دستهبندی مقالات
جدیدترین مقالات
مقالات تصادفی
مقالات پربازدید
■ اساتید حوزه علمیه حضرت بقیت الله عج - قم (۲)
سید محمد علی علوی لاجوردی (۱۷)
شیخ مهدی یعقوبی
سید عبد الرزاق پیر دهقان
شیخ محسن علوی افضل
شیخ مجتبی ناصری دولت آبادی (۱)
شیخ رضا اسلامی
سید احسان حسینی عاشق آبادی
شیخ محمد بصیرتی
سید روح الله موسوی
شیخ حسینعلی کرمانی
شیخ جعفر نوری نام تنی
شیخ علی جان نثاریون
شیخ جلیل شمس
شیخ عبدالله عباسی
سید هادی قریشی
سید محمد مهدی فروتن
شیخ مجید مهدیان آرا
شیخ ابراهیم لطیفی
شیخ مصطفی سرویه
یاسر ماهری قمی
شیخ یعقوب شمس الدینی (۱)
شیخ مهدی عرب پور
سید عبد المجید فقیهی
شیخ حسن محمودی
شیخ علی قربانی
شیخ رسول چگینی (۱۷)
شیخ محمد محمدی ارانی
سیدحسین موسوی نسب
شیخ محمد کثیری
سید مصطفی مومنی
سید محمد جلالی (۱۴)
شیخ محمد کاظمی نیا (۹۳)
شیخ محمد توکلی جوری
شیخ علیرضا کلاهدوزان (۱)
شیخ محمد طائبی اصفهانی
شیخ عارف محمدی
شیخ جلال باقری
سید محمد علی حسینی هرندی (۲)
شیخ مهدی دهبان (۳۷)
سید کاظم مددی
شیخ محمد زینعلی
سید علیرضا مددی (۲۳)
شیخ حامد خادم الذاکرین (۴)
شیخ محمد ناصری (۱)
شیخ علیرضا ضیایی (۳۰۰)
شیخ حسین صادقی
شیخ عباس مقیسه
شیخ محمد مهدی مقیسه
شیخ عبدالعباس حیاتی
شیخ علی علمداری
شیخ مجتبی خرقانی
شیخ یوسف تیموری
شیخ محمد رضا محمد علیزاده
شیخ مهدی قنبریان
شیخ حسین زهدی علیپور
شیخ حسین اطهری نیا (۱)
■ طلاب حوزه علمیه حضرت بقیت الله عج - قمشیخ مهدی یعقوبی
سید عبد الرزاق پیر دهقان
شیخ محسن علوی افضل
شیخ مجتبی ناصری دولت آبادی (۱)
شیخ رضا اسلامی
سید احسان حسینی عاشق آبادی
شیخ محمد بصیرتی
سید روح الله موسوی
شیخ حسینعلی کرمانی
شیخ جعفر نوری نام تنی
شیخ علی جان نثاریون
شیخ جلیل شمس
شیخ عبدالله عباسی
سید هادی قریشی
سید محمد مهدی فروتن
شیخ مجید مهدیان آرا
شیخ ابراهیم لطیفی
شیخ مصطفی سرویه
یاسر ماهری قمی
شیخ یعقوب شمس الدینی (۱)
شیخ مهدی عرب پور
سید عبد المجید فقیهی
شیخ حسن محمودی
شیخ علی قربانی
شیخ رسول چگینی (۱۷)
شیخ محمد محمدی ارانی
سیدحسین موسوی نسب
شیخ محمد کثیری
سید مصطفی مومنی
سید محمد جلالی (۱۴)
شیخ محمد کاظمی نیا (۹۳)
شیخ محمد توکلی جوری
شیخ علیرضا کلاهدوزان (۱)
شیخ محمد طائبی اصفهانی
شیخ عارف محمدی
شیخ جلال باقری
سید محمد علی حسینی هرندی (۲)
شیخ مهدی دهبان (۳۷)
سید کاظم مددی
شیخ محمد زینعلی
سید علیرضا مددی (۲۳)
شیخ حامد خادم الذاکرین (۴)
شیخ محمد ناصری (۱)
شیخ علیرضا ضیایی (۳۰۰)
شیخ حسین صادقی
شیخ عباس مقیسه
شیخ محمد مهدی مقیسه
شیخ عبدالعباس حیاتی
شیخ علی علمداری
شیخ مجتبی خرقانی
شیخ یوسف تیموری
شیخ محمد رضا محمد علیزاده
شیخ مهدی قنبریان
شیخ حسین زهدی علیپور
شیخ حسین اطهری نیا (۱)
ورودی سال ۱۳۹۳
■ سایر نویسندگان (۳۲۵)آقای سجاد پور کریم (۱)
آقای محمد خدا بخشی
آقای محمدمهدی خراسانی
آقای امیر حسین خرم فر
آقای سیدی احمدی
آقای محمد حسین شریفی
آقای محمد حسن عبقری
آقای مهدی کرمی
آقای محمد امین محسنی
آقای محمد محمد نژاد
آقای جعفر محمد قلی
آقای محمد حسین محمدی
آقای علی مصطفوی زاده
آقای ابوالفضل مهدوی نکو
آقای محمد یعقوبی
آقای محمدعلی کیانی نژاد
آقای قائم توحیدیان
آقای محمد رضا وحیدی منش
ورودی سال ۱۳۹۴آقای محمد خدا بخشی
آقای محمدمهدی خراسانی
آقای امیر حسین خرم فر
آقای سیدی احمدی
آقای محمد حسین شریفی
آقای محمد حسن عبقری
آقای مهدی کرمی
آقای محمد امین محسنی
آقای محمد محمد نژاد
آقای جعفر محمد قلی
آقای محمد حسین محمدی
آقای علی مصطفوی زاده
آقای ابوالفضل مهدوی نکو
آقای محمد یعقوبی
آقای محمدعلی کیانی نژاد
آقای قائم توحیدیان
آقای محمد رضا وحیدی منش
آقای محمد جواد بیات
آقای امیر پور عباس
آقای سید علی حسینی (۳)
آقای محمد رحیمی
آقای محمد صالح زارع
آقای محمد علی زهرایی
آقای محمد حسین سلطانی
آقای سید محمد شمسی
آقای عرفان غلامی قمی
آقای محمدرضا قاسمی (۱)
آقای حسین قاینی زاده
آقای حسین قاینی زاده
آقای علی لرستانی
آقای حسن مهروانی (۱)
آقای احمد نجفی
آقای علی ولی ابرقوئی
آقای محمد ولایت مهر
آقای محمد حسین صالحی
ورودی سال ۱۳۹۵آقای امیر پور عباس
آقای سید علی حسینی (۳)
آقای محمد رحیمی
آقای محمد صالح زارع
آقای محمد علی زهرایی
آقای محمد حسین سلطانی
آقای سید محمد شمسی
آقای عرفان غلامی قمی
آقای محمدرضا قاسمی (۱)
آقای حسین قاینی زاده
آقای حسین قاینی زاده
آقای علی لرستانی
آقای حسن مهروانی (۱)
آقای احمد نجفی
آقای علی ولی ابرقوئی
آقای محمد ولایت مهر
آقای محمد حسین صالحی
آقای علی ارجینی
آقای محمد جواد افلاکیان (۲۲)
آقای سجاد باقری (۲۷)
آقای محمد علی تقی پور (۲۳)
آقای سید مهدی حسینی منش (۳)
آقای محمد صادق رحمانی (۳۹)
آقای یاسین زاهدی (۱۰)
آقای امیر حسین سالمی (۹)
آقای حسین عابدینی (۱۷)
آقای رضا عابدینی (۱۹)
آقای محمد غلامی (۲۶)
آقای علی صدرا مافی (۲۳)
آقای ابوالفضل میر داداشی (۳۸)
آقای حسین وصالی ادب (۳۹)
آقای رضا ولی ابرقوئی (۲۴)
ورودی سال ۱۳۹۶ (۱)آقای محمد جواد افلاکیان (۲۲)
آقای سجاد باقری (۲۷)
آقای محمد علی تقی پور (۲۳)
آقای سید مهدی حسینی منش (۳)
آقای محمد صادق رحمانی (۳۹)
آقای یاسین زاهدی (۱۰)
آقای امیر حسین سالمی (۹)
آقای حسین عابدینی (۱۷)
آقای رضا عابدینی (۱۹)
آقای محمد غلامی (۲۶)
آقای علی صدرا مافی (۲۳)
آقای ابوالفضل میر داداشی (۳۸)
آقای حسین وصالی ادب (۳۹)
آقای رضا ولی ابرقوئی (۲۴)
آقای علی احمدی (۱۸)
آقای محمد حسین پرتوی (۴)
آقای محمد مهدی توکلی (۹۸)
آقای محمد حاجی پور (۲۵)
آقای سید محمد حسینی (۲)
آقای سجاد کریمی (۹)
آقای سید علی موسوی
آقای علی میانداری (۲۲)
آقای حسین نوروزی (۳۲)
آقای محمد بهرامی
ورودی سال ۱۳۹۷آقای محمد حسین پرتوی (۴)
آقای محمد مهدی توکلی (۹۸)
آقای محمد حاجی پور (۲۵)
آقای سید محمد حسینی (۲)
آقای سجاد کریمی (۹)
آقای سید علی موسوی
آقای علی میانداری (۲۲)
آقای حسین نوروزی (۳۲)
آقای محمد بهرامی
آقای امیر حسین وحیدی منش (۱۶)
آقای محسن حسین زاده (۲۳)
آقای حسین حسنی (۴۱)
آقای امیر حسین جعفری (۲۶)
آقای سید حامد حسینی (۲۳)
آقای محمد حسین ابراهیمی
آقای محمد مهدی سالخورده (۱۲)
آقای علی بهرامی (۵)
آقای مهدی قره قاش (۲۸)
آقای علی کاشانی (۱)
آقای حسین کافتری (۲۰)
آقای سید محمد جواد محمدی (۳۶)
آقای سید محمد باقر موسوی (۱۶)
آقای محسن محرابیون (۱۷)
آقای محمد مهدی حیدری (۱۳)
آقای حسين نظرپور (۵۰)
آقای محمد هادی زینلی
ورودی سال ۱۳۹۸آقای محسن حسین زاده (۲۳)
آقای حسین حسنی (۴۱)
آقای امیر حسین جعفری (۲۶)
آقای سید حامد حسینی (۲۳)
آقای محمد حسین ابراهیمی
آقای محمد مهدی سالخورده (۱۲)
آقای علی بهرامی (۵)
آقای مهدی قره قاش (۲۸)
آقای علی کاشانی (۱)
آقای حسین کافتری (۲۰)
آقای سید محمد جواد محمدی (۳۶)
آقای سید محمد باقر موسوی (۱۶)
آقای محسن محرابیون (۱۷)
آقای محمد مهدی حیدری (۱۳)
آقای حسين نظرپور (۵۰)
آقای محمد هادی زینلی
آقای محمد مهدی ارجینی
آقای محمد هادی نصاری پور (۱۲)
آقای محمد رضا نصیری (۴۹)
آقای محمد حسین کاظمی (۲)
آقای سید ابوالفضل موسوی (۲۳)
آقای محمد جواد علی محمدی (۳۸)
آقای سید محمد حسین ذاکریان (۸)
آقای طاها دوست محمدی (۳۶)
آقای حسین جعفری
آقای سید مهدی موسوی (۱۵۶)
آقای علی پریزاد (۲۴)
آقای علیرضا کدخدایی (۲۹)
آقای محمد علی سلطانی نژاد (۳۳)
آقای سید محمد جواد رحمانی (۶)
آقای سید محمد مهدی حسینی (۵۲)
آقای سید محمد صالح سهیلی (۲)
آقای امیرعلی سبزبان
محقق مهدی شریفی اصیل (۱)
ورودی سال ۱۳۹۹آقای محمد هادی نصاری پور (۱۲)
آقای محمد رضا نصیری (۴۹)
آقای محمد حسین کاظمی (۲)
آقای سید ابوالفضل موسوی (۲۳)
آقای محمد جواد علی محمدی (۳۸)
آقای سید محمد حسین ذاکریان (۸)
آقای طاها دوست محمدی (۳۶)
آقای حسین جعفری
آقای سید مهدی موسوی (۱۵۶)
آقای علی پریزاد (۲۴)
آقای علیرضا کدخدایی (۲۹)
آقای محمد علی سلطانی نژاد (۳۳)
آقای سید محمد جواد رحمانی (۶)
آقای سید محمد مهدی حسینی (۵۲)
آقای سید محمد صالح سهیلی (۲)
آقای امیرعلی سبزبان
محقق مهدی شریفی اصیل (۱)
آقای سید علی حسینی آملی (۱۹)
آقای محمد مهدی بلیغی (۲۰)
آقای محمد رستمی
آقای علی عباسی (۱۰)
آقای امیرمهدی نصرتی (۱۷)
آقای محمد جواد برات نژاد (۱۳)
آقای سید مهدی محمودی فر (۱۰)
آقای احمد رضا محسنی فر
آقای محمد حسن رجبی زاده
آقای امیر محمد کماسی (۱)
آقای عباس عباسی (۶)
آقای علی ایزدی (۲۲)
آقای علیرضا منصوریه (۲۳)
آقای محمد حسن مقدم
آقای سید محمد فاضل سیفی (۱)
آقای الیاس برخوردار (۲)
آقای محمد سنچولی (۲)
محمد مهدی کوهکن نو (۲)
ورودی سال ۱۴۰۰ (۱)آقای محمد مهدی بلیغی (۲۰)
آقای محمد رستمی
آقای علی عباسی (۱۰)
آقای امیرمهدی نصرتی (۱۷)
آقای محمد جواد برات نژاد (۱۳)
آقای سید مهدی محمودی فر (۱۰)
آقای احمد رضا محسنی فر
آقای محمد حسن رجبی زاده
آقای امیر محمد کماسی (۱)
آقای عباس عباسی (۶)
آقای علی ایزدی (۲۲)
آقای علیرضا منصوریه (۲۳)
آقای محمد حسن مقدم
آقای سید محمد فاضل سیفی (۱)
آقای الیاس برخوردار (۲)
آقای محمد سنچولی (۲)
محمد مهدی کوهکن نو (۲)
سید عرفان سجادی (۴۴)
آقای سید حسن نبوی (۶)
آقای امیر علی رحمانی (۷)
آقای محمد حسین تقی پور (۱۷)
آقای محمد جواد علیمردانی (۷)
آقای محمد عرفان منصوری (۲۹)
آقای محمد حسین مظفری (۱۱)
آقای محمد مهدی خندان (۱۰)
آقای محسن مسلمی (۶)
آقای سید محمد حسین سیدی احمدی (۶)
آقای محمد جواد انصاری (۷۰)
علی اکبر فرمانی (۶)
محمد مهدی صوفی فتیده (۶)
آقای محمد نقوی (۲)
ورودی سال ۱۴۰۱آقای سید حسن نبوی (۶)
آقای امیر علی رحمانی (۷)
آقای محمد حسین تقی پور (۱۷)
آقای محمد جواد علیمردانی (۷)
آقای محمد عرفان منصوری (۲۹)
آقای محمد حسین مظفری (۱۱)
آقای محمد مهدی خندان (۱۰)
آقای محسن مسلمی (۶)
آقای سید محمد حسین سیدی احمدی (۶)
آقای محمد جواد انصاری (۷۰)
علی اکبر فرمانی (۶)
محمد مهدی صوفی فتیده (۶)
آقای محمد نقوی (۲)
آقای حمید رضا قاسمی (۸)
آقای محمد پور علی
آقای حسین عزیزی (۶)
آقای علی کافتری (۷)
آقای ابوالفضل کافتری (۶)
آقای محمد حسین نقی ئی (۵)
آقای مجتبی کمال وند (۷)
آقای محمد طاها خادمی تنورچه (۷)
آقای دانیال مهاجری
آقای محمد هادی صادقی (۷)
آقای سید محمد مهدی ذاکریان (۶)
آقای مهدی عاشوری (۷)
آقای سید محمد مهدی واهبی زاده (۶)
آقای مهدی صالحی (۸)
آقای علی کریمی (۸)
آقای محمد مهدی باقری (۱)
آقای امین اسماعیلی (۳)
آقای محمد پور علی
آقای حسین عزیزی (۶)
آقای علی کافتری (۷)
آقای ابوالفضل کافتری (۶)
آقای محمد حسین نقی ئی (۵)
آقای مجتبی کمال وند (۷)
آقای محمد طاها خادمی تنورچه (۷)
آقای دانیال مهاجری
آقای محمد هادی صادقی (۷)
آقای سید محمد مهدی ذاکریان (۶)
آقای مهدی عاشوری (۷)
آقای سید محمد مهدی واهبی زاده (۶)
آقای مهدی صالحی (۸)
آقای علی کریمی (۸)
آقای محمد مهدی باقری (۱)
آقای امین اسماعیلی (۳)
جدیدترین مقالات
- مقاله کوتاه » آثار اجتماعی تقوا در قرآن نام پژوهشگر:مهدی قره قاش
- سایر نویسندگان » همگانی بودن ایمان مستقر و ایمان مستودع پژوهشگر : محمد حسین شیخ غلامی
- مقاله کوتاه » پرونده علمی: بررسی ادله ولایت فقیه پژوهش گران: سید ابوالفضل موسوی سید محمد جواد رحمانی
- مقاله کوتاه » گزارش اجمالی از کتاب خون دلی که لعل شد «خاطرات حضرت آیت الله العظمی ید علی خامنهای مدظله العالی از زندانها و تبعید دوران مبارزات انقلاب اسلامی» بقلم آقای محمد جواد علی محمدی
- مقاله کوتاه » پرونده علمی: رویکردهای مختلف فقها در حل مسئله تزاحم - پژوهشگر: آقای محسن حسین زاده
- مقاله کوتاه » رویکردهای مختلف فقها در حل مسئله تزاحم - پژوهشگر: آقای محسن حسین زاده
- مقاله کوتاه » نام اثر : مفهوم امر به معروف و نهی از منکر - محقق : سید محمد مهدی حسینی هنسیجی
- مقاله کوتاه » پرونده علمی: تأثیرات فردی و اجتماعی شیطان در رابطه او و انسان (آثار شیطان در اجتماع و پیشگیری از آن در بیان آیات و روایات) - پژوهشگر: علی احمدی
- مقاله کوتاه » توبه «شرایط قبولی توبه از دیدگاه قرآن و روایات» - پژوهشگر: حسین کافتری
- مقاله کوتاه » تأثیرات فردی و اجتماعی شیطان در رابطه او و انسان (آثار شیطان در اجتماع و پیشگیری از آن در بیان آیات و روایات) - پژوهشگر: علی احمدی
- مقاله کوتاه » بررسی عوامل رشد عقل در روایات - نگارنده : حسین نوروزی
- آقای الیاس برخوردار » جایگاه اجازه درعقد فضولی - محقق:الیاس برخوردار
- آقای محمد سنچولی » اقوال فقها در تعریف بیع و آثار هریک از آنها - محقق:محمد سنچولی
- مقاله کوتاه » آموزههای سیاسی صلح امام حسن (ع) از دیدگاه آیت الله مکارم شیرازی - نام پژوهشگر: امیرعلی سبزبان
- آقای محمد مهدی باقری » پژوهش حرف نون در کتب ادبیات عرب - محقق: محمدمهدی باقری
مقالات تصادفی
- شیخ علیرضا ضیایی » مَنْ غَاظَکَ بِقُبْحِ السَّفَهِ عَلَیْکَ فَغِظْهُ بِحُسْنِ الْحِلْمِ عَنْه
- سید علیرضا مددی » اشتباه در تشخیص وقت افطار
- آقای محمد مهدی توکلی » ?مناقب حضرت امیر المومنین(علیه ااسلام)?
- شیخ علیرضا ضیایی » ألصّاحِبُ كَالرُّقْعَةِ فِى الثَّوبِ فَاتَّخِذْهُ مُشاكِلاً
- آقای محمد حسین نقی ئی » نماز اول وقت
- شیخ علیرضا ضیایی » وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَٰكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ
- آقای رضا عابدینی » ?ثبت زمین وقفی مغایر با نیت واقف
- آقای سید مهدی موسوی » ❌ ضعف استدلالهای قرآن ❌
- آقای طاها دوست محمدی » ? اذن خواستن ملک الموت?
- آقای علیرضا کدخدایی » رمضان و شب قدر علیرضا کدخدایی
- آقای امین اسماعیلی » موضوع: عزاداری (صحیح)
- آقای سید محمد جواد محمدی » رمضان و شب قدر سید محمد جواد محمدی
- آقای علیرضا کدخدایی » حج و عمره علیرضا کدخدایی
- مقاله کوتاه » مراتب تفکر - پژوهشگر: محمد علی سلطانی نژاد
- شیخ علیرضا ضیایی » أحمَقُ النّاسِ مَن ظَنَّ أنّهُ أعْقَلُ النّاسِ
مقالات پربازدید
- آقای سجاد باقری » منظور الهام نامها و اسامی مخلوقات عالم
- سایر نویسندگان » ?سخنی زیبا? ⚫️قال زین العابدین (علیه السلام): ⭕️لوْ یَعْلَمُ النّاسُ
- مقاله کوتاه » بررسی تغییرات مضاعف در فعل از لحاظ لفظ با مثال قرآنی نام و نام خانوادگی پژوهشگر: علی عباسی
- آقای ابوالفضل میر داداشی » ? معیارهای جدید اخلاقی?
- سایر نویسندگان » ?حادثه افک ?
- آقای امیر حسین جعفری » ✅ یک مسئله از احکام وقف ✅ از دیدگاه حضرت آیتالله العظمی خامنهای «حفظهالله»
- آقای علی صدرا مافی » چه چیز مضحک تر و بی ثمر تر از ریا⁉️
- آقای سید محمد جواد محمدی » ?شرطیت مالکیت واقف?
- آقای محمد جواد انصاری » ?تبانى حفصه و عايشه بر ضدّ پيغمبر صلّى اللّه عليه وآله ?
- مقاله کوتاه » بررسی کاربرد فعل مضارع درآیات با محوریت سوره کهف گردآورنده : امیرمحمد کماسی
- سید علیرضا مددی » ? نکته ای مهم در مورد صدقه
- آقای حسین حسنی » ? ➖ خلیفه دوم از پیغمبر سوال کرد: «با اینکه امنیت داریم چرا نماز را قصر کنیم؟» ***
- آقای محمد جواد افلاکیان » موضوع :اشکال واقعی به غیر واقع گرا ها
- آقای محمد جواد انصاری » بررسی تغییرات لفظی در فعل مضاعف با مثال قرآنی محقق : محمد جواد انصاری
- آقای محمد حسین پرتوی » ⭕️ خالد بن ولید و دستور پیامبر اکرم
بررسی معانی مختلف «لعل»
در آیات قرآن کریم
استاد راهنما: سید محمد علی علوی لاجوردی
محقق: محرابیون
فهرست مطالب
مقدمه و تقسیمات اولیه
فصل اول: بررسی مخاطبان و رابطه کلمات با معنی لعلکم
بخش اول: لعلکم تفلحون
بخش دوم : لعلکم ترحمون
بخش سوم : لعلکم تتقون
بخش چهارم: لعلکم تتفکرون
بخش پنجم: لعلکم تذکرون
بخش ششم: لعلکم تسلمون
بخش هفتم : لعلکم تخلدون
فصل دوم :بررسی مخاطبان و رابطه کلمات آیات با معنی لعلـ+هم
بخش اول : لعلهم یتذکرون
بخش دوم: لعلکم یذّکرون
بخش سوم: لعلهم یتقون
بخش چهارم: لعلهم یتضرعون
بخش پنجم: لعلهم یرجعون
بخش ششم: لعلهم یرشدون
فهرست منابع:
مقدمه و تقسیمات اولیه
در این نوشتار ارزشمند به موضوع بررسی لعلهای قرآن کریم میپردازیم.
در قرآن کریم ۱۲۹ استعمال(لعل) وجود دارد این استعمالات(لعل) در قرآن کریم بیحکمت و بیمورد نیست و با بررسی این استعمالات میتوان به حکمتها و توقعهای قرآن کریم دست یافت و از آن بهرهمند شد و نسبت به آن آیات عظیم معرفت کسب کرد؛ استعمال لعل در قرآن کریم در سه معنی مورد استفاده قرار گرفته است:
۱. به معنی تعلیل
۲. به معنی توقع داشتن
۳. به معنی استفهام؛
در این نوشتار به طور هدفمند چند نوع تقسیم بندی وجود دارد:
۱. از لحاظ معنی لعل:
۱.۱. لعل به معنای توقع داشتن ۲.۱. لعل به معنای تعلیل
۳.۱. لعل به معنی استفهام
۲. از لحاظ موارد اضافه شده به لعل :
۱ .۲. لعلـ+ـکم
٢.٢. لعلـ+ـهم
٣.٢. لعلـ+ـه
۴.٢. لعلـ+ـی
۵.٢. لعلـ+ـک
۶.٢. لعل
٣. از لحاظ معنا و تقسیم بندی سه معنای لعل ( توقع، تعلیل، استفهام) :
١.٣. معنای توقع :(٢۵) معنا
١.١.٣. توقع پذیرش هدایت
٢.١.٣. توقع شکر گذاری
٣.١.٣. توقع متذکر شدن
۴.١.٣. توقع بازگشت
۵.١.۳. توقع پرهیزگاری و تقوا پیشه کردن
۶.١.٣. توقع تفکر کردن
٧.١.٣. توقع تعقل و ادراک
٨.١.٣. توقع آگاه شدن و عمل کردن آن
٩.١.٣. توقع سکوت کردن
١٠.١.٣. توقع بهره مند شدن
١١.١.٣. توقع تکریم سائلان و فقرا
١٢.١.٣. توقع گواهی دادن
١٣.١.٣. توقع ایمان اوردن
١۴.١.٣. توقع خضوع و خشوع داشتن
١۵.١.٣. توقع فهم و فقاهت
١۶.١.٣. توقع دست برداشتن از کفر
١٧.١.٣. توقع خودداری از گناه
١٨.١.٣. توقع يقين داشتن به لقاء با پرودگار
١٩.١.٣. توقع گرم شدن
٢٠.١.٣. توقع انجام عمل صالح
٢١.١.٣. توقع تسلیم بودن در برابر پرودگار
٢٢.١.٣. توقع صبر کردن
٢٣.١.٣. توقع رسیدن به اسباب توسط سازه های مرتفع
٢۴.١.٣. توقع داشتن کافران که پیروز و غلبه کننده شوند بر مسلمانان با ایجاد جنجال در قرآن کریم
٢۵.١.٣. توقع داشتن کافران از یاری شدن توسط معبودانی غیر از خداوند متعال
٢.٣. تعلیل : (١١) معنا
١.٢.٣. علت رستگاری
٢.٢.٣. علت شامل رحمت خدا شدن
٣.٢.٣. علت بازگشت مسلمانان از ایمان خود
۴.٢.٣. علت هدایت شدن
۵.٢.٣. علت پرهیزگاری و تقوا پیشه کردن
۶.٢.٣. علت و چگونگی راهیابی به سوی پروردگار
٧.٢.٣. علت تفکر کردن برای رسیدن به راه حق
٨.٢.٣. علت اصلاح امت
٩.٢.٣. علت هلاک شدن قوم
١٠.٢.٣. علت خشنود شدن پروردگار
١١.٢.٣. علت ابلاغ آیات به پیامبر و عدم پذیرش امت و در نتیجه ناراحت شدن و تنگ شدن نفس و سنگینی سینه پیامبر (ص)
٣.٣. استفهام : (۵) معنا
١.٣.٣. اطلاع نداشتن انسان ها از وقت وقوع قیامت
٢.٣.٣. اطلاع نداشتن انسان ها از جاودانه نبودن در این دنیای فانی
٣.٣.٣. اطلاع نداشتن از واقعی نبودن سحر ساحران
۴.٣.٣. استفهام از آمرزش نکردن امت از درگاه خداوند
۵.٣.٣. اطلاع نداشتن از پرهیزگاری و تقوا پیشه کردن او.
این تقسیمبندی هایی هستند که در این نوشتار به آن پرداخته شده است و آیات مبارکه و رابطه این تقسیم بندی ها با آن بررسی میشود.
فصل اول: بررسی مخاطبان و رابطه کلمات با معنی لعلکم
یکی از تقسیمات لعل این است که از لحاظ موارد اضافه شده به آن تقسیم شود؛
در میان آیات قرآن کریم لعل به همراه(کم)، (هم)، (هُ)، (کَ)، (ي) و همچنین به تنهایی آمده است.
آیا دلیلی وجود دارد که بتوان رابطه این ضمایر با جملات آیات را فهمید؛
یکی از مواردی که میتوان به آن توجه داشت غائب و حاضر بودن ضمایر است.
در بررسیهای دقیقی که بر روی آیات دارای لعل در قرآن کریم صورت گرفته است متوجه آن شدهاند که در مواردی که لعلکم[1] وجود دارد مخاطب آن مسلمانان و مومنان هستند ولی در مواردی که لعلهم[2] استعمال شده است مخاطب آیه قرآن کریم مشرکان و خطاکاران هستند .
با توجه به توضیحات سابق و تقسیم بندی مذکور در این نوشتار به بررسی رابطه جملات با لعل رابطه کلمات قبل از آن پرداخته میشود.
بخش اول: لعلکم تفلحون
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! در برابر مشكلات و هوسها، استقامت كنيد؛ و در برابر دشمنان، پايدار باشيد و از مرزهاى خود، مراقبت كنيد و از مخالفت فرمان خدا بپرهيزيد، شايد رستگار شويد!
این آیه شریفه آیه ۲۰۰ از سوره آل عمران است این آیه در صدد بیان این آمده است که به انسانهای با ایمان راه رستگاری را بیاموزد خداوند متعال در این آیه راه رستگاری را و راه پیروزی را در سه محور بیان نموده است الف مراقبت کردن و پایدار بودن در برابر دشمن ب استقامت کردن در برابر تمام مشکلات ج تقوا پیشه کردن و پرهیزگاری و عدم مخالفت با فرمان خداوند متعال این سه محور کلید طلایی و رمز موفقیت و پیروزی است که در آیه قرآن کریم به صراحت بیان شده است در سوره مومنون خداوند متعال میفرمایند قد افلح المومنون این فلاح و رستگاری مومنان وابسته به آیه ۲۰۰ سوره آل عمران یعنی سه کلید واژه استقامت کردن مراقبت کردن و تقوا پیشه کردن است پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در روایتی[3] فرمودند فلاح رستگاری و محبت خداوند متعال بر کسی باد که علی بن ابیطالب صلوات الله علیه را دوست بدارد و ولایت او را بپذیرد پس میتوان فهمید که سه کلید واژه پیروزی و رستگاری را به همراه ولایت حضرت مولی الموحدین، امیرالمومنین حضرت علی بن ابیطالب صلوات الله علیه میتواند مهمترین عامل پیروزی و رستگاری به حساب بیاید با توجه به حدیث ثقلین میتوان فهمید که قرآن کریم به همراه اهل بیت علیهم السلام کامل میشود پس راه پیروزی و رستگاری در چهار چیز جمع شده است :
۱. استقامت و صبر
۲. مراقبت کردن
۳. تقوا پیشه کردن و عدم مخالفت با خداوند
۴. ولایت حضرت علی صلوات الله علیه
بخش دوم : لعلکم ترحمون
وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ
هنگامىكه قرآن خوانده شود، گوش فرا دهيد و خاموش باشيد؛ شايد مشمول رحمت خدا شويد.
این آیه آیه شریفه ۲۰۴ از سوره مبارکه اعراف است خداوند متعال و مهربان در قرآن کریم خیلی از حکمتها و راز و رمز زندگی در این دنیا و رستگاری و عاقبت بخیری و راز و رمز حیات ابدی را ذکر نموده است. چه خوب است و مقتضای ادب است، که هنگام قرائت این حکمتها و راز و رمزها به آن توجه و دقت شود و به آن تفکر و تعقل گردد تا مشمول رحمت خداوند شویم. دو کلید واژه در این آیه شریفه وجود دارد که میتوان با توجه و دقت به آن دو و رعایت آن دو مشمول رحمت خداوند شد: الف) گوش فرا دادن به آیات قرآن کریم هنگام قرائت آیات؛ و ب) ساکت شدن و تمرکز بر روی آیات قرآن کریم هنگام قرائت آیات مقتضای ادب در محضر کلام خداوند متعال این است که در برابر کلمات حکیمانه او تمام وجود انسان متوجه آیات شود. پس کلید طلایی مشمول رحمت خدا شدن متوجه شدن و تمرکز و دقت و احترام به آیات قرآن و کلام الله مجید است. در روایات مختلف به این احترام به آیات الهی توجه زیادی شده است. یکی از روایات مربوط به استماع قرآن کریم از حضرت امیرالمومنین حضرت علی است که میفرمایند:[4] آنچه بر گوشها واجب شده است، این است که هنگام قرائت قرآن کریم گوش فرادهیم و خاموش باشیم و چیزهایی که خداوند سبحان را به خشم میآورد، گوش ندهیم و استماع نکنیم. در این روایت زیبا از امیر مومنان مشخص شده است که تکلیف انسان در برابر قرائت قرآن کریم چیست، گوشهای ما انسانها چه وظیفهای دارند.
پس رابطه بین( فاستمعوا) و (انصتوا ) با ( لعلکم ترحمون) این است که اگر گوش فرا دادید و خاموش ماندید شامل رحمت خدا میشوید.
این شمول رحمت خداوند شدن هم از دو حیث است: ۱. از احترام قائل شدن برای کلام خداوند رحمان؛ ۲. دقت کردن به حکمتهای این کتاب معجزه آسا یعنی قرآن کریم با توجه به بطنهای قرآن کریم هر بار که انسان این آیات را میخواند نه تنها تکراری نیست بلکه به اذن الله مطالب و حکمتهای جدیدی از آن میآموزد، پس دقت در قرائت بسیار لازم است، تا در هر بار تجدید قرائت به مطلب تازهای دست پیدا کرد. از امام محمد باقر روایت شده است[5] که سخن خداوند متعال بهترین سخنهاست و از هر داستانی حکیمانه تر و شیواتر است پس هنگام قرائت قرآن کریم گوش فرا دهید و خاموش باشید چرا که به خاطر اطاعت از فرمان خدا گوش فرا دهید، و برای جلب رحمت او، ساکت بمانید. پس از این روایت میتوان فهمید که خداوند منان خیر و خوبی انسانها را میخواهد. پس انسان را به خوبی دعوت میکند. انسان هم با دقت کردن در قرآن کریم و ساکت ماندن در هنگام قرائت قرآن کریم، اولاً اطاعت خداوند را به عمل آورده باشد و در ثانی رحمت خداوند را نسبت به خود جلب کرده باشد.
در روایتی دیگر از امام محمد باقر به موضوع ساکت ماندن در هنگام قرائت قرآن کریم در دو رکعت اول نماز در نماز جماعت اشاره شده است. ایشان میفرمایند: اگر پشت سر امام جماعت به نماز ایستادی در دو رکعت اول نماز هرگز چیزی از حمد و سوره را تلاوت نکن و خاموش باش و آنچه امام جماعت قرائت میکند را گوش کن.[6] این روایت مبارک نیز بر اهمیت بالای آیات الهی اشاره دارد که حتی در نماز نیز باید ساکت ماند و گوش فراداد، هر کجا که صدای قرائت قرآن کریم میآید بر انسان واجب است که سکوت کند. این روایتی است از امام صادق[7] در همین مطلب ارزشمند متاسفانه با این همه تاکید روایات و آیات الهی در بین ما مسلمانها احترام آیات قرآن کریم رعایت نمیشود. برای مثال در بیشتر برنامهها که اول آن قرائت قرآن است در آن جلسه همهمهای حاکم است که برخلاف آیه و روایت میباشد. و یا در مجالس ترحیم که قرائت قرآن کریم به صورت ضبط پخش میشود، همه با هم صحبت میکنند و حرمت و شأن آیات الهی را زیر پا میگذارند. اگر در مجالس مختلف قرائت قرآن نجام میشود باید از ابتدا تا انتهای قرائت قرآن کریم در جلسه ساکت بمانند و به آیات الهی گوش فرا دهند. این امری است از طرف خداوند رحمان بر تمام گوشها واجب شده است که به آیات الهی توجه کنند و شامل رحمت الهی شوند.
بخش سوم : لعلکم تتقون
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ
اى افرادى كه ايمان آوردهايد! روزه بر شما مقرّر شده؛ همانگونه كه بر كسانى كه قبل از شما بودند مقرّر شد؛ تا پرهيزگار شوید.
این آیه، آیه شریفه 183 از سوره مبارکه بقره میباشد.
در این آیه شریفه راهنمایی ویژه انسانها قرار داده شده است. تا بتواند در این دنیای پر از نابسامانیها بهتر زندگی کند یکی از مشکلاتی که انسان دارد این است که دارای صفت حیوانیت است. هرچه از اطاعت خداوند متعال دوری کند و به سمت شهوات روانه شود، صفت حیوانیت او افزایش پیدا میکند و چه بسا از مقام حیوانیت هم بگذرد و به مقام شرارت برسد. اما اگر به سمت خداوند رحمان بیاید و تمام فرامین او را اطاعت کند صفت ملکوتی انسان افزایش مییابد تا آنجا که عروج میکند تا (قاب قوسین او ادنی) و حبیب خداوند میشود و صفت حیوانیت او بی اثر میشود.
یکی از فرامین خداوند رحمان که برای انسانها پر خیر و برکت است، صوم است. صوم یا همان روزه گرفتن به معنی این است که انسان سالم و بدون عذر و بالغ از اذان صبح تا اذان مغرب به قصد قربت و به نیت رضای خداوند رحمان هیچ آب و غذایی را از گلوی خود پایین نبرد. در ظاهر این عمل یک عمل سخت است که باعث میشود انسان بسیار گرسنه و تشنه شود و به سختی درآید. اما در بطن این عمل چند چیز خوب وجود دارد که یکی از آنها سلامتی است. در روایتی[8] از پیامبر اکرم نقل آمده است که روزه بگیرید تا سلامت بمانید. این روایت ارزشمند از پیامبر اکرم نقل شده است که نشان دهنده این است که خداوند رحمان امر حکیمانهای را بر انسانها واجب کرده است. علاوه بر خوبیهایی که روزه گرفتن برای سلامت بدن و جسم انسان دارد، خوبیهای بسیار زیادی برای روح و روان و سلامت آن دارد. اینکه آیه شریفه صیام را در راستای تقوا و پرهیزکاری قرار داده است، به معنی رابطه عمیق روزهداری با پرهیزگاری میباشد. در رابطه با فواید روزهداری برای انسان روایتی[9] نقل شده است که فضل بن شاذان از امام رضا پرسید چرا روزه گرفتن واجب شده است امام رضا فرمود روزه بر انسان واجب شد تا درد گرسنگی را بداند و از این به فقر و کم توشگی آخرت پی ببرد، و در برابر گرسنگی و تشنگی فروتنی و کوچکی نموده، و نیازمند بودن خود را به خداوند متعال نشان دهد، و در برابر گرسنگی و تشنگی مقاومت کند، و از این جهات مستحق اجر و ثواب گردد. اینها همه به همراه فواید دیگری است، مانند جلوگیری و پیشگیری از طغیان کردن شهوات انسان و کنترل هوا و هوس انسان که انسان را از حیوانیت و افول در آن نجات میدهد. فایده دیگر نیز این است که انسان بداند به فقرا در این گرسنگی و تشنگی چه میگذرد، و آنها چه میکشند و آنچه را خداوند متعال در اموالشان برای مساکین و تهی دستان واجب نموده است، ادا نمایند. این روایت ارزشمند از فواید روزهداری سخن نموده است، و چه خوب این مطالب گوهربار و حکیمانه را مولایمان امام رضا فرموده است با دقت و توجه در آیه شریف مذکور میتوان به مطلبی توجه کرد و به آن پرداخت و آن مطلب این است که قبل از مسلمانان بر چه کسانی روزهداری واجب شده است. مگر امتهای پیشین هم روزه داری انجام میدادند. صوم و روزهداری از احکام مسلمانان است و چطور قبل مسلمانان روزهداری بر امتها یا افرادی واجب شده است. در روایتی[10] از امام صادق شیخ الائمه آمده است، که اول چیزی که خداوند رحمان واجب کرد روزه بود. خداوند در میان امتهای پیشین روزه ماه رمضان را فقط بر انبیا واجب کرده بود، نه امت هایشان. پس زمانی که خداوند رحمان پیامبرش را مبعوث کرد، برای او و امتش فضیلت ماه رمضان را در خصوص روزه گرفتن برگزید. پس از این روایت ارزشمند میتوان فهمید که روزهداری شأنیت بسیار بالایی دارد که در میان امتها در تاریخهای مختلف فقط امت رسول الله بودند که شایسته شأنیت روزهداری هستند. حکمت خداوند در روزهداری بسیار عجیب است. خداوند رحمان برای دوری از گناهان انسان خطاکار به او راهنماییهای بسیار ارزشمندی میکند از طریق روزهداری به او کمک میکند که از خطاهایش رو پس آرد و رویگردانی کند. به شهوات خود نپردازد. روح خودش را ملکوتی و خدایی کند. این است خداوند رحمان و خیرخواه انسانها در روایتی[11] از امام سجاد آمده است که: خداوندا در میان امتها ما را برای روزه داری برگزیدی چنانکه امتهای پیشین این فضیلت را ندارند و از این بیان صریح و آشکار است که روزهداری از خصائص دین اسلام و امت مسلمان است. امت مسلمان باید از خداوند منان و از این الطاف کریمانه او شکرگذار باشد، که اگر شکر کند، نعمتهایش زیادتر میشود.[12] بسیاری در مورد روزهداری و فواید آن جهل دارند که همین جهل باعث میشود که در مورد روزهداری تفکر درستی نداشته باشد، و با دیدگاه غلط خود به این امر خداوند بیاحترامی و حرمتشکنی کنند. متاسفانه بین نوجوانان مسلمان که به روزهداری و سختیهایش مقاومت نمیکنند، روزه خواری رواج پیدا کرده است و این دشمنی با خداوند و عدم اطاعتپذیری از خداوند متعال است. اگر آنان فواید روزهداری و حکمت آن را بدانند دیگر هیچ روزه خود را نمیخورند و از روزهداری بهرهمند میشوند، پس رابطه کتب علیکم الصیام با لعلکم تتقون این است که خداوند متعال، با راهنمایی کردن انسان و واجب کردن روزه بر انسان توقع و امید دارد که انسان پرهیزگار شود و از گناهان و شرارتها دوری کند.
بخش چهارم: لعلکم تتفکرون
أَ يَوَدُّ أَحَدُكُمْ أَنْ تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِنْ نَخيلٍ وَ أَعْنابٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ لَهُ فيها مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ وَ أَصابَهُ الْكِبَرُ وَ لَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفاءُ فَأَصابَها إِعْصارٌ فيهِ نارٌ فَاحْتَرَقَتْ كَذلِكَ يُبَيِّنُ أللهُ لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ
آیا کسى از شما دوست دارد که باغى از درختان خرما و انگور داشته باشد که از پاى درختان آن، نهرها بگذرد و براى او در آن باغ از هرگونه میوهاى وجود داشته باشد، و در حالى که به سنّ پیرى رسیده و فرزندانى ناتوان دارد؛ گردبادى شدید، که در آن آتش سوزانى است، به آن برخورد کند و شعلهور گردد و بسوزد؟! همینطور است حال کسانى که انفاقهاى خود را، با ریا و منّت و آزار، باطل مىکنند. اینچنین خداوند آیات خود را براى شما آشکار مىسازد؛ شاید بیندیشید و راه حق را بیابید !
این آیه، آیه شریفه ۲۶۶ از سوره مبارکه بقره است. در این آیه اشاره میشود به ریا نکردن و منت نگذاشتن و آزار ندادن کسی که انفاق شده است. ریا کردن انفاق، از بدترین بلاهایی است که میتواند بر سر ثوابهای انسان بیاید. یکی از بدترین رذائل اخلاقی هم ریاکار بودن است. کسی که ریاکار است، فردی خودنما، خودپرست بیاخلاص است که فقط میخواهد خودش را پیش همگان نمایش دهد، و منیت و خودخواهی خود را به دیگران نشان دهد. کسی که بانی ساخت یک مسجد میشود و پس از اتمام ساخت مسجد تابلویی بسیار بزرگ بر روی سردر آن مسجد نصب میکند و اسم خود را خیلی بزرگ بر روی آن تابلو مینویسد، ثواب ساخت مسجد در پرونده او میسوزد و هیچ در توشه آخرت آن فرد نمیماند. کسی که به فقرا و مساکین و ایتام کمک کند و بعد از آن منت سر آن بندههای خدا بگذارد، و یا حتی به آنها بیاحترامی کرده و خدای ناکرده به آنها آزار برساند، دیگر هیچ ثوابی از این انفاق خود در پرونده اعمال او باقی نمیماند، و چه بسا از این آزار و اذیتی که نسبت به آن ها روا داشته است، در پرونده او گناهی بزرگ ثبت خواهد شد. در همین رابطه و همین موضوع روایتی[13] گوهربار از حضرت امام صادق نقل شده است که ایشان میفرمایند: هر کس مالش را برای به دست آوردن رضای پروردگار ببخشد و سپس بر کسی که به او صدقه داده است منت بگذارد همچون شخصی است که باغی پر از خرما دارد، در حالی که خودش پیرمردی ضعیف و دارای فرزند کوچک و ناتوان است، آتشی میآید و تمام باغش را و تمام مالش را میسوزاند. این روایت برای انسانها میتواند بسیار دردناک باشد. همه انسانهای باشرف و دارای احترام اهل انفاق و خوبی کردن و نیکی کردن به دیگران هستند. اگر این اهالی انفاق به نکتهای که امام صادق به آن اشاره کردند، اهمیت ندهند، هیچ ثوابی و انفاقی در پرونده اعمالشان ثبت نشده و نخواهد شد، و اهالی انفاق که اهل ریا و منت گذاردن هستند، دیگر در دنیای ابدی و آخرت خود منتظر بهشت و پاداش نباشند. چرا که طوفانی آتشین تمام بهشت آنان را سوزانده و تبدیل به جهنم کرده و آتش ریا و منت گذاشتن آنها را به خاک سیاه نشانده است. در رابطه با کلمه اغصار که در آیه شریفه آمده است، این کلمه به معنی بادی آتشین و طوفان آتش است. در حدیثی[14] مبارک از حضرت امام محمد باقر در همین موضوع بادها نقل شده است که میفرمایند خداوند عزوجل سپاهی از بادها دارد که به وسیله آنها هر کدام از گناهکارانش را بخواهد عذاب میکند، و بر هر کدام از بادها فرشتهای گذاشته شده است. اگر پروردگار بخواهد قومی را با یک نوع عذاب معذب کند، به فرشتهای که مسئول آن نوع باد است وحی میکند که میخواهد آن قوم را عذاب کند، پس فرشته به آن باد فرمان میدهد و باد همانند شیری خشمگین برانگیخته میشود. این روایت دهشتناک میتواند باعث جلوگیری از گناهان انسان شود. کسی که میخواهد انفاق کند و انفاق کردن را دوست دارد، باید رذائل اخلاقی خود را با تهذیب نفس از بین ببرد، تا دچار این بادهای دهشتناک نشود و ثواب انفاق در پرونده اعمالش نگهداری شود. اگر کسی به این نکات دقیق بیتوجهی کند و این احادیث را سبک بشمارد، در آن دنیا منتظر بهشتی سوخته به نام جهنم باشد. چرا که اهمیت ندادن به ترک رذائل اخلاقی همچون ریاکاری و منت گذاشتن نتیجهای جز آتش ندارد و تمام کارهای نیک را میسوزاند. خداوند متعال در آیه شریفه مذکور از انسانها میخواهد و توقع دارد که تفکر کنند چرا که یک ساعت تفکر کردن بهتر است از ۷۰ سال عبادت.[15] انسان عاقل و اهل تفکر به خوبی میداند که باید با ترک رذائل اخلاقی خود، از ثواب انفاقهای خود، به خوبی محافظت و مراقبت کند. یکی دیگر از مواردی که غیر از باد آتشین که ثوابها را میسوزاند، غیبت و حسادت است، که اینها دزد ثواب در پرونده اعمال هستند. اگر کسی که انفاق کرده است، بعد از انفاق خود غیبت کسی را کند و یا به کسی حسادت ورزد ثوابهای پرونده اعمال آن به پرونده اعمال کسی که از او غیبت شده است، میرود و دیگر ثواب انفاقی در پرونده شخص منفق وجود ندارد. بدبختترین و پردردترین شخص در روز قیامت شخص غیبتکننده است.[16] خداوند متعال در آیه مذکور تمام مسائل را برای ما انسانها آشکار کرده و همه چیز را برای ما تبیین کرده است. تنها چیزی که باقی میماند و توقع میرود، تفکر ما انسانهاست و خداوند دوست دارد بندهاش اهل تفکر باشد و از این آیات الهی پند و اندرز بگیرد. لعلکم تتفکرون در آیه به خاطر همین توقع فکرکردن انسانها، بیان شده است و حکمت خداوند همین است که انسان را مختار و دارای اختیار خلق کرده است. پس هر کسی میتواند که یا راه خیر و خوبی را انتخاب کند، و یا راه شرارت بدیها را انتخاب کند. نامه اعمالش را سیاه کند یا با اعمال نیک خود آن را نورانی و درخشنده کند، بهشت خود را با رذائل اخلاقی خود بسوزاند و تبدیل به جهنم کند، یا از بهشت خود مراقبت کرده و با تهذیب نفس و عدم انجام محرمات الهی و انجام کارهای نیک بیشتر، آن را آباد کرده و در دنیای آخرت از آن بهرهمند شود. انسان متفکر و دارای عقل و شعور راه پر خیر و برکت و نیکی را انتخاب میکند، به راه بدیها پشت پا میزند، انسان متفکر باید از فکرش استفاده کند و خود را به خوبیها نزدیک و نزدیکتر کند این توقعی است که خداوند رحمان از انسان دارد، و انسان باید توقع خداوند متعال را به بهترین حالت ممکن برآورده کند.
بخش پنجم: لعلکم تذکرون
وَ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ
و از هرچيز يك جفت آفريديم، و اينها همه براى آن است كه شايد متذكّر شويد.
این آیه آیه شریفه ۴۹ از سوره ذاریات است. در این آیه شریفه، به موضوع زوج بودن مخلوقات خداوند اشاره شده است، و توقع متذکر شدن انسان در این آیه وجود دارد. و ذکر شده است کل مخلوقات خداوند متعال و توانا، زوج خلق شده است. انسان زوج آفریده شده است به صورت زن و مرد حیوانات و حشرات و پرندگان و خزندگان هم، زوج خلق شدهاند، به صورت نر و ماده. حتی الکتریسیته و برق هم از دو قطب مثبت و منفی خلق شده است. مثل رعد و برق که مخلوق خدا است. پس تمام مخلوقات زوج هستند و این حکمت الهی در آن است و آن هم تکامل است، تکامل بین زوجین اتفاق میافتد، پس علت ازدواج هم مشخص است که مرد و زن برای تکامل هم دیگر و کامل شدن دین خود ازدواج میکنند. مکمل مرد زن است، و مکمل زن مرد است. بزرگترین حکمت خداوند رحمان هم در همین تکامل زوجین است، که آن تکثیر و تولید مثل است. اگر خداوند متعال مخلوقات را زوج نمیآفرید، دیگر انسان تکثیر نمیشد، و فقط حضرت آدم به صورت تنها و انفرادی زندگی میکرد، و دیگر بعد از او هیچ انسان دیگری به وجود نمیآمد. اما خدای متعال حضرت حوا را برای او آفریده و آنها با هم تکامل پیدا کردند. یکی از نتایج تکامل آنها تولید مثل است، و تکثیر افراد بر روی زمین خاکی، یکی دیگر از حکمتهایی که در زوج بودن مخلوقات وجود دارد این است که اگر مخلوقی به صورت فرد آفریده میشد، از کار میافتاد، افسرده میشد، تنهایی در میان انسانها یکی از بدترین عوامل افسردگی است. کسانی که ازدواج نکردند، ناامیدی تنبلی بیکاری و افسردگی در میان آنها معمولاً رواج زیادی دارد. اما کسانی که دارای زوج هستند، دیگر در خور این امراض بیدوا نیستند، و با عشقورزی زوجین از این افسردگیها دوری میکنند. در بین مخلوقات دیگر غیر از انسان اگر زوج نبودند، دیگر عملکرد آنها از بین میرفت. اگر الکتریسیته زوج خلق نمیشد، دیگر برقی هم به وجود نمیآمد. اگر گیاهان زوج خلق نمیشدند، دیگر خرمای خوشمزه و شیرین که به صورت لقاح بین درخت نخل نر و ماده به وجود آمده است، خلق نمیشد. اگر پرندگان زیبایی همچون لکلکها و همچنین طوطیها زوج خلق نمیشدند، دیگر فرایند تکثیر در میان آنها وجود نداشت، و همه حیوانات پرندگان حشرات و گیاهان منقرض شده بودند. در همین مطلب زوج بودن مخلوقات از امام حسن مجتبی روایتی[17] نقل شده است، که روزی از کنار یک قاضی عبور کردم که میگفت از من بپرسید قبل از اینکه مرا از دست بدهید. به او گفتم دعای بزرگی میکنی و من تو را به اشتباهت آگاه خواهم کرد. از او پرسیدم تعداد موهای سرت زوج است یا فرد، آن مرد متعجب شد و از من پرسید به او جواب دادم تعداد موهای سرت زوج است، چرا که خداوند متعال تمام مخلوقات را زوج آفریده است.[18] و فرد و فرد فقط اوست که شریکی ندارد. این روایت بسیار زیبا بیان کننده این است که حتی موهای انسان نیز زوج است و زوج خلق شده است، و این شگفتآور است. چقدر زیبا فرمودند: که فرد فقط خداوند متعال است، که شریکی ندارد و مخلوقات خداوند هستند که زوج آفریده شدهاند. این بیانگر یکتایی بیهمتایی خداوند متعال است.
یکی دیگر از نمونههای زوج بودن مخلوقات خداوند رحمان مخلوقاتی هستند که انسان اصلاً بهش توجه نکرده بود که آنها هم زوج خلق شدهاند. یکی از خلقتهای خداوند نور است، که ضد او یعنی تاریکی زوج اوست. سرما که یکی از خلقتهای خداوند است، ضد او یعنی گرما زوج اوست. رطوبت یکی از خلقتهای خداوند است، ضد او خشکی است، زوج آن به حساب میآید. از امیرالمومنین حضرت علی بن ابیطالب روایتی[19] نقل شده است که حضرت فرمودند: اوست که بین اشیاء مقارنه نزدیکی ایجاد میکند، و ما در مییابیم که او را قرینی نیست. اوست که تاریکی را ضد نور قرار داده است، و رطوبت را ضد خشکی، و گرما را ضد سرما گردانیده است. و در بین چیزهای متضاد نزدیکی ایجاد میکند، و بین اجزای نزدیک فاصله میاندازد. با جدا کردن اشیا مقرون از یکدیگر نشان میدهد که جدا کنندهای هست و با پیوند بخشیدن اشیا متضاد نشان میدهد که پیوند دهندهای هست و این کلام خداوند عزوجل است که میفرماید: و از هر چیز یک جفت آفریدیم، اینها همه برای آن است که شاید متذکر شوید. در این روایت زیبا و حکیمانه به این پی میبریم که خداوند متعال چقدر مخلوقات را به دقت و عجیب و خارق العاده آفریده است. در آیه مذکور رابطه بین خلقنا زوجین و لعلکم تذکرون این است که خداوند از طریق خلقت خود هم برای متذکر ساختن انسان وارد میشود، و چه خوب است انسان این توقع متذکر شدن را انجام دهد و با دقت بیشتری به مخلوقات خداوند رحمان بنگرد. هنگامی که به انسان متذکر میشود از غفلت در میآید، به خودش میآید. وقتی که به خودش آمد، دیگر دست به کارهای دور از انسانیت میزند و از گناهان دوری میکند. وقتی انسان به خودش میآید میرود به دنبال پر کردن توشه آخرت خود از هرزگیها و اتلاف وقت خود جلوگیری میکند، تا در آن جهان آخرت توشه او پر باشد و حسرت نخورد که چرا بیشتر به خودش نیامده بود. توشهاش را پرتر نکرده بود. خداوند متعال خیلی بندگانش را و مخلوقاتش را دوست میدارد. به هر بهانهای و هر موضوعی میخواهد که بندگانش را تذکر دهد و به آنان بفهماند که از خواب غفلت بیدار شوند و حقیقت این جهان و جهان آخرت را دریابند. پس علت لعلکم تذکرون را در آیه مذکور با این توضیحات، در این نوشتار به خوبی روشن گردید.
بخش ششم: لعلکم تسلمون
وَ اللهُ جَعَلَ لَكُمْ مِمَّا خَلَقَ ظِلالاً وَ جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ أَكْناناً وَ جَعَلَ لَكُمْ سَرابيلَ تَقيكُمُ الْحَرَّ وَ سَرابيلَ تَقيكُمْ بَأْسَكُمْ كَذلِكَ يُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْلِمُونَ
و نیزخداوند از آنچه آفریده است سایه هایى براى شما قرار داده؛ و از کوهها پناهگاه هایى و براى شما پوشش هایى آفریده، که شما را از گرما و سرما حفظ مىکند؛ و پوشش هایى که به هنگام جنگ، حافظ شماست؛ این گونه نعمتش را بر شما کامل میکند، شاید تسلیم فرمان او شوید.
این آیه، آیه شریفه 81 از سوره مبارکه نحل میباشد.
این آیه به نعمتهایی که خداوند متعال بر انسان تمام کرده است، دلالت میکند، و اشاره دارد یکی از نعمتهایی که در این آیه مذکور آمده است، سایه است. سایه در ظاهر، یک مخلوق خیلی ساده بیاثر است، ولی وقتی به این مخلوق خداوند دقت بیشتری میکنیم، متوجه میشویم که زندگی ما به این سایه وابسته است. وقتی که کره زمین دور خودش و دور خورشید میچرخد، یک نیمکره زمین به صورت چرخشی به سمت خورشید است، که باعث روز بودن میشود و یک نیمکره زمین به صورت چرخشی به سمت خورشید نیست، و سایه نیمکره دیگر زمین باعث نرسیدن نور به آن طرف دیگر کره زمین میشود و باعث ایجاد شب در کره زمین میشود. پس شب که مایه آرامش و استراحت انسانهاست، توسط این مخلوق خدا یعنی سایه تشکیل میشود.[20]
خداوند متعال شب را پوششی قرار داد، تا در آن آرامش بگیرید. این فرموده خداوند متعال است و منظور از پوشش همان سایه است که باعث آرامش افراد میشود، یکی دیگر از نعمتهایی که خداوند متعال در این آیه ذکر کرده است، کوهها است. کوههای بلند و زیبا یکی از خلقتهای عجیب خارقالعاده است که خداوند رحمان این نعمت را برای انسان ارزانی گردانیده است. کوه فایده بسیاری برای کره زمین و ساکنان آن دارد. یکی از فواید کوهها این است که ریشههای عظیم آن در اعماق زمین باعث نگهداری و پایداری و مقاوم شدن کره زمین میشود، و همانند زرهی از پوسته زمین محافظت میکند. همانطور که خداوند متعال فرمود:[21] کوهها را برای زمین همچون میخ قرار دادیم تا بدان استوار گردد و متزلزل نشود. پس این کوههای زیبا و محکم باعث پناه دادن و مراقبت از کره زمین و اهالی آن میشود. به همین خاطر در آیه مذکور آمده است که از کوهها پناهگاهی برای شما آفریده شده است. اگر کوهها خلق نمیشدند خاک و زمین سست میشد و دیگر انسانها نمیتوانستند خانهای برای خود و خانواده خود در روی آن بسازند، و پناهگاهی بسازند که در آن از خود محافظت کنند.
یکی دیگر از نعمتهایی که خداوند متعال به انسانها ارزانی گردانیده است، نعمت پوشش است. پوشش از مهمترین مسائل انسانیت است. اگر پوشش نباشد دیگر حیا و عفتی وجود ندارد. این نعمت بزرگ الهی است که خداوند آن را به انسان بیمنت ارزانی کرده است تا انسان در برابر سرما، گرما، گزشها و خراشهای مختلف محافظت شود. اگر پوشش خلق نمیشد و خداوند طریقه ساخت و استفاده آن را به انسان نمیآموخت، انسانها در همان بدو تولد از بین میرفتند. چرا که انسانها تحمل گرما و سرما را ندارند و انسان ضعیف است. اگر یک لحظه عنایات پروردگار عالمیان از روی انسانها برداشته شود، در لحظه و بیدرنگ کل جهانیان نابود میشوند و چیزی از آنها باقی نمیماند. همچنین خداوند این نعمت بزرگ، یعنی پوشش را برای محافظت و زره شدن قرار داده است، که در هنگام جنگها آسیبی به بدن انسان وارد نشود.
خداوند متعال تمام این نعمتهای بزرگ و بیمانند را با مهربانی و رحمانیت خود به انسان ارزانی داشته است، انسان باید قدردان این نعمات باشد. در روایتی[22] از امیرالمؤمنین حضرت علی آمده است که ایشان فرمودند: خداوند شروط بقای مخلوقات را در کتاب خود تبیین کرده است، که بقای مخلوقات چهار اصل دارد: ۱. خوراک ۲. پوشاک ۳. مسکن ۴. ازدواج.
اینها اصول بقای مخلوقات خداوند، یعنی انسانهاست، که از زبان مبارک حضرت امیرالمومنین علی بن ابیطالب نقل شده است، که بسیار ارزشمند است. پس از بررسی برخی از نعمتهای مهم خداوند که بر انسانها ارزانی شده است، باید به این توجه کنیم که این خداوندی که اینقدر از ما محافظت میکند و شرایط حیات را برای ما فراهم کرده است، چه توقعاتی از انسان دارد.
توقعی که خداوند رحمان از از انسان دارد این است که به فرمانهای خداوند عمل کند، و تسلیم او باشد. خداوند هیچ وقت بد انسانها را نمیخواهد و همواره انسان را راهنمایی میکند، تا به سعادت برسد. این انسان است که آیا به این فرامین الهی عمل میکند یا خیر؟ در آیه مذکور آمده است: والله جعل لکم یتم نعمته علیکم و لعلکم تسلمون. رابطه اینها با هم این است که خداوند عزوجل نعمتها را برای انسان قرار داده است، و نعمت را بر او تمام کرده است. اما در قبال این نعمات توقع دارد که انسان، تسلیم فرمانهای الهی شود، و از سرپیچی کردن و گناه بگریزد، و از فرامین شیاطین دوری کند. این توقعی است که خداوند از انسان دارد و وظیفه انسانهاست، که بر این واجبات و محرمات که دستور خداوند است عمل کنند، و تسلیم دستورات الهی شوند. همانطور که در این نوشتار مطرح شده است که انسان ضعیف است، بدون عنایت خداوند در لحظه از بین میرود، باید انسان قدردان عنایات بینهایت ارزشمند الهی باشد. با استفاده از راهنماییهای خداوند متعال و انجام فرامین الهی و دوری از گناهان، خود را به سعادت ابدی که خداوند دوست دارد انسان به آن دستیابی کند، برساند که خداوند از او خوشنود شود. این بزرگترین سرمایه انسان است که بتواند خداوند را نسبت به خود خوشنود کند و خوشنودی پروردگار جهانیان در انجام فرامین و تسلیم شدن در برابر الهی است.
بخش هفتم : لعلکم تخلدون
وَ تَتَّخِذُونَ مَصانِعَ لَعَلَّکُم تَخلُدُونَ
و اتخاذ میکنید بناهایی به امید و خیال اینکه همیشه در آنها سکونت پیدا میکنید.
این آیه آیه شریفه 129 از سوره مبارکه شعراء میباشد، در این آیه شریفه به جاودان پسندی انسان اشاره شده است. انسانها یکی از صفاتی که دارا هستند، این است که علاقه دارند، جاودانه باشند و تا ابد در زندگی بر این دنیا ادامه دهند. انسان وقتی که خانهای میسازد، به آن علاقه پیدا میکند. دوست دارد که تا ابد آن خانه سالم بماند و نیز سالم و سلامت در آن تا ابد زندگی کند. انسان نباید این گونه بپندارد که حیات او در کره زمین ابدی است، بلکه باید بداند این دنیا زندگی موقت است و زندگی و حیات ابدی برای جهان آخرت است. در این دنیا چیزی سالم نخواهد ماند و همه چیز فانی الی الله است، و روز قیامت تمام این دنیا نابود خواهد شد. چیزی از صنایع و سازههای انسان باقی نخواهد ماند. در همین موضوع در حکمتی[23] از امیرالمومنین حضرت علی بن ابیطالب آمده است که ایشان فرمودند: خداوند متعال فرشتهای دارد که هر روز فریاد میکند، بزایید برای مردن، جمع کنید برای از بین رفتن، و بسازید برای ویران گشتن. چقدر این حدیث انسان را به فکر فرو میبرد. انسان در غفلت بزرگی زندگی میکند و آن غفلت، غفلت از جاودانه نبودن در این دنیاست. همین غفلت باعث ایجاد فسادهای مختلف میشود. اگر انسان از این خواب غفلت بیدار شود و به جای دنیا پرستی به خداپرستی رو آورد، و بداند که اینجا تنها پلی است به سمت جهان آخرت دیگر به ساخت و ساز و ایجاد مصانع دور از خداباوری نمیپردازد، و این صنایع را نمیسازد که فکر میکند در آن جاودانه میماند. جاودانگی صفتی است برای ذات اقدس الهی، جاودانگی و همیشه بودن فقط برای پروردگار است، که اوست بر همه چیز توانا و دانا. اگر انسان جاودانه و خالد خلق میشد فسادهای او هیچ کسی را در هیچ جایی در امان نمیگذاشت. انسان طغیانگر است، و اگر بداند که همیشه در این دنیاست طغیانگری او سر به فلک میکشید، و هیچ چیزی هم جلودار او نیست. اما وقتی انسان بفهمد که چند روزی بیشتر از این دنیا نمیتواند استفاده کند، دیگر طغیان او فروکش میکند و به خداپرستی و کارهای نیک مشغول میشود. اگر انسان جاودانه بود یکی از دردسرهای او این بود که وقتی جوانی خود را از دست داد و به پیری رسید و فرسوده شد باید همان طور زندگی پر از ننگ را تحمل کرده و این رنج همیشه همراه او بود. جاودانه بودن برای مخلوقات خداوند به شدت مضر است و تنها پروردگار عالمیان میتواند جاودانه باشد. جاودانگی انسان در این دنیا قرار داده نشده است بلکه انسان در جهان آخرت جاودانه است. پس انسان خیلی باید مراقب اعمال خود باشد چرا که اعمال او وضعیت آن را در حالت جاودانه ماندن در جهان آخرت را مشخص میکند. اگر کسی اعمال بد خود را همراه خود به آن جهان جاودانه، یعنی جهان آخرت ببرد، در آتش جهنم جاودانه خواهد شد، و در همان جا تا ابد خواهد ماند. اما اگر کسی اعمال نیک خود را در آن جهان آخرت که جهان جاودانگی است ببرد، در بهشت و جنت خدا جاودانه خواهد شد، و در همان جا تا ابد خوشنود خواهد ماند. خوشا به حال انسانی که در آن جهان سر سفره اهل بیت جاودانه باشد و همجوار رسول الله باشد و تا ابد همجوار ایشان بماند.
در آیه مذکور دو بخش مهم وجود دارد: اول تتخذون مصانع و دوم لعلکم تخلدون است. اولین قسمت این آیه اشاره دارد به ساخت و سازهای انسان که او را از دینداری و خداباوری دور میکند، و باعث میشود از یاد خدا غافل شود. باعث میشود که خیال کند همیشه در آن سکونت پیدا میکند. دومین قسمت آیه هم این را به انسان میگوید که خیال نکند که در این دنیا تا ابد جاودانه است، باقی میماند، بلکه هر لحظه مرگ سایه به سایه نزدیک اوست، و در لحظه جان آدمی به در میآید، و به جهان آخرت منتقل میشود. همانا ما از خداییم و به سوی او باز میگردیم.[24] پس انسان نباید اینگونه بپندارد، که در این دنیا و بناهای آن جاودانه است و همیشه در آنها سکونت پیدا میکند. چون این بناها و این دنیا فانی است و قابلیت جاودانه ماندن در آن وجود ندارد، بیشک توقع جاودانه ماندن در آن غیر قابل تصور است و این حقیقت دنیاست.
فصل دوم : بررسی مخاطبان و رابطه کلمات آیات با معنی لعلـ+هم
در فصل دوم این نوشتار به لعلهایی که بهشان ضمیر هم متصل شده است پرداخته میشود. در آیاتی که لعلهم[25] استعمال شده است، خطاب آیه به کافران و مشرکان است، در حالی که مخاطب لعلکم[26] در آیاتی استعمال شده است، که مخاطب آیه مؤمنان و مسلمانان و افراد با تقواست. در این فصل به بررسی مخاطبان آیههای دارای لعلهم پرداخته میشود و توقعات و تعلیلها یا استفهامات را در این آیات بررسی خواهد شد.
بخش اول : لعلهم یتذکرون
وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ
ما آيات قرآن را يكى پس از ديگرى براى آنان آورديم شايد متذكّر شوند.
این آیه آیه شریفه ۵۱ از سوره مبارکه قصص است. این آیه خطاب به کافران و مشرکان است. در این آیه به متصل بودن آیات قرآن با پشت سر هم بودن آن اشاره شده است. خداوند متعال در این آیه توقع دارد از مشرکان و کافران که از این حجم از آیات قرآن کریم و نشانههایی که بر ایشان آورده شده است از لجبازی و مخالفت دست برداشته و متذکر شوند. در یکی از روایتهای[27] نقل شده است از امام کاظم این آیه و معنای آن تفسیر شده است. امام کاظم در مجلسی حضور داشتند عبدالله بن جندب از امام کاظم در مورد آیه مذکور پرسیدند. امام فرمودند منظور این آیه آمدن ۱۲ امام به صورت آمدن امام پس از امام دیگر است. چه بسیار دقیق حضرت امام موسی کاظم این روایت را تفسیر کردند. این آیه بر اینکه امامان ما یکی پس از دیگری آمدند اشاره و دلالت دارد اما متأسفانه انسانهای لجباز و حرامخوار از این امامان مهربان و حکیم متذکر نمیشوند و به دشمنی با این امامان معصوم میپردازند و به جای استفاده کردن از محضر آنان به جنگیدن با ایشان درآمدند و در آخر تمام امامان معصوم به غیر از حضرت بقیه الله الاعظم روحی و ارواحنا لک الفدا شهید شدند و در راه راهنمایی ما انسانها به راه حقیقت حتی از جان خود هم گذشتند. در این آیه مذکور دو قسمت وصلنا لهم القول و قسمت لعلهم یتذکرون با هم رابطهای دارند و آن توقع داشتن متذکر شدن و هدایت شدن بعد از آوردن پشت سر هم آیات الهی است. همچنین در آیه شریفه ۲۷ از سوره مبارکه زمر هم لعلهم یتذکرون آمده است. آیه میفرماید: ولقد ضربنا للناس فی هذا القرآن من کل مثل لعلهم یتذکرون. در این آیه هم به این اشاره میشود که تمام معارف را در این کتاب عزیز یعنی قرآن کریم جمع نمودیم تا انسانها متذکر شوند. خداوند متعال توقع دارد که آن توقع متذکر شدن است. اگر انسان متذکر شود دیگر طغیانگری نمیکند. اگر انسان متذکر شود، دیگر به گناهان مشغول نمیشود و در راه حقیقت، در راه خوبیها، مشغول میشود و پیرو راه حق و خوبیها میشود. اگر انسان متذکر شود به سعادت میرسد و این همان است که خداوند خیر انسان را میخواهد و دوست دارد مخلوقش به راه سعادت دستیابی کند. در همین رابطه روایتی[28] از امیرالمومنین حضرت علی نقل شده است که ایشان فرمودند: خداوند متعال به حضرت پیامبر اکرم کتابی نازل فرمود که آشکار و آشکارکننده همه امور است، و آن را برای مردم بیان کرد و توضیح داد و با دانشی که تفصیلش داد و دینی که آشکارش ساخت و واجباتی که آنها را لازم نمود و حدودی که برای مردم وضع کرد و بیان نمود و اموری که آنها را برای مخلوقاتش کشف کرد، و آگاهش ساخت، در آن امور راهنمایی به سوی نجات است و نشانههایی که به هدایت دعوت میکند. این روایت ارزشمند اشاره به همین سعادتیابی انسان دارد که در این راه خداوند از انسانها توقع متذکر شدن و هدایت شدن دارد و از دست کسانی که با این حقایق و راهنماییها مخالفت و عمداً دشمنی کنند به شدت خشمگین میشود، و آنها دچار غضب الهی و عذاب دهشتناک الهی میشوند. در زمانهای گذشته نیز اقوامی بودند که از دستورات پیامبرشان و از راهنماییهای خداوند رویگردانی کردند و آنها دچار عذاب خداوند شدند، و هیچ کدام از آنان از عذاب الهی توان فرار نداشتند، مگر پیامبر آن قوم که از دست قومش به سرزمینهای دور مهاجرت کرده بود. در زمان حضرت نوح نیز کسانی به راهنماییهای پیامبرشان توجه کردند و او را در ساخت کشتی بزرگ یاری نمودند، از عذاب الهی جان سالم بهدر بردند و نجات پیدا کردند و کسانی که حضرت نوح را تمسخر کرده و او را یاری نکردند به عذاب الهی دچار و کاملاً نابود شدند. پس انسان باید به راهنماییهای خداوند و آیات الهی توجه کامل کند و متذکر شود تا به راه سعادت دستیابی پیدا کند و توقع خداوند را انجام دهد.
بخش دوم: لعلکم یذّکرون
يا بَني آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَيْكُمْ لِباساً يُواري سَوْآتِكُمْ وَ ريشاً وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِكَ خَيْرٌ ذلِكَ مِنْ آياتِ اللهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ
اى فرزندان آدم! لباسى براى شما آفريديم كه اندام شما را مىپوشاند و مايهی زينت شماست؛ امّا جامهی پرهيزگارى بهتر است. اينها همه از آيات خداست، تا متذكّر نعمتهاى او شوند.
این آیه، آیه شریفه 26 از سوره مبارکه اعراف میباشد.
در این آیه، به موضوع پوششها و لباسهایی که خداوند متعال برای انسان آفریده است، پرداخته شده است. خداوند رحمان برای انسانها بر روی کره زمین لباس آفرید تا با آن اندامها پوشیده شود، و مایه زینت انسان شود. چرا که لباس زشتیها را میپوشاند. از جاهایی که انسان برایش پوشش آن واجب است، عورتین است. پس با لباس که خداوند متعال برای انسان خلق کرده است، باید این واجب الهی را به جا بیاورد. برهنگی و عدم پوشش از موارد محبوب شیطان است، و او همواره انسان را به برهنگی سوق می دهد. هنگامی که شخصی برهنه میشود، شیطان بر او غلبه میکند و او را به گناه وادار مینماید. برخی طراحان لباس در جهان با توجه به شیطانپرست بودنشان، برای مردم جهان لباسهایی طراحی میکنند، که حتماً مصادیق برهنگی در آن وجود داشته باشد، مدلی طراحی میکنند که لباس پاره باشد و بدن انسان توسط پارگیها نمایان شود و یا مدلی طراحی میکنند که لباس توری باشد و بدن انسان را نپوشاند؛ و همچنین لباس تنگ نیز طراحی میکنند که از مصادیق بارز برهنگی به حساب میآید، چرا که لباس تنگ یا بدننما، در اصل لباس ننگ است، چون تمام برجستگیهای انسان را نمایان میکند. اما لباس باید دارای پوشش کامل باشد تا انسان را زینت ببخشد. اینها مصادیق لباس در آیه مذکور بود.
در ادامه آیه شریفه خداوند متعال میفرمایند، لباس التقوی؛ لباس تقوا و پرهیزگاری وسیلهای نیست که انسان آن را بپوشد، بلکه خداوند آن را در فطرت انسان و وجود انسان قرار داده است و حیا و عفت از مصادیق لباس التقوی است. حیا و عفت برترین لباسی است که انسان میتواند آن را بپوشاند. شیطان همواره به دنبال بیحیا کردن و بیعفت کردن انسان است. او میداند که چیزی در بیحیا کردن انسان وجود دارد که توسطِ آن میتواند انسان را به دشمنی با خداوند متعال وادار کند. کسی که بیحیا شد، دیگر در فطرت او خداترسی و دینداری از بین میرود. در جهان غرب همه شیطانپرستان به دنبال این هستند که مردم جهان را بیدین و بیحیا و بیعفت کنند و لشکریان شیطانی را در جهان تشکیل دهند.
جلوگیری از بیحیا شدن فرزندان بزرگترین وظیفه والدین است. والدین باید همواره فرزندان خود را پایش عقلی و فکری کنند، ورودیهای ذهن فرزند خود را مورد توجه قرار دهند، شیطانپرستان و دشمنان دین خدا به ظرفیت بزرگی دست یافتند و آن هم اذهان کودکان مسلمان است.
وقتی آنان امروز به اذهان این کودکان معصوم مسلط شدند، میتوانند آنان را در آینده نهچندان دور مدیریت کنند و به تفکرات شیطانی خود دست پیدا کنند. انیمهها و فیلمهای زیادی با سرمایهگذاریهای کلان توسط دشمنان خدا پایهگذاری شده است تا لباس تقوی از تن خداپرستان در آید. دشمنان میدانند که تا وقتی لباس تقوی در بدن انسانها باشد شیطان نمیتواند هیچ غلطی کند اما خود آن شخص که دارای لباس تقواست غافل است از اینکه دشمن نمیآید بهطور دفعتاً و ناگهانی این لباس را از تن او در بیاورد.
دشمن کمکم و بهصورت قدمقدم تقوا را از بین میبرد به طوری که انسان متوجه نمیشود و هنگامی که لباس تقوا به طور کامل از بین رفته تازه او متوجه میشود که چه بلایی سرش آمده است. شیطان همیشه در کمین است و دشمن انسانیت است چرا که او دشمن قسم خوردۀ ماست که تمام توان خود را بگذارد تا کسی خداپرست و دیندار نماند. انسان باید دشمن خداوند متعال را دشمن خود بداند و در برابر وسوسههای او خود را به درگاه خداوند رحمان پناه بیاورد. خداوند بهترین و محکمترین پناه برای انسان در برابر شیطان رجیم است.
در همین موضوع آیه مذکور روایتی[29] از امام باقر آمده است ایشان فرمودند، منظور از لباس در آیه لباسی که میپوشند، و منظور از ریاش، متاع و مال است؛ اما لباس التقوی، عفاف و پاکدامنی و حیا است. همانا برای انسان عفیف و پاکدامن عورتی آشکار نمیشود، حتی اگر برهنه باشد. اما انسان گناهکار عورتش آشکار است، حتی اگر لباس بر تن داشته باشد. چون لباس تقوی و پاکدامنی بهتر است. چقدر حضرت، زیبا فرمودند و آیه را به احسن وجه تفسیر کردند. لباس تقوی داشتن باید در جوامع اسلامی و جهانی رواج داشته باشد دینداری و خداباوری گسترده شود و در برابر شیطانپرستی غلبه کامل داشته باشد. حزب خداوند و لشکریان او همیشه در برابر لشکریان شیطان پیروز بوده است.
در آیه مذکور (قد انزلنا علیکم) و ( ذلک خیر) و (لعلهم یذکرون) ذکر شده است و رابطه اینها با هم این است که خداوند متعال و رحمان پوشش را برای انسان نازل کرد، و آفرید وتوسط راهنماییهای ارزشمند، لباس تقوی را بهترین پوشش ذکر کرد و در آخر توقع میرود که انسان متذکر شود. خداوند با وجود این خلقت عظیم و گسترده برای انسان توقع دارد که انسان از غفلت بیرون بیاید و از خواب غفلت بیدار شود.
شیطان همیشه انسانهای غافل را در تله خود محبوس میکند و او را تا میتواند از خداوند دور میکند. آیات الهی برای بیدار شدن از خواب غفلت است، انسان با خواندن این آیات و تفکر در مورد این آیات و در نتیجه متذکر شدن بعد از خواندن و تفکر آیات، دیگر در تلهگذاریهای شیطان رجیم به دامهای شیطانی نمیافتد و به سمت سعادت ابدی پیشروی میکند. خداوند به انسان الطاف زیادی روا داشته است که مهمترین لطف الهی نسبت به انسان نازل کردن کتاب عزیز و محترم قرآن کریم است، که بیدار کنندۀ انسانهای تمام جهان است. انسانها نباید این قرآن خواندنی را غریب گذارند و باید حق آن را بهجا بياورند و متذکر شوند.
بخش سوم: لعلهم یتقون
وَ كَذلِكَ أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا وَ صَرَّفْنا فيهِ مِنَ الْوَعيدِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ أَوْ يُحْدِثُ لَهُمْ ذِكْراً
و اینگونه آن را قرآنى عربى و فصیح و گویا نازل کردیم، و انواع وعیدها و انذارها را در آن بازگو نمودیم، شاید تقوا پیشه کنند؛ یا برایشان سبب یادآورى شود.
این آیه، آیه شریفه 113 از سوره مبارکه طه است.
در این آیه به موضوع نازل شدن قرآن و توقع تقوا پیشه کردن انسان اشاره شده است. خداوند رحمان همیشه برای سعادت مخلوق خود راهی میگذارد که مخلوق به سعادتمندی دست پیدا کند. خداوند رحمان همیشه خواستار سعادتمندی بنده خود بوده است. برای همین خاطر است، که قرآن کریم را بر پیامبرش نازل کرد تا مردم و بندههای خداوند از طریق این کتاب عزیز راه سعادت را پیدا کنند. در پیچ و خمهای جاده دنیا به بیراهههای شیطان رجیم نروند و داخل تلههای شیطانی و دامهای شیطانی نیفتند. خداوند به غیر از نازل نمودن قرآن کریم ائمه معصومین را قرار داد تا قرآن کریم را برای مردم تفسیر و تبیین کامل کنند. به عبارتی دیگر خداوند متعال نعمت را بر بنده خودش کامل کرد، و ولایت که چراغ راه انسان است را بر سر راه او قرار داد، تا در بیراهههای شیطان، راه اصلی را به ما نشان داده و ما را نجات دهد در همین موضوع آیه مذکور روایتی[30] ارزشمند از حضرت امام کاظم نقل شده است، که ایشان فرمودند: ابوقره از من خواست تا او را به محضر امام رضا ببرم از او درباره کلام خدا پرسیدم. حضرت امام رضا فرمود: تورات، انجیل، زبور، فرقان و هر کتابی که خداوند متعال فرستاده است، کلام خدا است که برای جهانیان چراغ هدایت و راهنما است. واقعاً کلام خداوند چراغ راه انسان است و او را از بیراهههای بیانتهای شیطان نجات میدهد. قرآن کریم بسیاری از انسانها را نجات داده است. چه بسیار شبهاتی که توسط قرآن کریم جواب داده شدهاند و چه بسیار مشکلاتی که با توسل به خدا و تبرک جستن به قرآن کریم حل شده است.
با توجه به آیه مذکور خداوند متعال قرآن کریم را عربی نازل کرد و این یکی از بزرگترین الطاف خداوند است که به صورت کاملترین زبان انسانی با انسان سخن گفته است. وعیدهایی که در قرآن کریم آمده است برای این است که انسان تقوا پیشه کند. رابطه کذالک انزلناه و صرفنا فیه و لعلهم یتقون با هم این است که انسان قرآن کریم را محترم بشمارد، و از آن به طور کامل بهرهمند شود. خداوند رحمان قرآن کریم را نازل کرد و در آن وعید داد و سپس از انسان توقع تقوا پیشهکردن دارد. انسان باید با تقوا پیشهکردن خود را به سعادت ابدی برساند و همچنین توقع الهی را از خود برآورده کند. این وظیفه انسان است که توقع خالق خود را برآورده سازد.
بخش چهارم: لعلهم یتضرعون
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ.
ما بهسوى امّتهايى كه پيش از تو بودند، پيامبرانى فرستاديم؛ و هنگامىكه با اين پيامبران به مخالفت برخاستند، آنها را با سختى و رنج مواجه ساختيم؛ شايد تسليم گردند.
این آیه، آیه شریفه 42 از سوره مبارکه انعام است.
این آیه، در مورد امتهایی است، که خداوند برایشان پیامبرانی حکیم فرستاد و آنها با این پیامبران حکیم مخالفت و دشمنی کردند. سپس خداوند متعال آن قوم را به سختی و رنج دچار کرد تا دشمنان پیامبران متضرع و تسلیم شوند. برخی از انسانها با زبان خوش و محترمانه از رویه خود کنار نمیکشند و به نافرمانیها و گستاخیهای خود ادامه میدهند. بهترین راه برای تسلیم کردن اینجور انسانها، این است که آنان را دچار مصیبت و سختی و رنج و عذاب کرد تا آنان از خواب غفلت و لجاجت بیدار شوند و دست از دشمنی بردارند. پیامبران حکیم که به دنبال سعادت همین انسان هستند. نباید با او به دشمنی کردن پرداخت. او خیرخواه انسان است و میخواهد انسان را به سعادت برساند، اما لجاجتهای انسان نمیگذارد. شیطان همیشه در صحنههای گستاخی انسانها حضوری فعال دارد. در مخالفتهای انسان با پیامبران و جنگ بین آنها شیطان نقش مؤثری دارد و این شیطان است که دشمن بزرگ انسانیت که نمیگذارد، انسان سعادتمند گردد. پس در آیه مذکور رابطه، فاخذناهم بالباساء و الضَّرَّاءِ با لعلهم یتضرعون این است که خداوند متعال برای کسانی که با پیامبرش مخالفت و لجاجت میکند، سختی و مصیبت و رنج ایجاد کند تا آنان از خواب غفلت بیدار شده و دست از لجاجت با پیامبر بردارند. توقع خداوند متعال این است که آنان در برابر پیامبرشان تسلیم شوند و به حقایق عالمین دست پیدا کنند. آیه شریفه ۹۴ از سوره مبارکه اعراف نیز در مورد همین موضوع آیه مذکور دلالت دارد. در این آیه به عذابهایی که بر انسانهای لجوج و پیغمبرگریز نازل شده است، اشاره میشود. ابنعباس در مورد همین آیه روایتی[31] نقل کرده است. آنها به سرعت خود را به ابر رساندند تا از عطش خود بکاهند اما ناگهان زبانههای آتش بود که بر سر آنان فرود میآمد وزیر پایشان به لرزه افتاد. در مدت کوتاهی تمام آن مردم تبدیل به خاکستری داغ شده بودند. قرآن کریم از این حادثه با عنوان عذاب یوم الظله یاد میکند. این عاقبت لجاجت با پیامبران حکیم است، که بر لجوجان این عذاب نازل میشود. دشمنی کردن با پیامبران در امتها رواج داشته است. شیطان رجیم هیچ موقع دست از کار نمیکشد و همیشه تا روز قیامت به دنبال گمراه ساختن انسانهاست. شیطان است که مردم را وادار به مخالفت با پیامبر خداوند میکند. چرا که شیطان دشمن قسم خورده است، و از هر راهی و هر عنوانی برای دشمنی با خدای عزوجل استفاده میکند، تا بیشتر بتواند گمراه کند. یکی از عناوینی که شیطان ملعون از آن برای مخالفت و لجاجت با پیامبران استفاده میکند، کم فروشی است. کم فروشی از گناهان بزرگی است که در بین امتها و قبیلههای مختلف به وجود آمده است.
یکی از مصادیق کم فروشی، این است که کسی در شیر خود که میخواهد برای فروش به مردم عرضه کند، آب اضافه کند و شیر ناخالص به مردم بفروشد یا کسی در بین حبوبات خود سنگهایی قرار دهد تا سنگین شود و حبوبات و مغزیجات کمتری را به دست مردم دهد. اینها گوشهای از کمفروشی است اگر فروشندهای در کالای خود کم فروشی میکند و از طرفی دیگر جنس خود را به بالاترین کیفیت و مقدار تحویل میگیرد. این مصداق بارز آیه ویل للمطففین[32] است. در همین رابطه روایتی[33] ارزشمند از امام سجاد نقل شده است که میفرمایند: از نخستین کسی که پیمانه و ترازو را ساخت حضرت شعیب بود. او آن را با دست خود ساخت و آنان پیمانه میکردند و کامل میدادند. سپس بعد از مدتی از پیمانه و ترازو کاستند و کم فروشی کردند. پس زمین لرزه آنان را فرا گرفت. در خانههایشان درآمدند و صبحگاهان در خانههایشان به رو افتاده و مرده بودند. این سرگذشت قومی است که با مخالفت و لجاجت با دستور پیامبر خداوند دچار این عذاب دهشتناک شدند. خشم و غضب الهی مشمول حال آنان شد و نتیجه کمفروشی خود را با تمام وجود درک کردند. این عذاب الهی باعث میشود که قومهای دیگر عبرت گیرند و از مخالفت با پیامبر دست بردارند. خداوند توقع دارد، انسانها نسبت به حقایق هستی رویگردانی نکنند و تسلیم خدا و پیامبرش باشند. این گونه است که میتواند از نعمتهای بیکران و مخلوقات او کمال استفاده را ببرد، و از این عذابها در امان الهی باشند. خداوند در آیه مذکور توقع خود را بیان نموده است، و این انسان است که در مورد این آیه تفکر کند و تسلیم الهی شود و توقع خداوند متعال را برآورده سازد، تا مشمول رحمت خداوند منان گردد.
بخش پنجم: لعلهم یرجعون
وَ لَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ
به آنان از عذاب نزدیک دنیا پیش از عذاب بزرگ آخرت مىچشانیم، شاید بازگردند.
این آیه، آیه شریفه 21 از سوره مبارکه سجده است.
در این آیه شریفه، به عذابها اشاره شده است. عذابهای این دنیای فانی، حکمتی دارد و آن هم جلوگیری کردن از ایجاد شدن عذاب اکبر است. خداوند رحمان مخلوق خود را بسیار عزیز میداند، و دوست ندارد که مخلوقش مشمول غضب الرحمان شود، به همین علت عذابهایی با شدت کمتر نسبت به عالم آخرت بر مخلوقاتش نازل میکند تا انسان به خود بیاید و به سمت خداوند بازگردد. در آیه شریفه مذکور هم به همین مسئله اشاره شده است که انسانها که بهترین مخلوقات و اشرف مخلوقات خداوند هستند، بعضی اوقات دچار غفلت میشوند و به همین علت از خداوند دور میشوند. خداوند هم برای بیدار کردن آنها از خواب غفلت به آنان توسط عذاب ادنی شوکی وارد میکند، تا آنها به مسیر الهی و صراط مستقیم بازگردند. در همین رابطه روایتی[34] از پیامبر اکرم حضرت محمد نقل شده است که میفرمایند منظور از عذاب ادنی رنج و اندوه است، در از دست دادن مال اهل و عیال فرزند و جان است که پیش از عذاب اکبر اتفاق میافتد، و مراد از عذاب اکبر عذاب جهنم است. این از احادیث نابی است که تفسیر و توضیحی کامل نسبت به آیه مذکور در این نوشتار به عمل آورده است. انسان از عذاب ادنی باید به خودش بیاید و از خواب غفلت بیدار شود تا دچار عذاب اکبر نشود. زیرا عذاب اکبر چنان دهشتناک است که وصف آن از توان این قلم و از این نوشتار خارج است. خداوند رحمان خیرخواه انسانهاست و دوست دارد که انسان را از ذلالت و کثافات دنیا ما را نجات بخشد. رابطه لنذیقنهم با لعلهم یرجعون این است که خداوند متعال در این آیه شریفه انسان تذکر میدهد که اگر از راه حق و صراط مستقیم روگردانی کنید و از خداوند متعال دوری کنید، از عذاب ادنی به انسان میچشاند تا او از این خواب غفلت بیدار شود و به راه حق و صراط مستقیم بازگردد. اگر انسان عاقل باشد باز میگردد، ولی اگر زوال عقل شده باشد در خواب غفلت خود باقی میماند و خداوند متعال و عالی مرتبه از عذاب اکبر خود برای انسان غفلت زده استفاده میکند که آن انسان مزه نافرمانی و عاقبت روگردانی و دوری از خداوند را بچشد و دیگر سمت اینها نرود. خداوند توقع دارد انسان از این آیه شریفه عبرت گیرد و در مورد آن تفکر کند و به آن عمل کند تا به وسیله آن، به سوی خداوند رحمان بازگردد. در مورد همین آیه، روایتی[35] از امام صادق نقل شده است که میفرمایند، منظور از عذاب ادنی گران شدن اجناس و گران قیمت شدن خوراک است و منظور از عذاب اکبر قیام حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف با شمشیر است که با آن ستمکاران را به کیفر و عذاب اعمال خود میرسند. این نگرشی دیگر در مورد آیه مذکور است که ارزشمند است و دقتی در این آیه به طور جدید و زاویه نگرشی جدید ایجاد کرده است. در دوران قیام حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف دیگر هیچ نفاقی وجود ندارد همه یا حق هستند و یا باطل هستند در قیام حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، همه بطنها آشکار است و هیچ منافقی زنده نخواهد ماند. در قیام حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف تمام فاسدان و مشرکان و کافران از بین میروند و بزرگترین عذاب خداوند یعنی عذاب اکبر شامل حال آنها میشود، و آنها به طور کلی با قیام حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از بین میروند. قیام حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف کابوس شیاطین انس و جن است که روز نابود شدن ابلیس شیطان بزرگ و منشأ بزرگ شرارتهاست. در دوران آخرالزمان شیاطین تمام زورشان را میزنند تا ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، اتفاق نیفتد اما عذاب اکبر که خداوند در قرآن کریم فرموده قطعاً بر شیاطین عالمیان اتفاق میافتد با توجه به حدیث مذکور که از امام صادق در آیه مذکور خداوند با چشاندن و اعمال دو عذاب خود یعنی عذاب ادنی و عذاب اکبر بر مفسدان توقع دارد که به راه حق بازگردند. اما اگر این توقع خداوند یعنی توقع بازگشت به راه حق برآورده نشود، نابودی کامل مفسدان محقق شده و به جهنم ابدی خواهند رفت. در آنجا دیگر راه بازگشتی وجود ندارد و درب جهنم یک طرفه است. در جهنم ابدی دیگر لعلهم یرجعون معنی ندارد و این تنها به این دنیا اختصاص دارد. اگر در این دنیا در این آیه تفکر کردند و به راه حق بازگشتند که مصداق یرجعون در آیه شریفه میشوند اگر به راه حق و صراط مستقیم برنگشتند، دیگر از مصادیق یرجعون خارج شده و به جهنم ابدی راه خواهند یافت. در روایتی[36] دیگر از حضرت امام صادق آمده است که میفرمایند عذاب نزدیک فراق یاران در دنیاست تا به وسیله آن متوجه فراق با مولایمان خداوند متعال بشوند، به همین دلیل افسوس خوردن حضرت یعقوب در فراق یوسف، از ترس فراق خداوند بود و به همین خاطر یوسف را یاد میکرد. در این روایت دیدگاهی متفاوت نسبت به آیه مذکور به دست میآید و آن دیدگاه این است که فراق عذاب ادنی و نزدیک است که به وسیله آن انسان متوجه خداوند متعال شود. با توجه به آیه و روایت مذکور خداوند متعال با چشاندن این عذاب ادنی میخواهد انسانها را به یاد او باشند، چرا که انسان در سختیها به یاد خداوند متعال میافتد و در سرخوشیها از یاد خداوند غافل میشود چقدر خوب است که انسان در خوشیهای خود هم یاد خداوند را فراموش نکند. اگر انسان یاد خداوند رحمان باشد برکات است که از سر روی زندگیش روانه میشود.
بخش ششم: لعلهم یرشدون
وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادي عَنِّي فَإِنِّي قَريبٌ أُجيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجيبُوا لي وَ لْيُؤْمِنُوا بي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ
و هنگامى كه بندگان من، از تو دربارهي من سؤال كنند، بگو: من نزديكم؛ دعاى دعاكننده را، به هنگامى كه مرا مىخواند، پاسخ مىگويم. پس بايد دعوت مرا بپذيرند، و به من ايمان بياورند، تا راه يابند و به مقصد برسند.
این آیه، آیه شریفه ۱۸۶ از سوره مبارکه بقره میباشد. انسان در موقعیتهای مختلف زندگانی مانند هنگام سختیها، مشکلات، دردها، رنجها و حتی در لحظههای خوشایندی مثل اعیاد و ایام شادی مثل عروسی و ازدواج نیاز دارد به خالق خود یعنی پروردگار عالمیان، تا به او استغاثه و توکل کند. اگر کسی در دل دریا هنگام طوفان بر روی سکوی کشتی حضور داشته باشد، ناگهان کشتی بر اثر امواج متلاطم غرق شود، آن فرد به خاطر فطرت پاک انسانی خود سریعاً کسی را صدا میزند. کسی که او را صدا میزند، کسی نیست جز پروردگار عالمیان. در لحظات سخت غرق شدن، انسان به جایگاه بلند مرتبهای نیاز دارد که محضرش استمداد کند و خداوند متعال و عالیمرتبه است که به فریاد بنده و مخلوقش میرسد. استغاثه و توکل و توسل شاه کلیدهایی هستند که در مشکلات سنگین نفسگیر به فریاد انسان میرسند. یا غیاث المستغیثین[37] که در دعا آمده است، پس از بیان سختیهای دوران ائمه و بیان دوری از محضر امام زمان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف یا غیاث المستغیثین را میگوید. در دوران آخرالزمان انسانها تماماً به حضور منجی عالم نیازمند هستند. همه مردم جهان از بیعدالتی و ظلمهای بیرویه و بیشمار استکبار جهانی به مردم جهان دلخون و ناامید گشتهاند، دادرس و ولی خداوند حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف که بقیه الله و ذخیره خداوند بر روی زمین ایشان هستند، به امر خداوند ظهور کرده و عدل و داد را در روی زمین برقرار میکند. پس دعا کردن و استغاثه تنها راهحلی است که میتواند انسان را از سختیها و مشکلات نجات دهد و آرامش را به انسان هدیه کند و بازگرداند اگر بر روی انسانهای بیخدا و شیطانپرست نگاهی و دقتی شود ناامیدی و ترس و افسردگی در زندگی آنها پرآوازه است. زندگی آنها معمولا با خودکشی و خودآزاری به پایان میرسد. انسان ذاتاً نیاز دارد به استدعا و استغاثه و وجود او با این کارها مملو از آرامش وتسکین قلب میشود. بزرگترین نعمت انسان همین راه ارتباطی رایگان با پروردگار عالمیان حضرت الله جل جلاله و ولی او بر روی زمین یعنی دعا کردن است. چه خوب است که انسان قدر این نعمت الهی ارزشمند را دانسته و خود را از دعا کردن محروم نسازد. اگر انسان دعا کند مطمئن باشد که این دعا را پروردگار شنیده است و استجابت آن را امیدوار باشد. دعا کردن نه تنها برای این دنیای انسان فایده دارد، بلکه برای آخرت هم اثرات بسیاری دارد. کسی که دعا میکند طلب خیر را از خداوند میخواهد و خداوند هم خیر را بر دنیا و آخرت او روانه میدارد. اگر دعا کردن و امکان استغاثه را برای انسان مهیا نمیکردند، انسان از افسردگیهای شدید روحی به سمت دیوانگی و جنون و زوال عقل پیش میرفت، و با خودکشی زندگی خود را خاتمه میداد و متوقف میکرد. این نعمتی بس ارزشمند است که انسان آن را داراست. دعا کردن محدود به شخص نیست و چه خوب است که اشخاص برای یکدیگر نیز دعا کنند. وقتی یک شخصی برای دیگری دعا میکند، فرد دیگر با زبان شخص دعا کننده تا به حال گناهی نکرده است، به همین دلیل است که دعا در حق دیگران مستجاب است، چون با زبانی که گناهی انجام نداده است برای او دعا شده است. اینها جزئی از آثار و کمالات دعا کردن است که به اختصار در این نوشتار بیان شده است. اما اگر به دور از این برکاتی که دعا کردن برای انسان دارد با توجه به آیه شریفه مذکور دعا کردن برای رشد و رسیدن به مقصد مفید است در آیه فرموده است فالیستجیبوا لی و لیومنوا بی و بعد فرمود لعلهم یرشدون. رابطه اینها با هم این است که خداوند دعای ما را استجابت میکند تا انسان به خداوند متعال ایمان کامل بیاورد. وقتی که انسان با ایمان شود، بستر رشد و تعالی برای او یجاد میشود. وقتی که بستر رشد برای او فراهم شد و به تعالی رسید به سعادتی میرسد که خداوند برای او خواستار بوده است. خداوند همیشه دوست دارد که بندهاش و مخلوقش به سعادت ابدی راه پیدا کند، پس از طریق دعا کردن بستر رشد و ارتقاء درجه و رسیدن به مقصد را برای او فراهم کرده است. اگر خداوند رحمان یک لحظه از روی انسان این عنایات را بردارد. در لحظه همه مخلوقات فانی میشوند، و این دنیا خاصیتش فانی بودن است. این دنیای فانی با عنایت پروردگار است که پابرجا و استوار است، و بدون عنایت پروردگار لحظهای دوام نمیآورد. در آیه شریفه با لعلهم یرشدون این را به انسان میفرماید، که علت و دلیل رشد کردن و رسیدن به مقصد نهایی که همان سعادت ابدی است دعا کردن محضر پروردگار عالمیان است. اگر کسی خواست رشد کند به محضر خداوند تبارک و تعالی استدعا کند و تعلیل رشد او همین دعا کردن است. رشد کردن هم فقط و فقط اجابت شدن و برآورده شدن دعا نیست. اگر خداوند مصلحتی را برای انسان بداند آن دعا را برآورده نمیکند، چرا که در صلاح آن شخص نیست در همین رابطه آیه شریفه میفرمایند: (عسی ان تکرهوا شیئاً و هو خیر لکم و عسی ان تحبوا شیئاً و هو شر لکم).[38]
با توجه به اینکه خداوند بندهاش را و مخلوقش را دوست میدارد هرگز شر او را نمیخواهد، بلکه خیر و صلاح او را میخواهد و خداوند بر تمام حقایق داناست و تواناست. در مواقعی که خداوند دعای شخص را برآورده نمیکند، و صلاح او را چیز دیگری میداند، آن دعای شخص اثرات مفید دیگری بر روی او میگذارد. پیامبر اکرم حضرت محمد در همین مسئله فرمودند:[39] خداوند به یکی از این سه شکل حاجت بندهاش را میدهد، یا حاجتش به سرعت برآورده میشود، یا آن را برای روز قیامت آن بنده ذخیره میکند، یا مصیبت و بلایی را از او دور میسازد. پس در هر حالت دعا کردن باعث رشد و تعالی انسان است و به همین دلیل بزرگترین نعمت خداوند که برای انسانها قرار داده شده است، دعا کردن و توکل و توسل است. کسانی در این دنیا هستند که برای انسانها زحمتهای بیحد و مرزی کشیدهاند، تا انسانها به سعادت دست پیدا کنند. پیامبر اکرم حضرت محمد برای انسانیت تلاشهای بیوقفه داشته است تا انسان جاهلیت را سر عقل بیاورد، پس چه خوب است که برای پیامبر اکرم حضرت محمد دعا کنیم و دعا کردن در حق پیامبر اکرم حضرت محمد هم با ذکر «اللهم صل علی محمد و آل محمد» محقق میشود. این ذکر و دعا بسیار با برکت است که گفتن آن بسیار ثواب زیادی دارد. خداوند این ذکر را بسیار دوست میدارد. در اول دعا و آخر دعاها خیلی خوب و زیباست که این ذکر یعنی ذکر صلوات خوانده شود تا دعای انسان بهتر مستجاب شود در همین رابطه روایتی[40] از امیرالمومنین حضرت علی بن ابیطالب نقل شده است که ایشان میفرمایند هرگاه از خداوند سبحان درخواست داشتید در آغاز بر رسول خداوند درود بفرست، سپس حاجت خود را بخواهید که خداوند بزرگتر از آن است که دو حاجت به نزد او ببرند و او یکی را برآورده کند و دیگری را باز دارد. صلوات قبل از دعا کردن باعث میشود که دعای ما راحتتر مورد استجابت قرار گیرد. در هنگام دعا کردن هم انسان باید از همه جا، دل بریده باشد و به کسی امید نداشته باشد، جز خداوند رحمان؛ این گونه خداوند در چنین حالتی هر دعایی که بندهاش کند برآورده میسازد.[41]
فهرست منابع:
· قرآن کریم.
· نهج البلاغه.
1. ابن بابویه، محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج1.
2. ابن بابویه، محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج1و2.
3. ابن شهرآشوب، محمد بن علی، المناقب، ج3.
4. برازش، علیرضا، تفسیر اهل بیت علیهم السلام، ج1.
5. تمیمی آمدی، عبدالواحد، غرر الحکم و درر الکلم.
6. جزایری، سیدنعمتالله، نور المبین فی قصص الانبیاء.
7. حر عاملی، محمدبنحسن، وسائل الشیعه، ج6.
8. دیلمی، حسن بن ابیالحسن، ارشاد القلوب، ج1.
9. الصراط المستقیم، ج2.
10. قاضی عبدالجبار، متشابه القرآن، ج1.
11. قاضی نعمان، دعائم الاسلام، ج1.
12. قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان.
13. کلینی، محمدبنیعقوب، کافی، ج1و2و3و8.
14. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج4و6و10و12و16و27و68و90و93.
15. نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، ج2و7و11.
[1]. آلعمران، 200.
[2]. یس، 74.
[3]. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج27، ص92، ح52.
[4]. میرزاحسین نوری، مستدرک الوسائل، ج11، ص143.
[5]. محمدبنیعقوب کلینی، کافی، ج3، ص423.
[6]. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج1، ص392.
[7]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج6، ص214.
[8]. پیامبر اکرم فرمودند : صوموا تصحوا. قاضی نعمان، دعائم الاسلام، ج1، ص342.
[9]. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج6، ص79.
[10]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج2، ص99.
[11]. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج6، ص79.
[12]. لئن شکرتم لازیدنکم. ابراهیم، 7.
[13]. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج93، ص143؛ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج7، ص233.
[14]. محمدبنیعقوب کلینی، کافی، ج8، ص91.
[15]. میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج2، ص105. حدیث نقل شده از پیامبر اکرم حضرت محمد.
[16]. عبدالواحد تمیمی آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، ص188، حدیث نقل شده از امیر المومنین حضرت علی ابن ابیطالب.
[17]. قاضی عبدالجبار، متشابه القرآن، ج1، ص106.
[18]. ذاریات، 49.
[19]. محمدبنیعقوب کلینی، کافی، ج1، ص138؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج4، ص304.
[20]. فرقان، 47.
[21]. نبأ، 7.
[22]. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار ج90، ص39.
[23]. نهج البلاغه، حکمت 127.
[24]. بقره، 156.
[25]. یس، 74.
[26]. آل عمران، 200.
[27]. ابن شهرآشوب، المناقب، ج3، ص96.
[28]. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج16، ص369.
[29]. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج68، ص271.
[30]. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج10، ص343.
[31]. سیدنعمتالله جزایری، نور المبین فی قصص الانبیاء، ص212.
[32]. مطففین، 1.
[33]. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج12، ص382.
[34]. حسن بن ابیالحسن دیلمی، ارشاد القلوب، ج1، ص46.
[35]. الصراط المستقیم، ج2، ص262.
[36]. شیخ صدوق، علل الشرایع، ج1، ص50.
[37]. شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، ص804، دعای ندبه.
[38]. بقره، ۲۱۶.
[39]. علیرضا برازش، تفسیر اهل بیت، ج1، ص874.
[40]. نهج البلاغه صفحه 538؛ علیرضا برازش، تفسیر اهل بیت، ج1، ص876.
[41]. محمدبنیعقوب کلینی، کافی، ج2، ص148.