.[18]
بنابر این لااقل اصل در مداهنه مذموم بودن است و خداوند نیز پیامبرش را از آن نهی کرده و آن را سیره و هدف کفار، معرفی میکند که با عصمت امام حسن (ع) سازگاری ندارد.
امیرالمؤمنین (ع) در خطبه 24 نهج البلاغه فرمودهاند: «به جانم سوگند که در جنگ با کسی که از راه حق قدم نگذارده و در گمراهی گام بردارد، مداهنه و سستی نمیکنم». مشخص میشود که امام علی (ع) نیز، از این سیره بیزاری جستهاند.
عدم مؤید تاریخی دال بر مداهنه
در کتب تاریخی مقبول شیعه، چنانچه از لفظ بیعت یاد نشده، از لفظ مداهنه نیز یاد نشده است. لااقل علمای بزرگ شیعه، غالباً از لفظ صلح استفاده نمودهاند. همانطور که در گذشته گفته شد، در کتب منسوب به آیت الله مکارم شیرازی نیز از معاهده میان معاویه و امام حسن (ع)، با نام «صلح» یاد شده است.[19]
صلح مشروط
از آنجایی که این جستار در پی شناخت ثمرات صلح امام حسن (ع) و به تبع کشف آموزههای سیاسی آن است، ناگزیر باید یکی از مهمترین ابعاد این صلح، یعنی مشروطیت آن را مورد بررسی قرار داد.
علت بحث از این مورد اشتراط امام (ع) است. ایشان صلح را بدون این مفاد و شروط نپذیرفتهاند. بنابر این ثمرات و ابعاد این صلح را از منظر مشروطیت باید نگریست.
در ادامه به برخی نکات اشتراط صلح، که باید به پیغامهای سیاسی آن، ضمیمه گردد، اشاره میشود:
· توافق طرفینی: این نکته بسیار حائز اهمیت بوده و حتی مهمترین نکته و پند این صلحنامه است. امام حسن (ع) در مفاد صلحنامه، این نکته را به معاویه گوشزد کردند که چنانچه امام حسن (ع) به معاویه اصحابش خیانت نمیکند، معاویه نیز حق آسیب رساندن به شیعیان امیرالمؤمنین (ع) و توطئه بر علیه ایشان و امام حسین (ع) را ندارد.[20] از این نکته فهمیده میشود که اگر در شرایطی جبهه مسلمین، ملزم به صلح و مدارا با معاند شد، نباید جانب اضعف باشد. بلکه اگر مذاکره و توافقی قرار است صورت گیرد، بایستی طرفینی باشد و هر دو طرف مذاکره یا مصالحه از این امر سود ببرند و امتیازاتی دریافت نمایند.
· احترام و وحدت طرفینی: چنانچه در مفاد صلحنامه آمده، معاویه حق تعرض به شیعیان امیرالمؤمنین (ع) را ندارد. او، چنانچه در گذشته مرتکب سب علی بن ابی طالب (ع) میشد[21]، از این پس نباید چنین کند.[22] بنابر این اگر جبهه مسلمین، بنا به هر دلیلی ملزم به صلح با معاند شد، بایستی احترام و وحدت طرفینی را طلب کند. نباید طوری توافق کنند که تماماً احترام از جانب مسلمین و وحدتشکنی و توهین از جانب معاند باشد. باید توافق و مصالحه طرفینی و بر اساس انصاف صورت پذیرد و إلا چنین صلحی به صلاح مسلمین نیست و ثمراتی نداشته و یا ارزشی در برابر مضراتش ندارد.
· حفظ امنیت مردم: امام حسن (ع) در صلحنامه قید کردند که معاویه موظف به ایجاد و حفظ امنیت جمیع جوامع اسلامی است. او نباید شیعیان را از این قاعده مستثنا نماید. جان، مال و ناموس جمیع مسلمین باید محترم شمرده شده و ایمن باشند.[23] بنابر این، جبهه اسلامی در میان خود، اگر ملزم به صلح شدند، باید امنیت مردم خود را تأمین نمایند. نباید به صلحی تن دهند که امنیت مردمشان را زیر سؤال ببرد و خطری آنها را تهدید کند.
«فصل سوم: آموزههای سیاسی امور داخلی»
ترجیح وحدت بر استیلاء معاند
با توجه به عملکرد برخی از معصومین، دفاع از حریم ولایت حتی برای سایر معصومین نیز امری لازم است. امیرالمؤمنین (ع) در زمان هجرت پیامبر (ص) به مدینه، به جای ایشان در بستر خوابیده و جان خود را به خطر انداختند.[24] صدیقه طاهره (س) برای دفاع از حریم امام علی (ع) در مقابل مهاجمین به منزلش مقاومت نموده و همین امر موجب سقط جنین و شهادتشان گشت.[25]
بنابر این اگر امام حسن (ع) در برابر معاویه قیام مینمودند، امام حسین (ع) نیز برای دفاع از امام زمان خود موظف به همراهی امام حسن (ع) در قیام میشدند. از آنجایی که لشکر امام حسن (ع) از نظر نظامی تضعیف و لشکر معاویه تقویت شده بود[26]، احتمال شکست امام (ع) بیشتر بوده و در نتیجه هم امام حسن (ع) و هم امام حسین (ع) به شهادت میرسیدند. به تبع این اتفاق، نوبت به قیام عاشورا نمیرسید تا بنیامیه را رسوا نموده و مردم را، اعم از شیعه و سنی، از خواب غفلت نجات دهند.
بنابر این معاویه قدرت پیدا کرده، سپس یزید را جایگزین خود قرار داده و قدرتش را به حکومت او نیز تزریق مینمود و هیچ امام معصومی نبود تا در برابر اینان قیام نموده و شیعیان را رهبری کند. در نتیجه نه تنها معاویه، بلکه یزید و سایر خلفاء بنیامیه بر جهان اسلام سیطره و تسلط پیدا میکردند و امورات را طبق امیال خود پیش میبردند.
آیا استیلاء معاویه بر مسلمین به ضرر شیعیان و مکتب تشیع میشد؟ در پاسخ باید گفت بله. جناب آقای داودی و رستمنژاد در کتاب «عاشورا» به برخی از مفاسدی که معاویه مرتکب شده بود پرداخته و آنان را تا حدی بر شمردند. لازم به ذکر است که این کتاب، زیر نظر آیت الله مکارم شیرازی، تألیف گشته است[27]:
1. نصب منافقین در پستهای حساس: پیشتر امیرالمؤمنین (ع) پیشبینی چنین چیزی را کرده بودند. ایشان در قسمتی از نامهشان به اهل مصر فرمودند: « من از این اندوهناکم که سرپرستی حکومت این امت به دست این بیخردان و نابکاران (بنیامیه) افتد. بیت المال را به غارت ببرند، .... و فاسقان را یارانشان قرار دهند».[28]
اسامی چند تن از کارگزاران اصلی حکومت معاویه و بخشی از زندگینامهشان:
الف) عمرو بن عاص (والی مصر): عمرو بن عاص علاوه بر اینکه مادرش از بد نامترین زنان مکه بود [به حدی که هنگام تولد عمرو، پنج نفر مدعی پدری او بودند که یکی از آنان ابوسفیان بود؛ اما مادرش عاص بن وائل را به عنوان پدر عمرو ترجیح داد) از دشمنان سرسخت پیامبر اسلام (ص) در مکه بود. وی در ازای رسیدن به حکومت مصر، حاضر شد معاویه را در جنگ با امام علی (ع) یاری کند. او در ذیل آیه 3 سوره کوثر نیز مورد نکوهش قرار گرفته است.[29]
ب) مغیره بن شعبه (والی کوفه): بنابر تصریح تاریخدانان، او در حیله، شهره جهان عرب بوده و بیشتر عمرش را در فسق و فجور گذرانده است. در نقلی آمده که امام حسن (ع) خطاب به مغیره در مجلس معاویه میفرمایند: «و اما تو مغیره بن شعبه! همانا تو دشمن خدایی و... و تو کسی هستی که فاطمه دختر رسول خدا (ص) را تا حدی زدی که بدنش خونین شد و فرزندی که در رحمش بود را سقط نمود».[30]
ج) سمره بن جندب (جانشین زیاد در بصره): روحیه حقناپذیری او در داستان حدیث «لا ضرر و لا ضرار فی الاسلام» به وضوح روشن است.[31]
د) زیاد بن ابیه (والی بصره و کوفه): از این جهت او را ابن ابیه (فرزند پدرش) میخواندند که، پدر وی به درستی مشخص نبوده است. ابتدا به حسب ظاهر، او را فرزند یک غلام رومی گمنام دانستند؛ زیرا سمیه (مادر زیاد) با آن غلام رومی ازدواج کرده بود. اما بعدها، به توصیه معاویه، زیاد برای رهایی از نسب گمنامش حاضر شد تن به زنازادگی داده و ابوسفیان را پدر خود معرفی نماید. با این اعتراف سند رابطه نامشروع مادرش (زیرا سمیه در آن زمان دارای شوهر بوده) با ابوسفیان را امضاء نمود.
از ابن ابی الحدید معتزلی نقل شده که معاویه حکومت کوفه و بصره را به زیاد سپرد و او شیعیان علی (ع) را از زیر سنگ و کلوخ بیرون کشیده و به قتل میرسانید.
2. بسترسازیهای فرهنگی برای پیشبرد اهداف شوم خویش (از این نکته، در بخش «لزوم اعتقادات درست در جامعه»، بحث خواهد شد).
3. کشتن شیعیان به بهانههای مختلف: امام باقر (ع) در این باره میفرمایند: «عظیمترین و بیشترین فشارها بر شیعیان در دوران معاویه، بعد از شهادت امام حسن (ع) بود. کشته میشدند شیعیان ما در هر شهری و دستان و پاهایشان با بهانهای ناچیز قطع میگشت. و ( آن دوران به شکلی بود که اگر ) کسی از دوستی با ما یاد میکرد، زندانی و اموالش مصادره و یا خانهاش را ویران میکردند».[32]
همه این موارد فوق و بسیاری مفاسد دیگر، همه و همه بر این دلالت میکنند که در صورت استیلاء تام معاویه بر مسلمین باید شاهد اتفاقات و مفاسد بیشتری نیز بود.
آن چیزی که از صلح امام حسن (ع) فهمیده میشود، این است که ایشان، حفظ وحدت با معاویه را بر استیلاء وی، ترجیح دادند. این یک استراتژی مهم و کارآمد بود که از این مفاسد و مفاسد احتمالی دیگر، جلوگیری نمود. یکی از آموزههای سیاسی این صلح امام (ع)، همین است که مدیر و رهبر جامعه، نباید با تعصب کورکورانه، با مخالفین داخلی، به نزاع بپردازد. چه بسا این نزاع و درگیری، موجب استیلاء معاندین شده و یا حتی موجب هرج و مرج در جامعه شود که مضرات آن بر کسی پوشیده نیست. رهبری خردمندانه، اقتضا میکند که وحدت با معاندین، در صورت نیاز، بر استیلاء و برتری یافتن آن معاندین، ارجحیت دارد. خصوصاً زمانی که جبهه خودی، تضعیف شده و یا احتمال شکست آن برود.
ناگفته نماند که این استراتژی، از روی خوف فردی از دشمن نیست. بلکه از روی ترس از برتری یافتن آنها بوده که آسیبهای جدی و یا بعضاً جبران ناپذیر به جامعه وارد میسازد.
اهتمام به امنیت داخلی
چناچه در گذشته بیان شد، سپاه امام حسن (ع)، نسبت به لشکریان معاویه از نظر تعداد افراد، کمتر و از نظر روحیه، ضعیفتر بودند. بنابر این جنگ میان معاویه و امام (ع) موجب کشته شدن مردم بسیاری، به ویژه خواص شیعه، میگشت.
در روایتی امام حسن (ع)، درباره علت صلحشان با معاویه، دو عنصر حیاتی یک جامعه را نام بردند. یکی برای حفظ خون مردم است که نشان از اهتمام امام (ع)، نسبت به جان و امنیت مردم دارد. و دوم، اصلاح امت است که در بخشهای دیگر به آن پرداخته میشود.[33]
در کتاب عاشورا، که اثری مؤلَّف تحت نظر آیت الله مکارم شیرازی بوده، تصریح شده که دوران خلافت معاویه از دو زاویه، موجب شکلگیری حادثه کربلا شده و به فرایند آن کمک نموده است. از یک زاویه، قتل و غارتهای آن دوران و از زاویه دیگر، وقایع مربوط به دوران او، خصوصاً پیریزی خلافت یزید که مخالف با مفاد صلحنامه بود[34]، سبب برانگیختگی محبین اهلبیت و امام حسین (ع) گشت.[35]
هدف از بیان این نکته، آن است که، معاویه با وجود صلحنامه و با وجود امام معصوم در عصر خود، که نشانهای از عدم استیلاء تام او دارد، توانست یکسری از اهداف شوم خود را پیش ببرد. اما اگر از این سخن، نتیجهگیری شود که صلح امام حسن (ع)، بیفایده و بیثمر بوده، اوج بیانصافی و کمدرایتی است. زیرا امام (ع) با این صلح و مشروط کردن آن، معاویه را در تنگنای سیاسی قرار داده و فرصتی مناسب برای امام معصوم بعدی و شیعیانش فراهم نموده تا اسلام ناب را به آیندگان برسانند.
معاویه پس از پذیرش صلح، توان رعایت آن را نداشت و امام (ع) از پیش به این نکته آگاه بود. عدم رعایت مفاد صلحنامه، موجب ریختن آبروی معاویه و سلسله بنیامیه شده و زمینهساز نهضت حیاتبخش عاشورا گشت.
معاویه اختیار تام در حاکمیت نداشت و چنین فسادهایی نمود که موجب ناامنی به نسبت شد. اگر امام حسن (ع) با معاویه میجنگید و شیعیان را به کام شهادت میرسانید، حاکمیت بر مردم را به صورت تمام و کمال در اختیار او میگذاشت، باید تصور کرد که امنیت داخلی جامعه به چه فضاحتی کشیده میشد.
کارنامه عملکرد معاویه در دورانی که اختیار تام نداشت[36]، گواه بر فساد بیشتر، کشتار عظیمتر، غارت بیش از پیش و به تبع ناامنی شدیدتر در جامعه، در صورت اختیار تام او و سلسله بنیامیه است.
بنابر این، امام حسن (ع) با این صلح مشروط، عرصه را بر معاویه و سلسله وی، تنگتر و کمی امنیت داخلی در جامعه ایجاد کردند.
یکی از دروسی که این فعل امام (ع) میآموزد، اهتمام ویژه به امنیت داخلی کشور است. رهبر اندیشمند، باید حفظ امنیت مردم جامعه را، در اولویت قرار دهد و این امنیت را با نزاعهای میان احزاب مختلف داخلی، از بین نبرد. مؤید این نکته که امام حسن (ع) به امنیت مردم، توجه داشتند، قید این شرط در مفاد صلحنامه است. ایشان، پس از موظف نمودن معاویه به تبعیت از سیره پیامبر (ص) و خلفای شایسته، و پس از نهی از تعیین جانشین، ایمنی شیعیان امام علی (ع) را نسبت به جان، مال، ناموس و فرزندانشان، شرط نمودند.[37]
لزوم حفظ اعتقادات درست در جامعه
از مهمترین فعالیتهای معاویه، بسترسازیهای فرهنگی، برای پیشبرد اهداف شوم خودش است. از آنجایی که سلسله بنیامیه، استحکام کافی برای حاکمیت بر جوامع اسلامی از حیث مبانی نداشت، و صحابه پیامبر (ص) و امام علی (ع) مردم را بر علیه او میکردند، حکومت اموی باید برای تثبیت حاکمیت خود، دست به تحریف اسلام بزند. با این کار، قشر خاکستری جامعه که شناخت دقیقی نسبت به اسلام ناب نداشتند، اسلام اموی را پذیرفته و پشتیبان حاکمیت آنها میشدند.
بنابر این معاویه، راههای گوناگونی را در پیش گرفت که در کتاب عاشورا، به آن پرداخته شده است[38]:
· جلوگیری از تفسیر قرآن: از آنجایی که نصوص کلام الله مجید، در بین مردم وجود نداشت، تحریف الفاظ آن، امری ناممکن و یا بعید بود. اما منع از تفسیر آیات توسط صحابه، شدنی بود و به همین امر پرداخت. مهمترین دلیل آن هم، شاید فهمیدن مناقب امیرالمؤمنین (ع) و خاندان پاک و مطهر او باشد. زیرا معاویه، ابن عباس و سایر ممالک اسلامی را از ذکر مناقب ایشان، نهی نمود. در رابطه با این نهی، ابن عباس به معاویه گفت: «ما را از خواندن قرآن منع میکنی؟» این سخن، کنایه از آن دارد که خود قرآن نیز، ذکر فضائل و مناقب امام علی (ع) کرده است؛ اگر نخواهند که آن مناقب را بازگو کنند، یعنی نباید حتی قرآن بخوانند. معاویه در ادامه کلامش، روشن کرد که خواندن قرآن، ایرادی ندارد، لکن تفسیر و تأویل آن را نباید مورد بحث و بررسی قرار دهند. روشن است که مقصود معاویه عدم ذکر شأن نزول آیات و تفاسیر آن است به دلیل آنکه مناقب امام علی (ع) در آنها روشن میشوند. ابن عباس با شنیدن این سخن، به معاویه گوشزد کرد که عمل به قرآن، واجبتر از خواندن است و عمل به قرآن بدون فهم آیاتش، ناشدنی است. معاویه از ابن عباس خواست که تفاسیر قرآن را از کسانی بپرسند که مطابق تفسیر اهلبیت (ع) نباشد. در واقع، معاویه سعی بر پنهان داشتن حقایق قرآن داشت تا مردم را از علیخواهی دور نموده و حاکمیت خودش را تقویت نماید.
· ترویج مذهب جبر: یکی از بهترین حربهها برای یک حاکم فاسد این است که مردم، مشکلات و مفاسد جامعه را از دید او نبینند و چه بهتر که به خدا نسبت دهند. این گونه کسی تقاضای بازخواست و جریمه کسی را نمیکند و حاکم فاسد میتواند به اعمال خود ادامه دهد.
معاویه نیز برای جبران فسادها و جرایم خود، تفکر جبر را میان مردم مسلمان نشر داد تا همه مشکلات و بلایا را به گردن خدا بیندازد.
وی میگفت: «این خلافت (خلافت من) یکی از امرهای خداوند و از قضا و قدر اوست»[39].
در کتاب عاشورا، از معاویه نقل شده که: «عمل و کوشش هیچ نفعی ندارد، چون همه کارها دست خداست»[40].
بعید است که معاویه چنین اعتقادی داشته باشد. با توجه به عملکرد وی، او این گونه گفته تا از اعتراضات مردمی بر علیه حکومت و خلافت ناحق خود، مصون بماند. یعنی اگر حسن بن علی (ع) یا دیگر بنی هاشم را به شهادت برساند، یا اموال مردم را غارت کند، یا بر منابر سب و لعن علی بن ابی طالب (ع) بگوید، یا به بهانههای مختلف، شیعیان او را بکشد و به نوامیس آنها تعرض کند، همه و همه خواست خداست و مردم نمیتوانند و نباید با او مخالفت کنند؛ زیرا گویی در برابر امر خدا ایستادگی کردند، مرتد یا کافر تلقی شده و باید آنها بکشند.
امام حسن (ع) با مشروط کردن صلح به امنیت و حفظ حرمت امام علی (ع) و شیعیان ایشان، معاویه را در تنگنای سیاسی قرار دادند تا با پشت کردن معاویه به مفاد صلحنامه، آبروی بنی امیه، خصوصاً معاویه را ببرد تا دیگر نتواند هر چه اعتقاد ناصحیح و بدون مبنای علمی را به خورد جامعه بدهد.
· تحریم ذکر فضائل امام علی (ع) و جعل احادیث برای دیگران: قطعاً یکی از بزرگترین دشمنان معاویه، امام علی (ع) بوده و مؤید آن شکلگیری جنگ صفین و دیگر آنکه معاویه، ایشان را همواره مورد سب و لعن قرار میداد.[41]
مردم حتی در دوران معاویه نیز احترام زیادی برای امام علی (ع) قائل بودند. این مسئله باعث شده بود که معاویه احساس خطر کند. زیرا روایات بسیاری از پیامبر (ص) در ذکر فضائل امام علی (ع) وارد شده (مانند حدیث سفینه، حدیث ثقلین و حدیث منزلت) و برخی از آیات قرآن، در شأن ایشان و خانواده ایشان نازل شده است (مانند آیه مباهله و آیه تطهیر).
معاویه به هدف منع از رسوخ معنوی حب اهل بیت پیامبر (ص)، خصوصاً امام علی (ع)، تصمیم به تحریم ذکر فضائل ایشان گرفته و احادیث جعلی برای دیگران طراحی و منتشر نمود.
ابن ابی الحدید معتزلی در شرح نهج البلاغه، روایتی نقل کرده که معاویه به امراء شهرها در نامهای گفت: «دوستداران عثمان و کسانی که مناقب او را نقل کنند، از نزدیکان حاکمیت ما شده و مورد تکریم و احترام ما واقع خواهند شد. اگر کسی فضیلتی برای عثمان نقل نماید، نام خودش، والد و خویشانش را برایم بنویسد تا به تمامشان جایزه دهم.
این گونه بود که احادیث بسیاری از باب ذکر فضائل عثمان نقل شد و جوایز معاویه بذل و بخشش میگشت.
بار دیگر معاویه طلب نقل روایت در باب فضائل خلیفه اول و دوم کرد و هر حدیثی که در باب فضائل علی (ع) بود، آن فضائل را برای دیگران از صحابه نقل کنند و به این ترتیب به مقابله با مناقب علی (ع) بپردازند.
سختگیری معاویه برای ناقلان احادیثی که فضائل علی (ع) را منتقل میکرد، بسیار شد. تا جایی که اگر شیعه، قصد میکرد که روایتی را درباره علی (ع) برای دیگران یا برای سایر افراد مورد اعتماد نقل کند، از او پیمان و عهدهای شدید میگرفت و او را قسم میداد که این ماجرا را نزد کسی بازگو نکرده و پیش خود نگاه دارد.
این سختگیری و آن بذل و بخشش معاویه به جهت انتشار مناقب خلفاء اول و دوم، خصوصاً خلیفه سوم یعنی عثمان، سبب جعل احادیث بسیار شد. زیرا بسیاری از افراد برای به دست آوردن امتیازات و اموال، لااقل یک حدیث در ذکر فضائل آنان نقل کردهاند.[42]
ابن ابی الحدید از یکی از کبائر اهل حدیث نقل نموده که: اکثر احادیث کذب و جعلی در باب ذکر فضائل صحابه، در عصر بنی امیه ساخته و منتشر شد؛ قصد آنان این بود که با کوفتن بنی هاشم به حکمای بنی امیه نزدیک شده و از مقربین آنها شوند.[43]
· سب کردن امام علی (ع) و سوق دادن مردم به این کار: چنانچه در گذشته گفته شد، دشمنی معاویه با امام علی (ع) بر کسی پوشیده نبود. او به کتمان فضائل امام (ع) اکتفا ننموده و به سب و لعن ایشان پرداخته و امراء تحت ید خود را نیز به این فعل، الزام میکرد.[44] تا آنجا که کتاب عاشورا از علامه امینی نقل میکند که معاویه، همواره اصرار به جعل روایاتی در باب مذمت امام علی (ع) داشته و آنقدر بر این امر استقامت ورزید که خردسالان اهل شام به آن عادت نموده و با همان تفکرات بزرگ شدند. چنین هنگامی که امت اسلامی نسبت به امام علی (ع) مبغوض گشته بود، سب ایشان را در خطبههای نماز جمعه و جماعات با استفاده از کلمات رکیک در شهر مدینه النبیّ (ص) ترویج کرد.[45]
ابن ابی الحدید میگوید: «به فرمان معاویه، خطبهخوانان در هر شهر و روستایی، بر فراز منابر، علی (ع) را مورد لعن قرار میداده و به ایشان و خانواده معصومش ناسزا میگفتند».[46]
معاویه حتی هنگام گماردن مغیره بن شعبه به عنوان والی کوفه، به او گوشزد نمود که از بدگویی و زشتگویی نسبت به علی (ع) پرهیز ننماید.[47]
هنگامی که معاویه وارد در مدینه شد، قصد داشت که بر منبر پیامبر (ص) رفته و امام علی (ع) را لعن کند که بعد از مشورت با سعد ابن ابی وقاص از این صرف نظر کرد.[48]
غیر از این مورد سعد او را از این کار نهی میکرد. اما با این حال، وی به این امر اصرار میورزید. این نشان از کینهتوزی او دارد که حتی سخن بزرگان نزدیک به خودش را نیز رد میکرد.
ابن ابی الحدید از جاحظ نقل میکند که گروهی از بنی امیه با نظر به آثار سوء این کار معاویه، او را از این امر نهی کردند؛ لکن معاویه نپذیرفته و گفت: «آنقدر به اینکار ادامه میدهد تا خردسالان با این سیره رشد یافته و پیر گردند تا هیچ احدی، فضیلتی برای علی (ع) نگوید.[49]
وی همچنان نقل میکند که وقتی از «مروان حکم» سؤال شد که چرا علی (ع) را سب و لعن میکنی، پاسخ داد که حاکمیت ما بدون اینکار سر و سامان پیدا نمیکند.[50]
معاویه با اینکار زشت، ناپسند و به دور از مردانگی و مروّت، مسیر را برای خود و برای پیش بردن اهداف منحوس خویش، هموار کرد.
· آوردن بدعتهای بسیار: در کتاب عاشورا به نقل از العقد الفرید میگوید که معاویه با صراحت، اذعان داشته که خلافت را با زور شمشیر و به نه به دلیل محبت مردم و نه بدون رضایت آنها از وی و حکومتش، به دست آورده است.[51]
یکی از بدعتهای معاویه، تسمیه جدید سال «عام القهر» به «عام الجماعه» بود. او سال به قدرت رسیدنش را چنین نامگذاری کرد. در حالی که علت آنکه آن سال را «عام القهر» نامیده بودند، این بود که خلافت رسول خدا (ص) در آن سال غصب شد.[52]
با آنکه معاویه، خلیفه بود، خودش را اولین ملوک (پادشاهان) میخواند.[53]
سعید بن مسیّب گفت: اولین کسی که خلافت را به پادشاهی و سلطنت بدل کرد، معاویه بود.[54]
در ادامه چند ویژگی برای تفاوت نظام سلطنتی معاویه با دستگاه خلافت قبل از او به نقل از کتاب تاریخ سیاسی اسلام، برشمرده میشود:
الف) تغییر روش تعیین خلیفه: خلفای سابق، طبق گفته کتاب مذکور، خودشان برای کسب خلافت، دست به قیام نمیزدند، اما معاویه تلاش میکرد که به هر نحوی شده بر مسند خلافت بنشیند.
ب) تغییر در روش زندگی خلفا و بهرهگیری از سیره پادشاهی ایران و روم.
ج) شیوه مصرف بیت المال. در دوران معاویه، بیت المال به صورت ثروت فردی او و خاندان او در آمد و هیچ کس توان بازخواست حکومت او را در باب شیوه حساب بیت المال نداشت.
د) دیگر امر به معروف و نهی از منکر و آزادی در دوره او پایان یافت. این سیره معاویه با قتل «حجر بن عدی» شروع گشت.
هـ) دستگاه قضاوت اسلامی، آزادیاش را از دست داد.
و) حاکمیت شورایی پایان یافت.
ز) تعصبات قومی و نژادی آغاز گشت.
ح) خواستههای فردی، بر قانون، برتری یافت.[55]
با هدف عدم اطاله کلام، از ذکر دیگر اقدامات معاویه در جهت بسترسازیها برای تخریب اسلام ناب، صرف نظر میشود.
با نظر به آنکه بیان شد، امام حسن (ع) در صورت جنگ و شهید شدن، کسی را از غفلت بیدار نمینمود. زیرا معاویه برای اکثر جوامع اسلامی، مانند یک قدیس بود که مغز آنها را شست و شو داده است. فقط اندک افرادی بودند که روی پلید آن را میشناختند که آنها نیز در صورت جنگ با معاویه و همراهی با امام حسن (ع)، شهید میشدند. فلذا امام حسن (ع) به وسیله صلح، هوشمندانهترین راهکار را در پیش گرفتند. با این صلح، و با مشروط کردن آن، مردم کمکم بدعهدیها و روی زشت بنی امیه را دیده و با قیام سیدالشهداء (ع)، امت اسلامی احیاء گشت.
بنابر این، امام حسن (ع) با این صلح مشروط، نکته سیاسی مهمی را آموختند و آن این است که، اعتقادات صحیح و حق باید در جامعه حفظ شود؛ حتی اگر صلح با دشمن لازم آید و یا آبرو و عزت حاکم اسلامی، نزد برخی از عوام ظاهربین، خدشهدار گردد.
«فصل چهارم: آموزههای سیاسی در امور خارجی»
همانطور که امام و رهبر جامعه در مسائل داخلی، باید خردمندانه و حکیمانه تصمیمگیری کند، لزوماً باید به امور خارجی و چگونگی روابط با سایر جوامع انسانی نگاه و توجه داشته باشد.
در کتاب «پاسخ به پرسشهای مذهبی»، تصریح شده که وضع سیاسی خارجی مسلمین در زمان نزاع و درگیری میان امام حسن (ع) و معاویه، چنین صلحی را ایجاب مینمود.[56] علت این مسئله به تمرکز پادشاه روم شرقی بر جنگهای داخلی مسلمانان، مربوط است. آن امپراطور، خود را آماده ساخته بود تا جنگی میان امام (ع) و معاویه رخ دهد، تا از هرج و مرج شکل گرفته در جامعه مسلمین، سوء استفاده کرده و از خارج، جنگی را علیه جامعه اسلامی، آغاز نماید.[57]
بر فرض اینکه امام حسن (ع) قیام میکردند و میان ایشان و معاویه، جنگی رخ میداد، قطعا مسلمین بر این مسئله متمرکز شد و نزاعهای داخلی شدت مییافت تا آنجا که آمادگی لازم برای دفاع بر علیه یک جنگ دیگر، آن هم در برابر پادشاهی روم را نمییافتند. به این ترتیب، نه تنها مسلمین تار و مار میشدند، بلکه به تبع از نابودی مسلمین حقیقی، اسلام واقعی و ناب، افول کرده و به فراموشی سپرده میشد.
قاعده اولویت حفظ اصل جامعه
امام حسن (ع) میتوانستند بدون توجه به پادشاه روم شرقی با معاویه وارد در جنگ شوند و آبروی خود را نزد عوام حفظ نمایند. مراد از حفظ آبرو، آن است که امام (ع) بعد از صلح، توسط برخی از مردم عامی، «مذل المؤمنین» خطاب شدند.[58] یعنی امام (ع) به وسیله صلح با دشمن شیعیان، به عقیده برخی، آنها را خوار و ذلیل کردند.
جدای از پاسخ به این مسئله، که جوابش با توجه به پیامدها و علل صلح قابل توجیه است، امام حسن (ع)، حفظ اصل جامعه را بر حفظ آبروی خود، به عنوان امام جامعه، اولویت قرار دادند. بنابر این نکتهای که امام (ع) طبق این عمل، به مؤمنان و حقجویان آموختند، این است که هیچ چیز نباید موجب نابود شدن یک جامعه از اساس شود. حتی اگر مسئله مهمی، مثل آبروی امام معصوم (ع) در خطر افتد.
جالب است که این نکته، در سیره امام علی (ع) نیز دیده میشود. آیت الله مکارم شیرازی در شرح نهج البلاغه آوردهاند که امام علی (ع) در پاسخ به سؤال «چرا در زمان خلفای سهگانه تسلیم شدی و بیعت نمودی؟» فرمودند: «به دستور پیامبر (ص) برای حفظ اسلام با آنها درگیر نشدم.[59] این نشان از توجه پیامبر اکرم (ص) و امام علی (ع) بر این اصل دارد. آیت الله مکارم شیرازی نیز، در رساله توضیح المسائل خود، هنگام بیان اموری که شارع مقدس به آنها اهمیت بسیاری میدهد، حفظ اسلام را در ابتدا نام بردند.[60]
اصل حفظ اسلام را در دنیای سیاست، میتوان به اصل حفظ یک جامعه تعبیر کرد. که مراد پیامبر (ص)، جامعه اسلامی بوده، اما سرایت دادن این اصل به جوامع بشری و خارج از بُعد دینی، مشکل نیست. مؤید این نظر، عمل امام حسن (ع) است. که با این صلح، علاوه بر مصون داشتن جامعه از شر دشمن خارجی، اسلام و مسلمین را نیز، حفظ نمودند. خلاصه کلام آن است که غیرمسلمین نیز، برای موفق بودن جامعهشان باید از همین قاعده بهره گیرند و حفظ جامعهشان را بر هر چیزی اولویت قرار دهند. اینگونه احتمال آسیبپذیری یک جامعه، کمتر خواهد شد.
وحدت داخلی در برابر دشمن خارجی
ابتدا به این نکته باید توجه داشت که وحدت به معنای گرویدن به سمت عقاید و سلایق یکدیگر نیست. در تعریف وحدت میان مذاهب اسلامی گفته شده، مراد این نیست که مثلا شیعیان، سنی و اهل تسنن، شیعه شوند؛ بلکه هدف، وحدت در عمل است.[61]
چنانچه در تعریف وحدت میان مذاهب اسلامی بیان شد، در وحدت اقشار جامعه بر علیه دشمن واحد، قرار بر این نیست که تمام اقشار مختلف جامعه با تفکرات و سلایق گوناگون، به یک نظر واحد برسند. بلکه همین مقدار که در عمل با یکدیگر دشمنی و نزاع نکنند و فقط به عداوت با دشمن مشترکشان بپردازند، کفایت میکند.
ادله اسلامی پیرامون وحدت داخلی
از علل تفرقه میان مذاهب اسلامی و اقشار مختلف جامعه، وسیله دست معاندین شدن است. این هدف و سیره دشمن بوده که همواره فی المثل در اسلام، شیعیان و سنیها را در مقابل یکدیگر قرار دهند.[62] این در حالی است که ادله قرآنی و روایی بسیاری وجود دارد که دو مذهب را از دشمنی با یکدیگر منع و به دشمنی با دشمن مشترک، ترغیب مینماید:
1. وَ اعتَصمُوا بِحَبلِ اللهِ جَمیعاً و لا تَفَرَّقُوا[63]: تمام امت اسلامی باید به ریسمان الهی چنگ زده و متفرق نشوند. آن ریسمان میتواند قرآن کریم، اسلام، قبله، پیامبر اکرم (ص) و هر چیزی که موجب وحدت گردد، باشد.
2. إنّما المؤمنونَ إخوَةٌ[64]: قرآن کریم، تمام مؤمنین را از هر قبیلهای و هر سن و سالی و با هر سلیقهای، برادران یکدیگر معرفی میکند. این یعنی مسلمین در حکم یک خانواده هستند و باید با همکاری، در برابر غیر، ایستادگی کنند تا به کیان خانواده آسیبی نرسد.
3. پیامبر اکرم (ص) فرمودند: مسلمان، برادر مسلمان است. نه به او ظلم میکند و نه در یاری دادن به او، کوتاهی میورزد.[65]
با توجه به ادله مذکور، قرآن و سنت پیامبر اکرم (ص) بر این است که جوامع و امم اسلامی با یکدیگر متحد باشند. چنانچه در گذشته بیان گشت، حتی علت صبر امیرالمؤمنین (ع) و عدم جنگیدن با خلفای سهگانه برای منصب خلافت، همین حفظ اسلام بوده است.[66] این خودش یکی دیگر از ادله وحدت داخلی در برابر دشمنان خارجی و یا حتی منافقین داخلی است.
وحدت داخلی از دیدگاه آیت الله مکارم شیرازی
نکته ابتدایی که در باب وحدت داخلی بیان گشت[67]، در کتاب «گفتار معصومین» آمده که از کتب منسوب به آیت الله مکارم شیرازی است. بنابر این، ایشان وحدت اسلامی میان مذاهب را به طور کلی پذیرفته و حتی لازم میدانند. اما چارچوبهایی نیز برای آن قائل هستند که فی المثل، به این نکته اشاره شد که در وحدت، قصد تغییر مذاهب و گرویدن به مذاهب دیگر، نیست؛ بلکه وحدت در عمل مطرح است.
در ادامه، چند نمونه از فیشهای مربوط به «وحدت اسلامی» و به طور کلی «وحدت در جامعه» در کلام آیت الله مکارم شیرازی، بیان خواهند گشت:
· صدای منادیان وحدت اسلامی، یک صدای دلسوزانه است. نباید با افعال نابخردانه، این صدا را از کار انداخت.[68]
· باید افراد مذاهب اسلامی، یکدیگر را به درستی بشناسند تا نفاق و تفرقه از بین رفته و وحدت اسلامی رخ دهد.[69]
· درست است که اخیراً مسئله وحدت اسلامی، با مسائل سیاسی آمیخته گشته است؛ لکن این مسائل سیاسی، زودگذر هستند و این مسائل زودگذر، نمیتوانند جلوی این واقعیت مهم را بگیرند که حلقه اتصال میلیونها مسلمان، آیین پاک اسلام است.[70]
· انگیزهها و اهداف وحدت: ملل اسلامی، از قدرتهای ویژهای برخوردارند. از حیث جمعیت، فرهنگ و منابع زیرزمینی در دنیا، ممتاز هستند. در صورت وحدت میان این ملتها، خطر نفوذ دشمن، کاسته شده و حتی میتوان اسلام را در میان دشمنان نیز منتشر نمود.
حتی در صورت نداشتن دشمن نیز، ترقی در جهان و عالمگیر نمودن قدرت خود و فرهنگ اسلامی در دنیا، با وحدت اسلامی صورت میپذیرد.[71]
· تشبیه تفرقه به مریضی و وحدت به سلامتی: وحدت امری ذاتی در انسان است. چنانکه در هنگام سلامتی، جای اشکال کردن نیست، به وحدت نیز ایرادی وارد نمیباشد. بلکه در هنگام مریض شدن، انسان به دنبال علت و درمان آن میگردد.[72]
· چنانچه در مورد دوم اشاره شد، از علتهای تفرقه، عدم ارتباط با یکدیگر است. شناخت پیدا کردن نسبت به یکدیگر، یکی از اساسیترین راههای درمان تفرقه و رسیدن به وحدت اسلامی است.[73]
· اسلام روی وحدت و انسجام، سرمایهگذاری کرده است. به همین علت، وحدت را در مراحل مختلف معرفی میکند:
1. مرحله نخست، وحدت در خانواده است.
2. وحدت در بین قوم و خویشاوندان
3. سپس وحدت در میان تمام مؤمنان و جامعه اسلامی
· همیشه برای اصلاح، تقویت و پیشرفت جامعه، وحدت از ضروریات است. با تقویت تمام واحدهای کوچک، اجتماع بزرگ نیز، به تبع، اصلاح میشوند.[74]
· وحدت در صدر اسلام، به واسطه ظهور پیامبر اکرم (ص) و انزال قرآن مبین، ایجاد شد. آثار آن وحدت که همان تراکم نیروهای انسانی بود، به زودی آشکار گردید.
تراکم نیروهای انسانی، موجب پیشرفت در زمینههای مختلف اجتماعی، سیاسی و فرهنگی شد.[75]
· عموم احزاب سیاسی جهان و مکاتب فلسفی وابسته به آنها، گرچه ظاهراً اساس فعل خود را بر وحدت فکری قرار دادهاند، لکن همه در این عیب بزرگ مشترک هستند که جنبه عمومی و جهانی را یا از آغاز نداشته و یا از دست دادهاند.
اسلام با معارف و احکام خود، تلاش وسیعی برای ایجاد یک نقطه وحدت فکری، یا به اصطلاح «وحدت ایدئولوژیکی» در میان تمام افراد بشر، نه برای یک طبقه یا قشر خاص، کرده است.[76]
چنانچه در گذشته گفته شد، یکی از علل صلح امام حسن (ع) با معاویه، تمرکز پادشاه روم شرقی بود تا با سوء استفاده از جنگ داخلی مسلمین، به جامعه اسلامی ضربه بزند. امام حسن (ع) وحدت داخلی با معاویه را بر نابودی تمام جامعه اسلامی ترجیح دادند و همین موجب حفظ اسلام و استمرار مکتب اسلامی گشت. بنابر این، این سیره (وحدت داخلی در برابر دشمن مشترک خارجی) مورد تأیید امام حسن (ع) نیز بوده، به آن عمل کرده و از دروس و آموزههای سیاسی صلح ایشان است.
نتیجه
امور سیاسی، دارای قواعد و ضوابط گوناگون است که در طول تاریخ، بازیچه دست سیاستمداران بوده و با آن جوامع را به نابودی کشانده و یا تقویت، حفظ و یا گسترش دادهاند.
یکی از جوامعی که از بدو ظهورش تا به حال، دچار فراز و نشیبهایی شده، لکن به نابودی نرسیده و امروزه در تمام دنیا، گسترش پیدا کرده، جامعه اسلامی است.
جامعه اسلامی در طول تاریخ، رهبران بسیاری داشته که هر کدام به نوعی یا به اسلام، آسیب زدند و یا آن را حفظ و یا تقویت کردند. بیشک دوران خلافت امام حسن (ع)، کوتاهترین دوران رهبری یک حاکم اسلامی بوده که در نهایت منجر به صلح با معاویه شد. این صلح به دلیل دشمنی معاویه با اهلبیت، خصوصاً با امام علی (ع)، یکی از تعجببرانگیزترین و شبههافکنترین اتفاقات تاریخ اسلام و تصمیمات سیاسی در آن تاریخ است.
با بررسی وجوه مختلف صلح ایشان و واکاوی اغراض سیاسی امام (ع)، نکات و آموزههای بسیاری کشف شد که باعث حفظ جامعه اسلامی و نجات آن از تنگنای سیاسی شد.
از اینکه امام حسن (ع)، به جای صلح، مداهنه و یا بیعت نکردند، فهمیده میشود که برای حفظ یک جامعه و ایجاد وحدت، نباید خود را مطیع جبهه دیگر کرد و نباید از نیرنگ و فریب استفاده نمود. بلکه میتوان با یک صلح که بر پایه راستی و صداقت نهادینه شده، صرفاً آتشبس نموده و به حفظ جامعه در برابر غیر پرداخت و آن جامعه را پیشرفت داد. خصومتها و مشکلات را نیز به مرور زمان و با فوت حاکمان قبلی و جایگزینی حاکمان بعدی، تفکرات باقیمانده برطرف خواهند کرد. چنانچه با گذر زمان، یزید بن معاویه، چهره حقیقی بنیامیه را نمایاند و امام حسین (ع) چهره واقعی اسلام را به همگی معرفی کرد.
از اینکه امام حسن (ع)، صلح را مشروط کردند، فهمیده میشود که این آتشبس میتواند با بهرهگیری از هوش، موجب آشکار کردن فساد جبهه معاند برای همگان شود. چنانچه معاویه به شروط صلحنامه عمل نکرد و دروغگویی و بدعهدی او برای مردم، آشکار گشت.
این صلح یکسری آموزههای سیاسی در امور داخلی جامعه و یکسری آموزههای سیاسی در امور خارجی داشت. در امور داخلی، امام (ع) با این صلح، نشان دادند که وحدت بر استیلاء معاند، ارجحیت دارد؛ زیرا اگر جنگ شود در صورتی که احتمال پیروزی دشمن میرود، موجب برتری و استیلاء یافتن تام بر تمام جامعه است که قطعاً به ضرر جبهه خودی میباشد. یا مثلا از همین امر، فهمیده میشود که امنیت داخلی جبهه خودی، برای امام حسن (ع) اهمیت بسیاری داشته است. اگر جنگ میشد، با توجه به قلّت یاران امام و کثرت یاران معاویه، امام حسن (ع) به همراه برادرشان امام حسین (ع) به شهادت میرسیدند و دیگر کسی نبود که اعتقادات راستین را در جامعه حفظ نماید. یا در زمینه امور خارجی، امام (ع) یک قاعده اساسی و مهم را آموختند که آن، اولویت حفظ اصل جامعه است. در جنگهای داخلی و خارجی، تمام هدف باید حفظ اصل جامعه باشد. امام (ع)، وحدت داخلی را یاد دادند که در برابر دشمن خارجی است. اگر جنگ رخ میداد و به سبب این جنگ جامعه اسلامی دچار هرج و مرج میشد، پادشاه روم شرقی، از خارج به راحتی، توان نابودی کل جامعه اسلامی را داشت و هدفش نیز همین بود تا چنین کند.
با بهرهگیری از دیدگاه آیت الله مکارم شیرازی، روشن شد که امام حسن (ع)، نه بخاطر ترس از جنگ، بلکه از روی ذکاوت، هوشیاری، هوشمندی و با رهبری خردمندانه، نظام اسلامی را حفظ نمودند و میشود از این آموزههای سیاسی، در سایر جوامع برای حفظ و نجات از مشکلات سیاسیشان، به تناسب، از این قواعد بهره جست.
منابع
قرآن کریم
نهج البلاغه
· ابن عساکر، علی بن حسن (1415ق)، تاریخ مدینة الدمشق، دارالفکر، بیروت-لبنان.
· مفید، محمد بن محمد (بی تا)، الإختصاص، جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة بقم، مؤسسة النشر الإسلامی، قم-ایران.
· اردبیلی، محمد بن علی (1398ش)، جامع الرواة فی ثوبه الجدید، امام علی بن ابی طالب علیه السلام، بیروت-لبنان
· آذرنوش، آذرتاش (1386ش)، فرهنگ معاصر عربی-فارسی، نشر نی، تهران-ایران.
· موسی، حسین یوسف (1410ق)، الافصاح فی فقه اللغة، مکتب الإعلام الإسلامی، مرکز النشر، قم-ایران.
· مدنی، علیخان بن احمد (1426ق)، الطراز الأول و الکناز لما علیه من لغة العرب المعول، مؤسسة آل البیت علیهمالسلام لإحیاء التراث، مشهد-ایران.
· ابو نعیم، احمد بن عبدالله ( بی تا)، حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، دار ام القری، قاهره-مصر.
· داودی، سعید؛ رستمنژاد، مهدی (1386ش)، عاشورا، زیر نظر آیت الله مکارم شیرازی، مدرسة الامام علی بن ابی طالب (ع)، قم-ایران.
· امین، محسن (1403ق)، أعیان الشیعه، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت-لبنان.
· ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن هبة الله (بی تا)، شرح نهج البلاغة، مکتبة آیة الله العظمی المرعشی النجفی، قم-ایران.
· طبرسی، احمد بن علی (1424ق)، الاحتجاج، سازمان اوقاف و امور خیریه، اسوه، قم-ایران.
· مکارم شیرازی، ناصر؛ سبحانی تبریزی، جعفر (1377ش)، پاسخ به پرسشهای مذهبی، مدرسة الامام علی بن ابی طالب (ع)، قم-ایران.
· مکارم شیرازی، ناصر (1375ش)، پیام امام امیر المؤمنین (ع)، مدرسة الامام علی بن ابی طالب (ع)، قم-ایران.
· جعفریان، رسول (1381ش)، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام، انصاریان، قم-ایران.
· نفیسی، علی اکبر (بی تا)، فرهنگ نفیسی، خیام، تهران-ایران.
· جلالی زاده، جلال (1387ش)، مبادی اصطلاحات علم فقه، احسان، تهران-ایران.
· مکارم شیرازی، ناصر (1386ش)، وهابیت بر سر دو راهی، مدرسه الامام علی بن ابی طالب (ع)، قم-ایران.
· ابن بابویه، محمد بن علی (1376ش)، الأمالی للصدوق، ترجمه: کمرهای، محمدباقر، کتابچی، تهران-ایران.
· ابن مغازلی، علی بن محمد (1424ق)، مناقب علی بن ابی طالب (ع) لإبن مغازلی، دار الأضواء، بیروت-لبنان.
· بلاذری، احمد بن یحیی (بی تا)، أنساب الأشراف، دار المعارف، قاهره-مصر.
· قمی، عباس (1338ش)، منتهی الآمال، کتابفروشی اسلامیه، تهران-ایران.
· ابن شهر آشوب، محمد بن علی (بی تا)، المناقب لإبن شهر آشوب، انتشارات علامه، قم-ایران.
· مکارم شیرازی، ناصر (1386ش)، آیات ولایت در قرآن، نسل جوان، قم-ایران.
· مکارم شیرازی، ناصر (1388ش)، پیام امام امیرالمؤمنین (ع)، امام علی بن ابی طالب (ع)، قم – ایران.
· قمی، علی بن ابراهیم (1363ش)، تفسیر القمی، دار الکتاب، قم – ایران.
· طبرسی، احمد بن علی (1424ق)، الاحتجاج، سازمان اوقاف و امور خیریه، انتشارات اسوه، قم – ایران.
· کلینی، محمد بن یعقوب (1363ش)، الکافی، دار الکتب الاسلامیه، تهران – ایران.
· سمهودی، علی بن عبدالله (1405ق)، جواهر العقدین فی فضل الشرفین، مطبعه العانی، بغداد – عراق.
· حسن، حسن ابراهیم (1964م)، تاریخ الاسلام، متکبه النهضه المصریه، قاهره-مصر.
· طبری، محمد بن جریر (بی تا)، تاریخ الأمم و الملوک، بی نا، بیروت-لبنان.
· یعقوبی، احمد بن اسحاق (بی تا)، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، بیروت-لبنان.
· مکارم شیرازی، ناصر (1384ش)، رساله توضیح المسائل (فارسی)، مدرسه الإمام علی بن أبی طالب (ع)، قم-ایران.
· مکارم شیرازی، ناصر (1387ش)، گفتار معصومین (ع)، مدرسه الإمام علی بن أبی طالب (ع)، قم-ایران.
· مکارم شیرازی، ناصر (1374ش)، تفسیر نمونه، بقلم محمدرضا آشتیانی، دار الکتب الإسلامیه، تهران-ایران.
· مکارم شیرازی، ناصر (1390ش)، دائره المعارف فقه مقارن، مدرسه الامام علی بن ابی طالب (ع)، قم-ایران.
· مکارم شیرازی، ناصر (1386ش)، زندگی در پرتو اخلاق، سرور، قم-ایران.
· مکارم شیرازی، ناصر (1385ش)، قرآن و آخرین پیامبر، دار الکتب الإسلامیه، تهران-ایران.
· آل کاشف الغطاء، محمدحسین (1388ش)، آیین ما (اصل الشیعه)، مترجم: ناصر مکارم شیرازی، مدرسه الامام علی بن ابی طالب (ع)، قم-ایران.
[1] أعیان الشیعه، 7، 262 و 263 و 272؛ تاریخ مدینه الدمشق، 13، 279؛ الاختصاص، 82؛ جامع الرواة فی ثوبه الجدید، 1، 447
[2] پایگاه مجلات تخصصی نور، بهار و تابستان، 1394، شماره2، صفحه 95-122
[3] همان، بهار، 1399، شماره44، صفحه 165-182
[4] فرهنگ معاصر عربی-فارسی، 1، 37
[5] الافصاح فی فقه اللغة، 1، 636
[6] الطراز الأول و الکناز لما علیه من لغة العرب المعول، 4، 411
[7] فرهنگ نفیسی، 1، 689
[8] مبادی و اصطلاحات علم فقه، 1، 118
[9] ممتحنه: 12
[10] الافصاح فی فقه اللغة، 1، 156
[11] فرهنگ معاصر عربی-فارسی، 1، 206
[12] الأمالی للصدوق، 561؛ مناقب لإبن مغازلی، 216
[13] پیام امام امیرالمؤمنین (ع)، 2، 649 تا 654
[14] به عنوان مثال، ر.ک: پیام امام امیرالمؤمنین (ع)، 2، 135؛ همان، 173؛ همان، 15، 711
[15] أنساب الأشراف، ج3، ص55؛ حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام، ص167
[16] حیات فکری و سیاسی امامان شیعه علیهم السلام، ص162
[17] وَدُّوا لَو تُدهِنُ فَیُدهِنُونَ (سوره قلم، آیه 9)
[18] تفسیر نمونه، ج24، ص385
[19] به عنوان مثال، ر.ک: پیام امام امیرالمؤمنین (ع)، 2، 135؛ همان، 173؛ همان، 15، 711
[20] منتهی الآمال، ج1، ص229؛ المناقب لإبن شهر آشوب، ج4، ص33 و 34
[21] پیام امام امیرالمؤمنین (ع)، ج2، ص652
[22] منتهی الآمال، ج1، ص229؛ المناقب لإبن شهر آشوب، ج4، ص33 و 34
[23] همان
[24] ر.ک: آیات ولایت در قرآن، ص278
[25] ر.ک: پیام امام امیرالمؤمنین، ج9، ص538
[26] عاشورا، ص154
[27] ر.ک: عاشورا، ص159 تا 206
[28] نهجالبلاغه، نامه 62
[29] ر.ک: تفسیر القمی، ج2، ص445
[30] الاحتجاج: ج2، ص40
[31] الکافی، ج5، ص294
[32] شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج11، ص43
[33] حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء، ج2، ص37
[34] منتهی الآمال، ج1، ص229
[35] ر.ک: عاشورا، ص159
[36] مثلاً کشتن و قطع دست و پا شیعیان به اندک بهانههای گوناگون در دوران معاویه (ر.ک: عاشورا، ص186)
[37] منتهی الآمال، ج1، ص229
[38] عاشورا، ص174 تا 184
[39] تاریخ مدینه الدمشق، ج19، ص197
[40] عاشورا، ص176
[41] ر.ک: تاریخ الاسلام، ج1، ص397
[42] ر.ک: شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج11، ص44-46
[43] همان
[44] تاریخ الإسلام، ج1، ص397
[45] عاشورا، ص80 و 81
[46] شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج11، ص44
[47] تاریخ الأمم و الملوک، ج5، ص253
[48] عاشورا به نقل از العقد الفرید، ص181 و 182
[49] شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج4، ص57
[50] همان، ج13، ص220
[51] عاشورا، ص197
[52] تاریخ سیاسی اسلام، ج2، ص396
[53] تاریخ الیعقوبی، ج2، ص232
[54] همان
[55] تاریخ سیاسی اسلام، ج3، ص407-408
[56] پاسخ به پرسشهای مذهبی، ص201
[57] ر.ک: همان
[58] أعیان الشیعه، 7، 262 و 263 و 272؛ تاریخ مدینه الدمشق، 13، 279؛ الاختصاص، 82؛ جامع الرواة فی ثوبه الجدید، 1، 447
[59] پیام امام امیرالمؤمنین (ع) 15 جلدی، ج2، ص399
[60] رساله توضیح المسائل (فارسی)، ص472
[61] گفتار معصومین (ع)، ج1، ص66
[62] همان، ص67
[63] سوره آل عمران، آیه 103
[64] سوره حجرات، آیه 10
[65] الکافی، ج2، ص167؛ مسند احمد بن حنبل، ج34، ص289؛ شعب الإیمان، ج5، ص281؛ البحر الزخّار المعروف بمسند البزار، ج15، ص284
[66] ر.ک: صفحه 28
[67] ر.ک: همان
[68] دائره المعارف فقه مقارن، ج1، ص179
[69] تفسیر نمونه، ج6، ص54 و 55
[70] پاورقی کتاب «آیین ما (اصل الشیعه)»، ص44
[71] گفتار معصومین، ج1، ص66
[72] همان، ص66 و 67
[73] همان، ص67
[74] همان
[75] قرآن و آخرین پیامبر، ص263
[76] زندگی در پرتو اخلاق، ص198