دستهبندی مقالات
جدیدترین مقالات
مقالات تصادفی
مقالات پربازدید
■ اساتید حوزه علمیه حضرت بقیت الله عج - قم (۲)
سید محمد علی علوی لاجوردی (۱۷)
شیخ مهدی یعقوبی
سید عبد الرزاق پیر دهقان
شیخ محسن علوی افضل
شیخ مجتبی ناصری دولت آبادی (۱)
شیخ رضا اسلامی
سید احسان حسینی عاشق آبادی
شیخ محمد بصیرتی
سید روح الله موسوی
شیخ حسینعلی کرمانی
شیخ جعفر نوری نام تنی
شیخ علی جان نثاریون
شیخ جلیل شمس
شیخ عبدالله عباسی
سید هادی قریشی
سید محمد مهدی فروتن
شیخ مجید مهدیان آرا
شیخ ابراهیم لطیفی
شیخ مصطفی سرویه
یاسر ماهری قمی
شیخ یعقوب شمس الدینی (۱)
شیخ مهدی عرب پور
سید عبد المجید فقیهی
شیخ حسن محمودی
شیخ علی قربانی
شیخ رسول چگینی (۱۷)
شیخ محمد محمدی ارانی
سیدحسین موسوی نسب
شیخ محمد کثیری
سید مصطفی مومنی
سید محمد جلالی (۱۴)
شیخ محمد کاظمی نیا (۹۳)
شیخ محمد توکلی جوری
شیخ علیرضا کلاهدوزان (۱)
شیخ محمد طائبی اصفهانی
شیخ عارف محمدی
شیخ جلال باقری
سید محمد علی حسینی هرندی (۲)
شیخ مهدی دهبان (۳۷)
سید کاظم مددی
شیخ محمد زینعلی
سید علیرضا مددی (۲۳)
شیخ حامد خادم الذاکرین (۴)
شیخ محمد ناصری (۱)
شیخ علیرضا ضیایی (۳۰۰)
شیخ حسین صادقی
شیخ عباس مقیسه
شیخ محمد مهدی مقیسه
شیخ عبدالعباس حیاتی
شیخ علی علمداری
شیخ مجتبی خرقانی
شیخ یوسف تیموری
شیخ محمد رضا محمد علیزاده
شیخ مهدی قنبریان
شیخ حسین زهدی علیپور
شیخ حسین اطهری نیا
■ طلاب حوزه علمیه حضرت بقیت الله عج - قمشیخ مهدی یعقوبی
سید عبد الرزاق پیر دهقان
شیخ محسن علوی افضل
شیخ مجتبی ناصری دولت آبادی (۱)
شیخ رضا اسلامی
سید احسان حسینی عاشق آبادی
شیخ محمد بصیرتی
سید روح الله موسوی
شیخ حسینعلی کرمانی
شیخ جعفر نوری نام تنی
شیخ علی جان نثاریون
شیخ جلیل شمس
شیخ عبدالله عباسی
سید هادی قریشی
سید محمد مهدی فروتن
شیخ مجید مهدیان آرا
شیخ ابراهیم لطیفی
شیخ مصطفی سرویه
یاسر ماهری قمی
شیخ یعقوب شمس الدینی (۱)
شیخ مهدی عرب پور
سید عبد المجید فقیهی
شیخ حسن محمودی
شیخ علی قربانی
شیخ رسول چگینی (۱۷)
شیخ محمد محمدی ارانی
سیدحسین موسوی نسب
شیخ محمد کثیری
سید مصطفی مومنی
سید محمد جلالی (۱۴)
شیخ محمد کاظمی نیا (۹۳)
شیخ محمد توکلی جوری
شیخ علیرضا کلاهدوزان (۱)
شیخ محمد طائبی اصفهانی
شیخ عارف محمدی
شیخ جلال باقری
سید محمد علی حسینی هرندی (۲)
شیخ مهدی دهبان (۳۷)
سید کاظم مددی
شیخ محمد زینعلی
سید علیرضا مددی (۲۳)
شیخ حامد خادم الذاکرین (۴)
شیخ محمد ناصری (۱)
شیخ علیرضا ضیایی (۳۰۰)
شیخ حسین صادقی
شیخ عباس مقیسه
شیخ محمد مهدی مقیسه
شیخ عبدالعباس حیاتی
شیخ علی علمداری
شیخ مجتبی خرقانی
شیخ یوسف تیموری
شیخ محمد رضا محمد علیزاده
شیخ مهدی قنبریان
شیخ حسین زهدی علیپور
شیخ حسین اطهری نیا
ورودی سال ۱۳۹۳
■ سایر نویسندگان (۳۲۲)آقای سجاد پور کریم (۱)
آقای محمد خدا بخشی
آقای محمدمهدی خراسانی
آقای امیر حسین خرم فر
آقای سیدی احمدی
آقای محمد حسین شریفی
آقای محمد حسن عبقری
آقای مهدی کرمی
آقای محمد امین محسنی
آقای محمد محمد نژاد
آقای جعفر محمد قلی
آقای محمد حسین محمدی
آقای علی مصطفوی زاده
آقای ابوالفضل مهدوی نکو
آقای محمد یعقوبی
آقای محمدعلی کیانی نژاد
آقای قائم توحیدیان
آقای محمد رضا وحیدی منش
ورودی سال ۱۳۹۴آقای محمد خدا بخشی
آقای محمدمهدی خراسانی
آقای امیر حسین خرم فر
آقای سیدی احمدی
آقای محمد حسین شریفی
آقای محمد حسن عبقری
آقای مهدی کرمی
آقای محمد امین محسنی
آقای محمد محمد نژاد
آقای جعفر محمد قلی
آقای محمد حسین محمدی
آقای علی مصطفوی زاده
آقای ابوالفضل مهدوی نکو
آقای محمد یعقوبی
آقای محمدعلی کیانی نژاد
آقای قائم توحیدیان
آقای محمد رضا وحیدی منش
آقای محمد جواد بیات
آقای امیر پور عباس
آقای سید علی حسینی (۳)
آقای محمد رحیمی
آقای محمد صالح زارع
آقای محمد علی زهرایی
آقای محمد حسین سلطانی
آقای سید محمد شمسی
آقای عرفان غلامی قمی
آقای محمدرضا قاسمی (۱)
آقای حسین قاینی زاده
آقای حسین قاینی زاده
آقای علی لرستانی
آقای حسن مهروانی (۱)
آقای احمد نجفی
آقای علی ولی ابرقوئی
آقای محمد ولایت مهر
آقای محمد حسین صالحی
ورودی سال ۱۳۹۵آقای امیر پور عباس
آقای سید علی حسینی (۳)
آقای محمد رحیمی
آقای محمد صالح زارع
آقای محمد علی زهرایی
آقای محمد حسین سلطانی
آقای سید محمد شمسی
آقای عرفان غلامی قمی
آقای محمدرضا قاسمی (۱)
آقای حسین قاینی زاده
آقای حسین قاینی زاده
آقای علی لرستانی
آقای حسن مهروانی (۱)
آقای احمد نجفی
آقای علی ولی ابرقوئی
آقای محمد ولایت مهر
آقای محمد حسین صالحی
آقای علی ارجینی
آقای محمد جواد افلاکیان (۲۲)
آقای سجاد باقری (۲۷)
آقای محمد علی تقی پور (۲۳)
آقای سید مهدی حسینی منش (۳)
آقای محمد صادق رحمانی (۳۹)
آقای یاسین زاهدی (۱۰)
آقای امیر حسین سالمی (۹)
آقای حسین عابدینی (۱۷)
آقای رضا عابدینی (۱۹)
آقای محمد غلامی (۲۶)
آقای علی صدرا مافی (۲۳)
آقای ابوالفضل میر داداشی (۳۸)
آقای حسین وصالی ادب (۳۹)
آقای رضا ولی ابرقوئی (۲۴)
ورودی سال ۱۳۹۶آقای محمد جواد افلاکیان (۲۲)
آقای سجاد باقری (۲۷)
آقای محمد علی تقی پور (۲۳)
آقای سید مهدی حسینی منش (۳)
آقای محمد صادق رحمانی (۳۹)
آقای یاسین زاهدی (۱۰)
آقای امیر حسین سالمی (۹)
آقای حسین عابدینی (۱۷)
آقای رضا عابدینی (۱۹)
آقای محمد غلامی (۲۶)
آقای علی صدرا مافی (۲۳)
آقای ابوالفضل میر داداشی (۳۸)
آقای حسین وصالی ادب (۳۹)
آقای رضا ولی ابرقوئی (۲۴)
آقای علی احمدی (۱۸)
آقای محمد حسین پرتوی (۴)
آقای محمد مهدی توکلی (۹۸)
آقای محمد حاجی پور (۲۵)
آقای سید محمد حسینی (۲)
آقای سجاد کریمی (۹)
آقای سید علی موسوی
آقای علی میانداری (۲۲)
آقای حسین نوروزی (۳۲)
آقای محمد بهرامی
ورودی سال ۱۳۹۷آقای محمد حسین پرتوی (۴)
آقای محمد مهدی توکلی (۹۸)
آقای محمد حاجی پور (۲۵)
آقای سید محمد حسینی (۲)
آقای سجاد کریمی (۹)
آقای سید علی موسوی
آقای علی میانداری (۲۲)
آقای حسین نوروزی (۳۲)
آقای محمد بهرامی
آقای امیر حسین وحیدی منش (۱۶)
آقای محسن حسین زاده (۲۳)
آقای حسین حسنی (۴۱)
آقای امیر حسین جعفری (۲۶)
آقای سید حامد حسینی (۲۳)
آقای محمد حسین ابراهیمی
آقای محمد مهدی سالخورده (۱۲)
آقای علی بهرامی (۵)
آقای مهدی قره قاش (۲۸)
آقای علی کاشانی (۱)
آقای حسین کافتری (۲۰)
آقای سید محمد جواد محمدی (۳۶)
آقای سید محمد باقر موسوی (۱۶)
آقای محسن محرابیون (۱۷)
آقای محمد مهدی حیدری (۱۳)
آقای حسين نظرپور (۵۰)
آقای محمد هادی زینلی
ورودی سال ۱۳۹۸آقای محسن حسین زاده (۲۳)
آقای حسین حسنی (۴۱)
آقای امیر حسین جعفری (۲۶)
آقای سید حامد حسینی (۲۳)
آقای محمد حسین ابراهیمی
آقای محمد مهدی سالخورده (۱۲)
آقای علی بهرامی (۵)
آقای مهدی قره قاش (۲۸)
آقای علی کاشانی (۱)
آقای حسین کافتری (۲۰)
آقای سید محمد جواد محمدی (۳۶)
آقای سید محمد باقر موسوی (۱۶)
آقای محسن محرابیون (۱۷)
آقای محمد مهدی حیدری (۱۳)
آقای حسين نظرپور (۵۰)
آقای محمد هادی زینلی
آقای محمد مهدی ارجینی
آقای محمد هادی نصاری پور (۱۲)
آقای محمد رضا نصیری (۴۹)
آقای محمد حسین کاظمی (۲)
آقای سید ابوالفضل موسوی (۲۳)
آقای محمد جواد علی محمدی (۳۸)
آقای سید محمد حسین ذاکریان (۸)
آقای طاها دوست محمدی (۳۶)
آقای حسین جعفری
آقای سید مهدی موسوی (۱۵۶)
آقای علی پریزاد (۲۴)
آقای علیرضا کدخدایی (۲۹)
آقای محمد علی سلطانی نژاد (۳۳)
آقای سید محمد جواد رحمانی (۶)
آقای سید محمد مهدی حسینی (۵۲)
آقای سید محمد صالح سهیلی (۲)
ورودی سال ۱۳۹۹آقای محمد هادی نصاری پور (۱۲)
آقای محمد رضا نصیری (۴۹)
آقای محمد حسین کاظمی (۲)
آقای سید ابوالفضل موسوی (۲۳)
آقای محمد جواد علی محمدی (۳۸)
آقای سید محمد حسین ذاکریان (۸)
آقای طاها دوست محمدی (۳۶)
آقای حسین جعفری
آقای سید مهدی موسوی (۱۵۶)
آقای علی پریزاد (۲۴)
آقای علیرضا کدخدایی (۲۹)
آقای محمد علی سلطانی نژاد (۳۳)
آقای سید محمد جواد رحمانی (۶)
آقای سید محمد مهدی حسینی (۵۲)
آقای سید محمد صالح سهیلی (۲)
آقای سید علی حسینی آملی (۱۹)
آقای محمد مهدی بلیغی (۲۰)
آقای محمد رستمی
آقای علی عباسی (۱۰)
آقای امیرمهدی نصرتی (۱۷)
آقای محمد جواد برات نژاد (۱۳)
آقای سید مهدی محمودی فر (۱۰)
آقای احمد رضا محسنی فر
آقای محمد حسن رجبی زاده
آقای امیر محمد کماسی (۱)
آقای عباس عباسی (۶)
آقای علی ایزدی (۲۲)
آقای علیرضا منصوریه (۲۳)
آقای محمد حسن مقدم
آقای سید محمد فاضل سیفی (۱)
ورودی سال ۱۴۰۰ (۱)آقای محمد مهدی بلیغی (۲۰)
آقای محمد رستمی
آقای علی عباسی (۱۰)
آقای امیرمهدی نصرتی (۱۷)
آقای محمد جواد برات نژاد (۱۳)
آقای سید مهدی محمودی فر (۱۰)
آقای احمد رضا محسنی فر
آقای محمد حسن رجبی زاده
آقای امیر محمد کماسی (۱)
آقای عباس عباسی (۶)
آقای علی ایزدی (۲۲)
آقای علیرضا منصوریه (۲۳)
آقای محمد حسن مقدم
آقای سید محمد فاضل سیفی (۱)
سید عرفان سجادی (۴۴)
آقای سید حسن نبوی (۶)
آقای امیر علی رحمانی (۷)
آقای محمد حسین تقی پور (۱۷)
آقای محمد جواد علیمردانی (۷)
آقای محمد عرفان منصوری (۲۹)
آقای محمد حسین مظفری (۱۱)
آقای محمد مهدی خندان (۱۰)
آقای محسن مسلمی (۶)
آقای سید محمد حسین سیدی احمدی (۶)
آقای محمد جواد انصاری (۷۰)
علی اکبر فرمانی (۶)
محمد مهدی صوفی فتیده (۶)
ورودی سال ۱۴۰۱آقای سید حسن نبوی (۶)
آقای امیر علی رحمانی (۷)
آقای محمد حسین تقی پور (۱۷)
آقای محمد جواد علیمردانی (۷)
آقای محمد عرفان منصوری (۲۹)
آقای محمد حسین مظفری (۱۱)
آقای محمد مهدی خندان (۱۰)
آقای محسن مسلمی (۶)
آقای سید محمد حسین سیدی احمدی (۶)
آقای محمد جواد انصاری (۷۰)
علی اکبر فرمانی (۶)
محمد مهدی صوفی فتیده (۶)
آقای حمید رضا قاسمی (۸)
آقای محمد پور علی
آقای حسین عزیزی (۶)
آقای علی کافتری (۷)
آقای ابوالفضل کافتری (۶)
آقای محمد حسین نقی ئی (۵)
آقای مجتبی کمال وند (۷)
آقای محمد طاها خادمی تنورچه (۶)
آقای دانیال مهاجری
آقای محمد هادی صادقی (۶)
آقای سید محمد مهدی ذاکریان (۶)
آقای مهدی عاشوری (۷)
آقای سید محمد مهدی واهبی زاده (۶)
آقای مهدی صالحی (۶)
آقای علی کریمی (۷)
آقای محمد مهدی باقری
آقای امین اسماعیلی (۳)
آقای محمد پور علی
آقای حسین عزیزی (۶)
آقای علی کافتری (۷)
آقای ابوالفضل کافتری (۶)
آقای محمد حسین نقی ئی (۵)
آقای مجتبی کمال وند (۷)
آقای محمد طاها خادمی تنورچه (۶)
آقای دانیال مهاجری
آقای محمد هادی صادقی (۶)
آقای سید محمد مهدی ذاکریان (۶)
آقای مهدی عاشوری (۷)
آقای سید محمد مهدی واهبی زاده (۶)
آقای مهدی صالحی (۶)
آقای علی کریمی (۷)
آقای محمد مهدی باقری
آقای امین اسماعیلی (۳)
جدیدترین مقالات
- شیخ مهدی دهبان » حیات طیبه طلبگی پیشرفته ترین روش یادگیری و حفظ در جهان
- آقای محسن مسلمی » معانی (أل) - مسلمی
- ورودی سال 1400 » بخش باء ، مغنی الاریب پژوهشگر: سید علی کاظمی
- آقای سید حسن نبوی » اقسام «ال» محقق: سید حسن نبوی
- مقاله کوتاه » بررسی حجیت سنت محکی از طریق خبر واحد طبق دیدگاه برخی از اصولیون متأخر نام پژوهش گر: سید ابوالفضل موسوی
- مقاله کوتاه » محاسبه اموال وصیت شده نام دانش پژوه: علی رضا کدخدایی
- آقای محمد جواد انصاری » «أل» انصاری
- سید عرفان سجادی » معانی الباء - سجادی
- مقاله کوتاه » جزوه خلاصه نویسی کتاب عقاید 7 - مقرر: امیر مهدی نصرتی شاهرودی
- مقاله کوتاه » جزوه خلاصه نویسی کتاب عقاید 6 - مقرر: امیر مهدی نصرتی شاهرودی
- مقاله کوتاه » ویژگی های صبر در قرآن و روایات - پژوهشگر : سید مهدی موسوی
- مقاله کوتاه » پیدایش علم اصول محقق: امیر حسین وحیدی منش
- مقاله کوتاه » زندگی پس از مرگ (اثبات معاد) جمع آوری کننده: علیرضا منصوریه
- آقای سید محمد فاضل سیفی » عنوان ارائه کلیات کارکرد تشبیه در قرآن - پژوهشگر سید محمدفاضل سیفی
- مقاله کوتاه » روایات تفکر - محمدحسین کاظمی - محمد رضا نصیری.
مقالات تصادفی
- آقای سید محمد جواد محمدی » ?تولیت بقاع متبرکه و اوقاف عام?
- مقاله کوتاه » أعلمیت چیست؟ تبیین مفهوم أعلمیت و آیا هنگام تقلید ، رعایت أعلمیت شرط است؟ پژوهشگر حسین وصالی ادب
- سید عرفان سجادی » ?جهان صحنه آزمایش الهى است
- آقای طاها دوست محمدی » ?اژدها?
- مقاله کوتاه » علم غیب علی بن ابی طالب سلام الله علیه در نهج البلاغه پزوهشگران : محمد مهدی حیدری - حسین حسنی
- آقای سید محمد باقر موسوی » ?مقدمه واجب
- آقای حسين نظرپور » ? اجتهادات عمر و اتباع وي در مقابل نصّ صريح قرآن و سنّت نبوي (ص ) ? ⭕️اعتراض به نماز بر يكى از مؤمنين
- آقای علی صدرا مافی » ?طمع و خشم
- آقای سید حسن نبوی » تغییرات مثال واوی از لحاظ لفظ با مثال قرآنی پژوهشگر: سید حسن نبوی
- آقای سجاد باقری » یک امام یک معجزه حضرت إِمام موسی بن جعفرٍ الکاظم علیهما آلاف التَّحیَّة و الثَّناء
- آقای محمد جواد علی محمدی » مهمترین عوامل عدم ورود ایران به جنگ بین اسرائیل و فلسطین
- آقای محمد رضا نصیری » همه موجودات که در ظرف زمان و مکان جای دارند
- شیخ علیرضا ضیایی » وَ لَمّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَیْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ
- آقای امیرمهدی نصرتی » خطیب در اربعین آورده که ابن عباس گفته است: در تشییع جنازه ای
- آقای علی میانداری » آیا وقف از کسی که اکراه بر آن شده صحیح است؟
مقالات پربازدید
- آقای سجاد باقری » منظور الهام نامها و اسامی مخلوقات عالم
- سایر نویسندگان » ?سخنی زیبا? ⚫️قال زین العابدین (علیه السلام): ⭕️لوْ یَعْلَمُ النّاسُ
- آقای ابوالفضل میر داداشی » ? معیارهای جدید اخلاقی?
- سایر نویسندگان » ?حادثه افک ?
- آقای امیر حسین جعفری » ✅ یک مسئله از احکام وقف ✅ از دیدگاه حضرت آیتالله العظمی خامنهای «حفظهالله»
- آقای سید محمد جواد محمدی » ?شرطیت مالکیت واقف?
- آقای محمد جواد انصاری » ?تبانى حفصه و عايشه بر ضدّ پيغمبر صلّى اللّه عليه وآله ?
- سید علیرضا مددی » ? نکته ای مهم در مورد صدقه
- آقای حسین حسنی » ? ➖ خلیفه دوم از پیغمبر سوال کرد: «با اینکه امنیت داریم چرا نماز را قصر کنیم؟» ***
- آقای محمد جواد افلاکیان » موضوع :اشکال واقعی به غیر واقع گرا ها
- آقای سید حامد حسینی » سختگيرى بیش از حد عمر نسبت به سعد وقّاص?
- آقای محمد حسین پرتوی » ⭕️ خالد بن ولید و دستور پیامبر اکرم
- سایر نویسندگان » ?سخنی زیبا?
- آقای علی صدرا مافی » چه چیز مضحک تر و بی ثمر تر از ریا⁉️
- آقای طاها دوست محمدی » ?تبانی حفصه و عایشه بر ضدپیغمبر?
درس 1 تعریف جهان شناسی
تعریف واژه ی جهان: در زبان فارسی از نظر لغوی معادل واژه های کیهان و گیتی می باشد و در لغت عربی می توان واژه های عالم و کاینات را معادل آن به شمار آورد و به یکی از گونه های زیر آن را تعریف کرد:
1. تعریف عام: هرآنچه هست، جهان نامیده می شود. در این تعریف واژه ی جهان در معنای هستی و کاینات به کار می رود. (علم الکونیات)
2. تعریف خاص: به همه پدیده ها و مخلوقات جهان گفته می شود. در این تعریف جهان با کلمه ی ممکنات و مخلوقات مترادف است. (جهان اسم ما سوی الله است و تمام موجودات حادث را در بر می گیرد).
تعریف اصطلاح جهان شناسی
به شناخت ما سوی الله یعنی ارکان جهان و روابط حاکم بر آنها، در گذشته و حال و آینده جهان شناسی می گویند.
گونه های مختلف جهان شناسی
1. جهان شناسی وحیانی: انسان از طریق عقل می تواند دریابد که خداوند برای هدایت او پیامبرانی را فرستاده است و آنان از طریق وحی آگاهی های فراوانی را در اختیار انسان قرار می دهند.
2. جهان شناسی فلسفی: برخی با تکیه بر مبانی فلسفی مانند صدور تدریجی عقول، افکار تسعه، ارکان اربعه و موالید ثلاث سعی می کنند تحلیلی عقلی از جهان ارائه دهند که می توان آن را جهان شناسی فلسفی نامید.
3. جهان شناسی عرفانی: برخی برای شناخت انسان از شیوه و راه شهود که یکی از ابزار شناخت است بهره گرفته اند و نام این نوع از شناخت را جهان شناسی عرفانی می گذارند.
4. جهان شناسی علمی: استفاده از روش تجربی بر پایه داده های مشاهده پذیر با قابلیت آزمایش بنا می شود. از این رو می توان جهان شناسی حاصل از این شیوه را جهان شناسی علمی نامید.
رابطه جهان شناسی با جهان بینی
انسان با جهان شناسی می تواند درباره ی مبدأ و مقصد و آغاز و انجام آن حکم کرده و جهان بینی خود را بنا کند و از طریق جهان بینی به دست آمده به شناخت خود در رابطه با جهان توسعه دهد.
درس 2 نقش مباحث جهان شناسی در مسائل اعتقادی
متکلم در دو مرحله وارد مباحث جهان شناسی می شود: در مرحله ی اول از آورده های عقلی و حسی درباره ی جهان استفاده می کنند و در مرحله ی دوم بعد از اثبات اساس دین با استفاده از آموزه های وحیانی نگاه دین درباره جهان شناسی را استنباط، تبیین و اثبات می کنند. از این رو به چگونگی این نقش آفرینی در مسائل عمده اعتقادی اشاره می کنیم:
الف) نقش مباحث جهان شناسی در مباحث خدا شناسی
1. اثبات ذات
متکلمان امامیه، جهان و عالم را حادث می دانند، چرا که عالم و جهان تغییر می کند و معنای تغییر آن است که شیئ متغیر چنین نبود و چنین شده است و جهان متغیر و حادث نیازمند محدث و آفریدگار است.
2. اثبات صفات قدرت علم
در صورت خطا در شناخت جهان، یکی از مقدمه های استدلال متکلمان (کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص 281، ص 284) در اثبات ذات و صفات الهی دچار خطا خواهد شد و از آنجا که نتیجه استدلال تابع اخس مقدمات است، نتیجه استدلال هم غلط و خطا خواهد بود از این رو متکلم باید در مباحث جهان شناسی وارد شده و تبیینی دقیق از مسائل جهان شناسی ارائه کند.
3. افعال الهی و فاعلیت خداوند
با روشن شدن خطای کیهان شناسی قدیم، این شبهات سالبه به انتفای موضوع شده و معلوم گشت که این شبهات از خطا در شناخت عالم ناشی شده بود.
ب) مباحث راهنما شناسی
پیامبران برای اثبات صدق ادعای خود کارهای خاصی انجام می دادند که دیگران از انجام دادن آن عاجز بوده و الان نیز عاجز هستند به همین دلیل آن کارهای خاص را معجزه می نامند. برخی از نویسندگان که شناخت دقیقی از جهان نداشتند جهان را نه فلک که داخل همدیگر قرار داشتند می شمردند. و چون خرق و التیام افلاک را محال می دانسته حکم به محال بودن معراج جسمانی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله داده آن را انکار می کردند ولی از نظر ما خرق و التیام افلاک ممکن است پس معراج هم امکان دارد.
ج) آخرت شناسی
با شناخت جدیدی که انسان درباره ی آسمان ها و زمین پیدا کرده است و با باطل شدن دیدگاه غلط درباره ی هیئت بطلمیوسی، این شبهات خود به خود از بین رفته و امروز هیچ دلیل کیهان شناختی بر انکار یا تأویل وقایع کیهانی قبل از قیامت که قرآن از آنها خبر داده است، وجود ندارد. (رحمن 37، انفطار 2، مرسلات 8)
درس 3 عالم غیب و شهادت
تعریف عالم شهادت و مصادیق آن
در معنای کلمه شهد سه عنصر حضور، علم و اعلام وجود دارد، یعنی شاهد به دلیل حضور خویش بر اشیاء آگاهی و علم پیدا کرده و آن را به دیگری اعلام می کند. آگاهی و علم در شهادت از چه طریق به دست می آید:
1) برخی معتقدند که این آگاهی و علم از طریق حس به دست می آید. شهادت عبارت است از آگاهی پیدا کردن به اشیاء از طریق حواسی چون بینایی و شنوایی و از این رو معنای شهادت اخص از معنای علم است.
2) اما برخی دیگر بر این باور هستند که آگاهی و علم در شهادت می تواند هم از طریق حواس به دست آمده باشد و هم از راه تعقل.
تعریف عالم غیب و مصادیق آن
واژه ی غیب در لغت به معنای پنهان بودن شیء از دیدگان است و در اصطلاح به هر چیزی که تحت حواس انسان واقع نمی شود و از طریق عقل نیز نمی توان بدان دست یافت، بلکه از طریق خبر دادن پیامبران دانسته می شود، غیب می گویند.
اقسام غیب
الف) غیب مطلق: آن است که همواره و بر همه ی مخلوقات پوشیده است. مانند ذات خداوند که شناخت آن برای کسی جز خود او ممکن نیست.
ب) غیب نسبی: به غیبی می گویند که بر برخی پوشیده است، اما برخی به آن علم دارند. مانند بهشت، جهنم و فرشتگان که برخی آنها را مشاهده می کنند.
ارتباط عالم غیب و شهادت
ارتباط عالم غیب و عالم شهادت، ارتباط تکوینی بوده و مندمج در همدیگر می باشد و مانند وجود زمین و آسمان نیستند که وجود مستقل داشته باشند.
درس 4 آفرینش جهان
منشأ جهان
درباره ی منشأ و مبدأ جهان در ادیان مختلف سه دیدگاه اصلی وجود دارد:
الف) نظریه دهر گرایی
دهر در لغت به معنای ابد ممدود، زمان، روزگار دراز و زمان بی پایان معنا شده است و در اصطلاح به کسانی که مبدأ و آغازی برای جهان قائل نیستند دهری گفته می شود. (بر کسانی اطلاق می شود که اعتقاد به خداوند ندارند و منکر آفرینش عالم هستند.)
1. تفسیر دهرگرایانه از جهان شناسی بودایی
بودیسم به این باور است که نظام کیهانی بدون هرگونه آغازی بوده و چرخه ی نظم کیهانی بدون صانع و بدون آغاز به پیش می رود، دیدگاهی که از برخی آیین های هندو و چینی نیز نقل شده است.
2. تفسیر دهرگرایانه ی جهان شناسی ایونی
تمدن و فلسفه یونانی ریشه در شهرهای ساحل جنوب غربی آناتولی یعنی ترکیه فعلی دارد و شهرهایی ایونی و «ملطیه» از خواست گاه های مهم فلسفه به شمار می آیند. اینان معتقد بودند که ماده ی عالم، قدیم است و سؤال اصلی از چیستی این ماده بود که آن را آرخه می نامیدند، نه از کجایی و منشأ آن.
3. تفسیر دهرگرایانه از نظریه مهبانگ
براساس نظریه مهبانگ یا بیگ بنگ یا نظریه انفجار بزرگ، پس از این انفجار یعنی تکینگی در فضا – زمان سوپی از ماده ی داغ ایجاد شده و به تدریج شروع به گسترش و خنک شدن کرده است عالم به وجود آمده است.
ب) نظریه صدور و فیض
برای واژه ی صدور از ریشه ی صدر دو معنا ذکر کرده اند: اولی صدر به معنای سینه ی انسان است و دومین معنا صدر به معنای خروج است. درهرصورت می توان گفت صدور در لغت به معنای دربرداشتن چیزی و بیرون دادن آن می باشد.
1. نظریه ی صدور ممکن از واجب به تقریر فارابی
فارابی معتقد بود که آنچه از وجود نخستین، یعنی خداوند صادر می شود، باید احدی الذات باشد؛ زیرا خداوند از هر جهت، احدی الذات است و از چیزی که از هر جهت واحد است، جز واحد صادر نمی شود. (الواحد لا یصدرعنه الا الواحد)
2. کیفیت صدور مراتب وجود در فلسفه ی ابن سینا
ابن سینا در برخی از آثار خود جهان را به نور خورشید و وجود باری تعالی را به خود خورشید تشبیه کرده است، چون ممکن نیست دو واقعیت یا هستی کاملا مجزا و ممتاز وجود داشته باشد؛ چرا که این امر عین شرک و انکار توحید است.
ج) ابداع و آفرینش
ابداع و آفرینش یعنی اینکه جهان نبود و خداوند آن را بود کرد. از دیدگاه متکلمان اسلامی، جهان به معنای ماسوی الله، آفریده ی خداست و این یعنی جهان یک آفریده بدیع و مخلوق است و با عنایت و مشیت الهی نگهداری می شود.
آیات و روایات دال بر آفرینش
در لغت عرب برای رساندن معنای آفرینش واژگان متعددی وجود دارد که در آیاتی قرار گرفته شده و ما به برخی از آنها اشاره می کنیم:
1. ابداع
از ریشه بدع است، این واژه در معنای ساختن یک شیء بدون نمونه قبلی، اختراع کردن، چیزی را بنیاد نهادن و تأسیس کردن به کار می رود و بدعت، هر کار تازه ای است که قبلا نبوده. (بقره 117، انعام 101)
2. ابداء
از ریشه بدء به معنای آغاز کردن، شروع کردن و انجام دادن کار قبل از دیگران بهره می گیرند از این رو به مخلوق «البدی» گفته می شود. (روم 27، روم 11)
3. خلق
واژه خلق به معنای اندازه گیری، پدید آوردن همراه با تدبیر و اندازه گیری باشد، این کلمه در دو معنا به کار می رود:
الف) گاهی در معنای نوآوری و ایجاد چیزی بدون نمونه قبلی و الگو به کار می رود. (انعام 1)
ب) گاهی نیز به معنای ساختن چیزی از چیزی دیگر به کار می رود. (مؤمنون 12)
درس 5 چگونگی آفرینش جهان
یکبارگی یا استمرار آفرینش
پدید آمدن هسته اصلی عالم می تواند یک بار اتفاق بیفتد و یا به صورت مستمر ادامه پیدا می کند پس دو دیدگاه می توان مطرح کرد:
دیدگاه اول: یکبارگی آفرینش
این دیدگاه معتقد است که آفرینش جهان در یک آن و یک لحظه اتفاق افتاده و استمراری ندارد و الآن آنچه رخ می دهد خلق است یعنی از اشیاء قبلی اشیاء جدید به وجود می آید. نظریه بیگ بنگ این تفسیر را تأیید می کند.
دیدگاه دوم: استمرار آفرینش
یعنی خداوند از زمانی که اراده کرد عالم را بیافریند، فعل آفرینش آغاز شده و همچنان ادامه و استمرار دارد. دلیل این ادعا اتساع جهان است؛ این بزرگ شدن و گسترش بدون افزایش مواد و انرژی درون جهان، آن هم با این سرعت امکان ندارد و اگر مواد و انرژی جهان در قبال این افزایش حجم ثابت باقی بماند، جهان در عرض مدت کوتاهی پوک و توخالی می گردد. پس خداوند در عین حال که به آفرینش مستمر، جهان را توسعه می دهد، آن را انبساط نیز می بخشد.
بعد از ابداع مستمر دو کار اتفاق می افتد: خلق: یعنی پدید آوردن چیزی از چیز دیگر است. قانون فتق: یعنی چاک خوردن درون جهان اولیه است.
نحوه توسعه و شکل جهان
1. گسترش از شش جهت
توسعه از شش جهت می باشد یعنی همگام با بزرگ شدن جهان اولیه، تحولات و تغییراتی در درون این پدیده نو ظهور رخ داده و اتم ها و موجودات ریز به همراه کرات و کهکشان ها و سایر موجودات در شش جهت شکل گرفته اند.
2. گسترش به شکل حلزون
بر اساس این نظریه جهان بعد از آفرینش گسترش می یابد ولی این گسترش از یک سو شکل می گیرد نه از شش جهت و هر مقدار که این گسترش استمرار پیدا می کند، انحنا پیدا کرده و مانند طومار در هم پیچیده می شود و الآن شبیه طوماری است که هفت دور پیچیده و هفت آسمان شبیه حلقه های حلزون و یا طومار به دور هم پیچیده شده اند. (انبیاء 104)
3. گسترش به شکل قیف
برخی از دانشمندان که به تبیین نظریه مهبانگ پرداخته اند معتقدند که بعد از انفجار بزرگ، جهان به شکل یک قیف در حال انبساط و گسترش هست و این گسترش را به صورت قیفی که دهانه آن کوچک بوده و رفته رفته گشاد می شود، تصویر می کنند.
4. گسترش رغیفی
برخی معتقدند جهان بایستی در آغاز، کروی و یا نزدیک به آن بوده باشد، ولی در نتیجه مجاورت هایی که اجرام کیهانی در اندرون جهان با هم پیدا می کنند، رفته رفته از کرویت می افتد و رغیفی شکل می گردد. بنابراین شکل جهان مانند کلوچه یا هلوی انجیری می باشد؛ یعنی کره ای که مورد فشار قرار می گیرد و از بالا و پایین فرو رفته و از پهلو ها چاق می گرد.
درس 6 مواد سازنده جهان
نظریه های قبل از اسلام
بحث از شناخت جهان و مواد سازنده جهان در ادیان و فرهنگ های قبل از اسلام نیز مطرح بوده است. به عنوان مثال در سفر پیدایش کتاب تورات آمده است که در آغاز آفرینش جهان چیزی جز آب نبود و عرش و قدرت الهی در آب استقرار یافته بود و هستی چیزی جز آب نبود.
دیدگاه اسلام
نظریه اول: نور اولین آفریده خداوند
در روایتی طولانی امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: خداوند عزوجل نور را آفرید آن را از لاشیء ابداع کرد و پس از آن از نور تاریکی را آفرید او می توانست تاریکی را هم از لاشیء بیافریند همان گونه که نور را از لاشیء آفرید.
نظریه دوم: هوا ماده اولیه سازنده جهان
امام سجاد علیه السلام می فرمایند: خداوند عرش را در چهار مرحله آفریده است، و قبل از آن تنها سه چیز را آفریده بود: هوا، قلم و نور. سپس آفرید آن هوا را در گونه های مختلف.
نظریه سوم: آب ماده سازنده جهان
برخی از صاحب نظران آب را ماده اول سازنده جهان شمرده اند. (هود 7، انبیاء 30) امام باقر علیه السلام می فرمایند: اولین چیزی که از خلقش آفرید آن چیزی است که همه چیزها از آن اند و آن آب است.
نظریه چهارم: قلم اولین آفریده بوده
برخی از منابع دینی قلم را اولین مخلوق الهی دانسته اند و به روایتی از امام صادق علیه السلام استناد کرده اند که فرمود: (اول ما خلق الله القلم ...)
نظریه پنجم: عقل
بعضی از صاحب نظران با تکیه بر حدیثی که ابن ابی الحدید از امام صادق نقل کرده، عقل را اولین مخلوق دانسته اند. در آن حدیث نقل شده که امام فرمود: (اول ما خلق الله العقل ...)
نظریه ششم: حجاب ها
در برخی از احادیث حجاب ها اولین مخلوقات دانسته شده اند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: اولین چیزی که خداوند آفرید حجاب هایش بود، پس بر ارکان آن نوشت الهی جز الله نیست؛ محمد فرستاده خداوند است و علی وصی رسول خداست.
نظریه هفتم: ارواح معصومین
گاهی در متون حدیثی از ارواح ائمه علیهم السلام به عنوان اول ما خلق الله تعبیر شده است. که در این باره پیامبر اکرم می فرمایند: (ما خلق الله خلقاً افضل منّی ...)
جمع بندی
مخلوقات به دو گونه مجردات و مادیات تقسیم می شوند.
مادیات: آب، هوا، نور
مجردات: قلم، عقل، حجاب ها، ارواح معصومان
در مجردات همه حیسیات مختلف یک حقیقت هستند و کتاب عقاید جمع بین مادیات را حل نمی کند.
درس 7 دوره های آفرینش جهان
نظام مندی آفرینش
هر سه فعل الهی که باعث گسترش عالم می شوند یعنی ابداع، خلق و فتق اموری مستمر هستند و افعال خداوند که به صورت خلق شکل می گیرد، دوره های خاصی داشته و افعالی مرحله مند می باشند.
دیدگاه اول: آفرینش در شش دوره
در سوره سجده آیه 4 خداوند می فرماید: خدا آن است که آسمان ها و زمین و آنچه را که میان آن دو است، در شش هنگام آفرید ...
در این جا مدت آفرینش آسمان و زمین و آنچه که بین آنها است را شش روز معرفی می کنند.
تقریر اول
دوره اول: جهان به صورت توده گازی شکل بود.
دوره دوم: این کرات اندک اندک به شکل توده هایی از مواد سوزان و نورانی و یا سرد و قابل سکونت تبدیل شدند.
دوره سوم: مرحله ای که منظومه شمسی تشکیل یافت و خورشید از زمین جدا شد.
دوره چهارم: روزی که زمین سرد و آماده حیات گردید.
دوره پنجم: گیاهان و درختان در زمین پدیدار گشتند.
دوره ششم: در این مرحله حیوانات و انسان در روی زمین پدید آمدند.
بر اساس این دیدگاه همه کرات و کهکشان ها در آسمان اول واقع شده اند و این شش مرحله مختص همین آسمان اول شده و شامل شش آسمان دیگر نمی شود.
تقریر دوم
معیار تقسیم مراحل خلقت آسمان ها و زمین نبأ عظیم یا انفجار عظیم تعبیر شده است.
1. در قیامت هفتم هشتمین آسمان پدید خواهد آمد.
2. انفجار های شش گانه رخ خواهد داد.
3. هر انفجار باعث ایجاد یک زمین و یک آسمان می شود.
4. هر آسمانی زمین اسمان بالایی است.
5. هر انفجار یک قیامت است.
دیدگاه دوم: دو مرحله ای بودن آفرینش
در سوره فصلت آیه 12 خداوند می فرماید: (فقضاهن سبع سماوات فی یومین و ...) در این جا آفرینش هفت آسمان را دو مرحله و دو دوره می دانند.
جریان کلی خلقت دو مرحله داشته است:
الف) تکاثف و تراکم توده ای گازی در حال چرخش.
ب) انفکاک آن به صورت پاره ای با استقرار خورشید و سیارات از جمله زمین.
دیدگاه سوم: سه مرحله ای بودن آفرینش
برخی احتمال دادند که آفرینش در سه مرحله بوده است:
1. در مرحله اول خداوند آسمان ها را در دو روز آفریده است. (فصلت 12)
2. در مرحله دوم زمین نیز در دو روز آفریده می شود. (فصلت 9)
3. و در مرحله سوم اقوات زمین را در چهار روز آفرید. (فصلت 10)
دیدگاه چهارم: آفرینش در شش مرحله دو روزه رخ داده است.
الف) در دو مرحله آفرینش آسمان ها (از دخان تا سبع سماوات) انجام پذیرفته است.
ب) در دو مرحله خلقت زمین صورت گرفته است.
ج) در دو مرحله بعدی آن چه مابین زمین و آسمان است (کوه ها، ارزاق، معادن ...).
درس 8 آسمان ها
آسمان های هفت گانه
آسمان در اصطلاح قرآن کریم نیز همانند معنای لغوی به معنای طرف بالا و یا فضا آمده. به بیان قرآن آسمان هفت طبقه سقف و هفت دژ استوار و گنبدی شکل است که یکی در بالای دیگری بدون ستون مرئی نگه داشته شده است. (و بنینا فوقکم سبعا شدادا، نبأ 12)
درباره حقیقت هفت آسمان و هفت زمین دو نظریه اصلی وجود دارد:
الف) مادی بودن هفت آسمان
(سخر لکم ما فی السماوات و ما فی الأرض ...) جاثیه 13.
1. هفت طبقه اتمسفر
هفت آسمان در حقیقت هفت جو پر وسعت زمین هستند که از زمین زایش یافته و بالا شتافته و هفت بخش شده اند. (سبع سماوات طباقا، نوح 15)
2. هفت فلک و هفت سیاره منظومه شمسی
آسمان های هفت گانه فوق افلاک قرار دارند.
3. هفت سیاره بعد از زمین
کره های منظومه شمسی از زمین تا پولوتون هفت آسمان است.
4. جو سیارات هفت گانه
منظور همان سیاره هایی هستند که با چشم غیر مسلح دیده می شوند.
(زمین، زهره، عطارد، مریخ، مشتری، زحل و اورانوس)
5. هفت آسمان تو در تو
جهان دارای هفت پوسته یا هفت قشر کروی یا هفت آسمان است که پایین ترین آنها آسمان اول و بالاترین آنها آسمان هفتم است.
ب) مجرد بودن آسمان ها
1. برخی گفته اند که آسمان اول مادی و شش آسمان دیگر مجردند.
2. عده ای نیز براین باورند که آسمان های هفت گانه مجرد هستند.
3. برخی این آسمان ها را آسمان های مثالی (برزخی) به حساب می آورند.
4. عده ای دیگر گفته اند: برخی از آسمان های هفت گانه برزخی و برخی دیگر فوق برزخی و مربوط به عالم عقول اند.
ج) جمع بین دو دیدگاه
شخصی از امام علی علیه السلام می پرسد فاصله بین زمین و آسمان چه اندازه است؟ امام فرمودند: به اندازه برد چشم و دعای مظلوم. این یعنی آسمان محسوس (به اندازه برد چشم) و آسمان مجرد (دعای مظلوم) داریم.
وسعت آسمان ها
توصیف وسعت آسمان با ارقام و اعداد نجومی دقیق قابل اندازه گیری نیست و در روایات به جای اعداد از تشبیه و تمثیل بهره گرفته اند به علت عظمت و بزرگی آن.
درس 9 آسمان دنیا
فضا
واژه فضا در لغت عربی به معنای مکان وسیع، جای باز و گسترده استعمال می شود ولی در زبان فارسی به معنای کیهان به کار می رود و در اصطلاحی به مکانی که ستارگان و سیارات در آن قرار دارند فضا گفته می شوند.
(الله الذی جعل لکم الأرض قراراً و السماء بناء، غافر 64)
کهکشان ها
کهکشان به گروه بزرگی از ستارگان، سیارگان اجرام آسمانی می گویند که در نظرگاه ما همانند یک قطعه سفید می باشند و به وسیه فضای رقیقی از هم جدا شده اند. کهکشان ها به گونه های مختلفی مانند مارپیچی، بیضوی و بی نظم، تقسیم می شوند.
ستارگان و سیارگان
در قرآن کریم درباره اجرام آسمانی از اصطلاحات مصباح، کوکب، و نجم استفاده شده است. (فلا اقسم بمواقع النجوم، واقعه 75)
(انا زینا السماء الدنیا بزینة الکواکب، صافات 6)
خورشید و ماه
خورشید بزرگترین و نزدیک ترین سیتاره نسبت به ما است و سیارات متعددی اطراف آن در حال گردش هستند که در اصطلاح به مجموعه آن ها منظومه شمسی گفته می شود. (هوالذی جعل الشمس ضیاء، یونس 5)
کارکرد آسمان ها در تقدیر الهی
اندک تأملی در آسمان ها نشان از هدفمندی آفرینش آنهاست.
(و ما خلقنا السماوات و الأرض و ما بینهما لاعبین، دخان 38)
(و اوحی فی کل سماء امرها، فصلت 12)
درس 10 زمین
مفهوم شناسی
زمین در زبان فارسی به معنای خاک، مساحتی از خاک که در آن کشت و زرع می کنند و سومین سیاره از سیارات منظومه شمسی است.
زمین در معانی قرآنی
1) به معنای خاک: (ممّا تنبت العرض) از خدای خود برای ما بخواه تا از زمین برویاند.
2) به معنای قطعه زمین کشاورزی: (قال انّه یقول انّها بقرةٌ لا ذلولٌ تثیروالأرض)
3) به معنای سرزمین: (ونجّیناه ولوطاً الی الأرض الّتی بارکنا فیها للعالمین)
4) به معنای کره زمین: (الّذی جعل لکم الأرض مهدا)
5) مجموع محتوای آسمان اول: (خدا همان کسی است که هفت آسمان و همانند آنها هفت زمین آفرید).
زمین های هفت گانه
بیشتر دانشمندان اسلامی مشابهت بین آسمان و زمین را در تعداد دانسته و نظریات ذیل را مطرح کرده اند:
1) هفت طبقه کره زمین: (الله الّذی خلق سبع سماواتٍ و من الأرض مثلهنّ)
2) هفت اقلیم زمین: (امروزه قطب جنوب و قطب شمال به جمع پنج قارّه آسیا، آفریقا، اروپا، آمریکا و اقیانوسیه سعی در تعیین هفت اقلیم جدید دارند)
3) هفت کره آسمانی شبیه کره زمین: (منظور از هفت زمین، هفت کره آسمانی است که ساختارشان همانند ساختار کره زمینی است که ما در آن زندگی می کنیم.
4) سیارات منظومه شمسی: (زمین، زحل، زهره، عطارد، مریخ، مشتری و اورانوس)
5) زمین های تودرتو: (هر آسمانی نسبت به آسمان بالاتر از خود، زمین محسوب می شود)
وسعت زمین های هفت گانه
روایت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم (هر طبقه با هرچه در او و پیش از آن است در پیش طبقه بالاتر از خود مانند حلقه در صحرای بی انتها است)
سیاره کره زمین
کره زمین در فضای بی کران آسمان اول حرکت های متعددی دارد. این کره روزی یک بار به دور محورش می چرخد و در عین حال سالی یک بار بر گرد خورشید می گردد و خورشید نیز به همراه زمین و سیارات دیگر در جمع خوشه محلی ستارگان به سمت ستاره نصر حرکت می کند.
کارکرد زمین در تدبیر الهی
در حقیقت پروردگار شما آن خدایی است که آسمان ها و زمین را در شش روز آفرید. در قرآن علاوه بر خالقیت بر مالکیت نیز اشاره می کند (له ملک السّماوات و الأرض)، همچنین تدبیر امور زمین به دست خداوند است (ثمّ الستوی علی العرش یدبر الأمر)
همه این آیات می گویند که خالق و مالک و مدبر این جهان و کره زمین خداوند است.
نقش زمین در زندگی انسان
زندگی و سرنوشت انسان با سرنوشت کره زمین در هم تنیده شده است (هو انشأکم من الأرض).
خداوند انسان را در زمین مسکن داده و هرآنچه در زمین است را در اختیار وی قرار داد و برای رسیدن به سعادت، هدایت خویش را بر او فرستاد و دستور داد تا در آفرینش زمین و آسمان تعقّل کنند و آن را وسیله کسب معرفت و شناخت قرار دهند.
درس 11 طبیعت
بیش از هفتصد آیه در قرآن کریم، به پدیده های طبیعی اشاره دارد. خداوند در این کتاب به پدیده هایی مانند ستارگان، روز و شب، باد، انجیر، زیتون و سپیده صبح سوگند یاد کرده است، و همین امر خود دلیلی بر نقش تأثیرگذار طبیعت در زندگی انسان و تدبیر الهی در رابطه با انسان می باشد.
کارکرد های طبیعت در تدبیر الهی و نقش آن در سعادت و شقاوت انسان:
1. ابرها
در عرف به توده بخار پراکنده و یا متراکم در جو زمین ابر می گویند. (الم تر انّ الله یزجی سحاباً)
خداوند ابرها را به وسیله بارش باران و حیات طبیعت قرار داده و حیات انسان و همه موجودات به بارانی بستگی دارد که آب شیرین را به ارمغان می آورد.
2. رعد و برق
ابرها در مسیر آب رسانی با پدیده طبیعی دیگری به نام رعد و برق همراه هستند. همان که در قرآن درباره آن می فرماید (هوالّذی یریکم البرق خوفاً و طمعاً و ینشئ السّحاب الثّقال)
بادها
آنچه ابرها را حرکت می دهد پدیده باد است. (وَهُوَالّذی یُرسِلُ الرّیاحَ بُشراً بَینَ یَدی رَحمَتِه).
باران
پدیده های ابر و رعد و برق و باد دست در دست هم می دهند تا باران پدیدار شود. (اَلَم تَرَ اَنَّ الله اَنزَلَ مِن السَّماءِ ماء)
گیاهان و جنگل ها
نتیجه باران و آبهای شیرین، رویش گیاهان و پیدایش جنگل ها و چراگاه رمه ها است. (هُوَ الَّذی اَنزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً لَکُم مِنهُ شَرابٌ وَ مِنهُ شَجَرٌ فیهِ تُسیمون)
جانوران
فرستاده شدن آب و رویش گیاهان، زمینه پیدایش موجودات زنده را فراهم می ساخت و خداوند در روی کره زمین جانداران بسیاری آفرید که به گونه های مختلفی تقسیم شدند. (وَاللهُ کُلَّ دابَّةٍ مِن ماءٍ)
کارکرد طبیعت در نظام هستی
الف) دادن شناخت به انسان: از آنجا که طبیعت از جمله افعال الهی است که همیشه در منظر انسان می باشد پس شناخت طبیعت بهترین راه برای شناخت افعال الهی است. کارکرد طبیعت در دادن شناخت به انسان دو مورد است:
1. شناخت آفریدگار و چگونگی آفرینش
(قل سیروا فی الأرض فانظروا کیف بدأ الخلق)
2. شناخت سرانجام جهان و معاد
(فانظر الی آثار رحمت الله کیف یحی الأرض بعد موتها انّ ذلک لمحی الموتی و هو علی کل شیئ قدیر)
ب) توان بخشی به انسان
انسان موجودی مختار است و برای به کار بستن این اختیار نیازمند قدرت و امکاناتی است که خداوند در طبیعت آنها را در اختیار او قرار داده است و با استفاده از این پدیده ها می تواند عبدی صالح گشته به سعادت برسد و یا عصیان کرده شقاوت ابدی را برگزیند.
ج) وسیله جریان یافتن تدبیر الهی
تدبیر امور به دست ربوبیت الهی است و خداوند سنت های خویش را از طریق اسباب طبیعی در عالم جاری می سازد، سنت هایی مانند سنت ابتلا و آزمایش و سنت عذاب جوامع طغیان کننده. باد برای عذاب قوم عاد (انا ارسلنا علیهم ریحا صرصرا فی یوم نحس مستمر)
درس 12 کرسی
مفهوم شناسی
در لغت به فشرده و مستحکم شدن پایه بنا، چسبیدن و به هم پیوستن یک چیز بر چیز دیگر، کرس اطلاق می شود. به زیرساخت ساختمان و پی بنا کرسی می گویند.
دیدگاه ها درباره کرسی
دیدگاه اول: معنای کنایه ای
برخی معتقدند لفظ کرسی مصداق خارجی ندارد، بلکه معنای استعاره ای دارد و در این که کنایه از چیست دو نظر مطرح شده است:
1. کنایه از منطقه حکومت الهی
به این معنا که خداوند بر همه آسمان ها و زمین حکومت می کند و قلمرو و نفوذ او همه جا را در بر گرفته است.
2. کنایه از منطقه نفوذ علم الهی
یعنی علم خداوند به جمیع آسمان ها و زمین احاطه دارد و چیزی از قلمرو نفوذ علم خدا بیرون نیست. امام جعفر صادق علیه السلام در پاسخ کسی که پرسید معنای کرسی در جمله (وسع کرسیه السماوات و الأرض) چیست؟ فرمود علم خداست.
دیدگاه دوم: قسمتی از کائنات
این دیدگاه کرسی را امری عینی و قسمتی از کائنات شمرده و معتقد است که کرسی موجودی وسیع تر از تمام آسمان ها و زمین بوده و از هر طرف آن ها را احاطه کرده است. تقریر های مختلف این دیدگاه:
1. کوچکتر بودن کرسی از عرش
ابوذر از پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم نقل می کند که فرمود: (ای اباذر هفت آسمان در برابر کرسی نیستند جز حلقه ای افتاده در زمین بیابان پهناور، و فضل و فزونی عرش بر کرسی چون فزونی بیابان پهناور است در آن حلقه).
2. برخی معتقدند وسعت کرسی بیشتر از عرش است و کرسی تمام جهان را شامل می شود. امام صادق علیه السلام می فرماید: کرسی آسمان ها، زمین و عرش را فرا گرفته و هر چیزی در کرسی است.
3. کرسی جزئی از کائنات است ولی عرش نه
امام صادق علیه السلام درباره آیه (وسع کرسیه السماوات والأرض) فرمود: آسمان ها و زمین و هرآنچه در بین آن دو هست درون کرسی هستند و عرش همان علمی است که هیچ کس توان اندازه گیری آن را ندارد.
4. کرسی و آسمان هفتم
از امام صادق علیه السلام نقل شده که: هرچیزی را که خدا آفریده در درون کرسی است و کرسی به آن احاطه دارد جز عرش که بزرگتر از آن است که کرسی به آن احاطه داشته باشد.
دیدگاه سوم: جمع بین دو دیدگاه اول
عده ای از نظریه پردازان اسلامی سعی در جمع بین دو دیدگاه های مختلف داشته و معتقد شده اند که کرسی دو معنا دارد: یکی ظرفی که همه آسمان ها و زمین در آن جای دارند و خداوند همه آفریدگان را در آن آفریده است و دوم علم خداوند متعال.
دیدگاه چهارم: کرسی و فلک الافلاک
برخی با تطبیق جهان شناسی اسلامی بر هیأت بطلمیوسی تلاش کردند تا تفاوت های موجود بین این دو جهان شناسی را کمرنگ نشان دهند. آنان معتقد شدند که کرسی اسمی است برای فلک البروج. بر اساس این دیدگاه هفت آسمان بعلاوه کرسی و عرش، همان نه فلک هیأت بطلمیوسی است؛ یعنی کرسی همان فلک البروج و عرش فلک اطلس می باشد.
درس 13 عرش
مفهوم شناسی عرش
واژه عرش در زبان عربی بر بلندی و ارتفاع در بنا دلالت می کند، و به صورت استعاره ای در معانی دیگری مانند سایه بان، سقف و هر چیز سقف دار به کار می رود. می توان موارد استعمال عرش را به سه دسته تقسیم کرد:
در دسته اول، کلمه عرش به معنای تخت به کار رفته است.
به عنوان مثال در داستان حضرت سلیمان و بلقیس در توصیف تخت حکومتی بلقیس آمده است.(انّی وجدت امرأة تملکهم و اوتیت من کل شیءٍ و لها عرش عظیم)
در دسته دوم آیاتی هستند که عرش در آنها معنای سقف می دهد.(اوکالذی مرّ علی قریةٍ و هی خاویةٌ علی عروشها)
دسته سوم آیاتی هستند که عرش را به معنای جزئی از عالم و کائنات به کار برده اند. (قل من رب السماوات السبع و رب العرش العظیم)
دیدگاه ها درباره عرش
دیدگاه اول: تعبیر کنایی از مقام الهی در تدبیر امور
گروهی معتقدند عرش وجود خارجی و عینی ندارد، بلکه تعبیر کنایی از مقامی است که امر تدبیر جهان از آن ناشی می شود و مراد از آن همان مقام سلطنت و تدبیر الهی می باشد.(ثم استوی علی العرش یدبّرالأمر)
دیدگاه دوم: جزئی از کائنات و مجموعه جهان
این دیدگاه عرش را کنایه از چیزی نمی داند و برای آن مصداق عینی و خارجی قائل است که مکان و زمان دارد. امام سجاد علیه السلام می فرماید:(حمداً یوازنُ عرشک المجید و یعادل کرسیک الرّفیع) حمدی که هم وزن عرش مجید تو و معادل کرسی رفیع تو باشد.
تقریر اول: نام موجودی خاصّ و حقیقی
عرشی که ملائکه آن را حمل می کنند بخشی از مملکت خداوند است و خداوند آن را در آسمان هفتم خلق کرده است.
تقریر دوم: مجموعه جهان
گروهی می گویند: منظور از عرش مجموعه جهان است. چنان که شیخ صدوق می نویسد: اعتقادنا فی العرش انّهُ جملة جمیع الخلق.
تقریر سوم: کرسی و آسمان هفتم
جانب درونی آسمان هفتم کرسی نامیده می شود و به جانب بیرونی آن عرش گفته می شود. امام صادق علیه السلام می فرماید: هرچیزی را که خدا آفریده در جوف کرسی است و کرسی به آن احاطه دارد جز عرش که بزرگتر از آن است که کرسی به آن احاطه داشته باشد.
دیدگاه سوم: جمع بین اقوال
می توان دیدگاه های مختلف را نگاه های متفاوتی دانست که همگی به یک حقیقت نگاه می کنند و هرکدام قسمتی از واقعیت را بیان می کنند؛ به این معنا که عرش دو معنا دارد: یکی ظرفی که همه آسمان ها و زمین و حتی کرسی در آن جای دارند و دوم علم خداوند متعال.
دیدگاه چهارم: عرش و فلک اطلس
برخی عرش را همان نه فلک هیأت بطلمیوسی برمی شمارند؛ به این صورت که از آن نه فلک، اولی فلک الافلاک و فلک اطلس، دومی فلک البروج و فلک ثوابت، سوم فلک زحل، چهارم فلک مشتری، پنجم فلک مریخ، ششم فلک آفتاب، هفتم فلک زهره، هشتم عطارد و نهم فلک قمر است.
دیدگاه پنجم: معنای متشابه
آیات عرش از متشابهات مهم قرآن است.
کارکرد عرش و کرسی در نظام هستی
الف) مکان تدبیر الهی
خداوند رب عرش است، یعنی فقط آفریننده نیست و پرورش دهنده هم هست.(و هو ربُّ العرش العظیم)
ب) نمود و ظهور استیلای خداوند
خداوند علاوه بر آفرینش عرش، بر آن استیلاء داشته و حکومت آن در دست خداوند است. (ثم استوی علی العرش)
ج) استیلای بر عرش و آگاهی از جزئیات زمین و آسمان لازمه استیلاء خداوند بر کائنات، علم و آگاهی او از جزئیات زمین و آسمان است. (ثم استوی علی العرش یعلم ما یلجُ فی الأرض و ما یخرج منها و ما ینزل من السماء و ما یعرج فیها)
د) ظهور مأموریت ملائکه
گروهی از ملائکه در اطراف عرش قرار دارند و به تسبیح الهی مشغول هستند (و تَری الملائکة حافین من حَول العَرش یُسبِّحونَ بِحَمد رَبِّهم)
درس 14 لوح و قلم
مفهوم شناسی لوح
لوح در اصل به معنای آشکار شدن و درخشیدن می باشد و همچنین به هر تخته و صفحه ای مانند چوب، کاغذ، پوست که بر آن می نویسند لوح گفته می شود. (و کتبنا له فی الالواح من کل شیء موعظه)
اقسام لوح
اول: لوح محفوظ
(فی لوح محفوظ) از نگاه آنان لوح محفوظ کتابی است که تمام پدیده های عالم در آن ثبت شده و آنچه در این کتاب ثبت شود قابل تغییر نیست و دگرگونی در آن راه ندارد. در تفسیر لوح محفوظ دیدگاه های متعددی وجود دارد:
1. ظرف علم الهی
2. کنایه از علم ازلی و نامحدود خداوند
3. جایگاه معانی نامحدود قرآن
4. صفحاتی نزد مؤمنان
5. مرتبه ای از مراتب وجود قرآن
6. لوح محفوظ برای ما مجهول است.
7. لوح محفوظ همان عقل فعال است که کائنات درآن نقش بسته است.
ویژگی های لوح محفوظ:
1. این کتاب جایگاه تصمیم کلی خداوند، و شامل جریان تمامی موجودات از کوچک به بزرگ می شود.
2. لوح محفوظ محل تصمیم های جزئی پروردگار است، احوال اشخاص و جوامع، ظهور حوادث و اتفاقات جزئی و شخصی در این کتاب ثبت شده است.
3. لوح محفوظ جایگاه قرآن است.
دوم: لوح محو و اثبات
این لوح محل ثبت حوادث و اتفاقات محتمل است و برخلاف لوح محفوظ، اموری که در آن نوشته شده است، احتمال دارد اتفاق نیفتد.
کارکرد لوح محو و اثبات
بعضی می گویند خداوند مجبور است و بعضی می گویند انسان مجبور است. متکلمان امامیه به هیچ یک از این دو معتقد نیست و درباره انسان می گوید
(امر بین الأمرین): خداوند به انسان امکان فعالیت داده و او را مختار کرده است تا انتخاب کند. در قرآن آمده است اگر حضرت یونس تسبیح نمی کرد تا قیامت در شکم ماهی می ماند، ولی چون تسبیح کرد از آن جا خارج شد. یعنی او دارای قوّه اختیار بود.
مفهوم شناسی قلم
در کتاب های لغت قلم به معنای قطع کردن گوشه یک چیز آمده است. به عنوان مثال گرفتن ناخن و تراشیدن نی را قلم می گویند و به وسیله نوشتن هم از این جهت قلم گفته می شود که آن را می تراشند.
دیدگاه اول: نام فرشته
گروهی قلم را فرشته ای از فرشتگان خداوند می دانند.
دیدگاه دوم: وسیله نگاشتن اوامر الهی
برخی معتقدند که قلم چیزی است که خداوند با آن کتابت را بر روی لوح پدید می آورد.
درس 15 ملائکه
تعریف مفهوم ملائکه
درباره ریشه واژه ملائکه دو قول وجود دارد: عده ای ملائکه را جمع مَلَک می دانند و برخی دیگر آن را جمع ملاک به معنای رسالت و فرستادن می شمرند. ملائکه به گروهی از موجودات عالم گفته می شود که دارای شعور و علم بوده و خداوند آنها را آفریده تا فرمان های الهی را در جهان جاری سازند.
ساختار آفرینشی ملائکه
1. دیدگاه متکلمان
بیشتر متکلمان معتقدند که فرشتگان و ملائکه دارای بعد (عرض، طول و عمق) بوده و زمان و مکان دارند. از این رو پیامبران و اولیای الهی می توانند آنها را دیده و صدای آنها را بشنوند.
2. دیدگاه فلاسفه
از دیدگاه برخی از فیلسوفان مسلمان، ملائکه به چند صنف تقسیم می شوند و برخی از آنان موجوداتی مجرد بوده و از مکان و زمان و ابعاد سه گانه مبرا می باشند و قابلیت انقسام ندارند. بلکه عقول مجرد و نفوس فلکیه ای هستند که هیچ علقه ای با جسم ندارند. برخی دیگر از فلاسفه ملائکه را با آنکه مجرد می دانند، به احتمال آنها را به دو دسته تقسیم کرده برای یک دسته تجرد تام عقلانی قائل شده و دسته دیگر را دارای تجرد برزخی معرفی می کنند.
اوصاف ملائکه
خداوند برخی از ملائکه را ابداء کرده و با امر آفریده است. و برخی را نیز از نور آفریده است. بنابر اعتقاد امامیه ملائکه متّصف به کمال و علم بوده نقص و جهل و عصیان به آنها نسبت داده نمی شود. با تمام اوصاف یاد شده مقام پیامبران و امامان از ملائکه برتر است و آنان از ملائکه افضل هستند.
ملائکه نیز مانند سایر مخلوقات مرگ دارند و روزی خواهند مرد.
اصناف و اقسام ملائکه
گونه اول: حاملان عرش
(الّذین یَحملونَ العرش و مَن حوله یُسَبّحونَ بِحَمدِ رَبِّهِم)
گونه دوم: روحانیان
(فَصَلِّ عَلَیهِم وَ عَلَی الرَّوحانِیینَ مِن مَلَائِکتِک)
گونه سوم: مقربان
(لن یستنکف المسیح ان یکون عبدا لله و لا الملائکة المقربون)
گونه چهارم: حاملان غیب بر رسولان
(حمّال الغیب الی رسلک)
کارکرد ملائکه
ملائکه واسطه بین خداوند و اشیاء هستند. به این معنا که خداوند که جهان را بر اساس نظام سبب و مسببی مدیریت می کند، ملائکه را در سلسله اسباب حوادث قرار داده و هر دسته مشغول اجرای فرمان الهی هستند.
درس 16 جن
تعریف مفهوم جن
نام جن از ریشه (ج ن ن) به معنای پوشش و استتار گرفته شده است و در اصطلاح به موجود دارای شعور، علم و مکلف که اختیار انجام یا ترک تکالیف الهی را دارد و از دیدگان انسان ها پنهان است اطلاق می شود.
ساختار آفرینشی جنیان
دیدگاه اول: وجود مجرد
برخی از فیلسوفان مسلمان جن را موجودی مجرد از جسم می دانند، به این معنا که جنیان ویژگی های ماده را ندارند.
دیدگاه دوم: وجود مادی
دیدگاه دوم بر این باور است که جن ها جسم دارند ولی جسم آنان لطیف است.
خداوند جنیان را قبل از انسان آفریده بود، جنیان فرزند و اولاد دارند، ماده آفرینش جنیان از آتش بوده است، جنیان نیز مانند انسان ها زندگی جمعی دارند و آنها مانند انسان نیاز به غذا خوردن دارند.
هدف از آفرینش جن و کارکرد آنها در جهان هستی
از آنجا که جنیان شعور داشته و امکان انتخاب دارند خداوند آنان را مکلف کرده تا حق را برگزینند. آنان نیازمند هدایت هستند از این رو خداوند پیامبرانی برای ایشان ارسال کرده است. بعد از آمدن پیام الهی، برخی از جنیان هدایت را پذیرا شدند و برخی دیگر عصیان و طغیان را برگزیدند.
ابلیس و شیطان
به یکی از جنیان که به هنگام آفرینش حضرت آدم در کنار ملائکه و فرشتگان بود و خداوند او را به همراه ملائکه امر به سجده بر آدم کرد و او از اطاعت خداوند سر باز زد ابلیس گفته می شود.
کارکرد ابلیس و شیاطین در جهان هستی
ابلیس نیز مانند سایر جنیان دارای شعور و حق انتخاب بود ولی او راه هدایت و اطاعت را نپذیرفت و ضلالت و گمراهی را انتخاب کرد.
بنا بر درخواست شیطان خداوند به شیطان مهلت داد و شیطان قسم خورد که فرزند آدم را به گمراهی کشاند مگر بندگان خالص. ابلیس بر بندگان الهی تسلط ندارد.
مهم ترین کارهای شیطان:
1. امر به زشتی و پلیدی: (فأنه یأمر بالفحشاء و المنکر)
2. ایجاد دشمنی و عداوت: (انما یرید الشیطان ان یوقع بینکم العداوة و البغضاء فی الخمر و المیسر)
درس 17 قوانین تکوینی جهان هستی
همه مخلوقات اندازه، طول، عرض، حد و حدود دارند. می توان از مطالعه مخلوقات قائده و قانون انتزاع کرد و قوانین حاکم بر آنها را استنباط نمود. (خلق کل شیء فقدره تقدیرا)
دو گونه از مصادیق قدر:
الف) گونه اول قدرهایی هستند که در رابطه با کل جهان می باشند و اختصاصی به انسان ندارند، از این رو می توان آنها را قوانین طبیعی نامید. خداوند چنین اراده کرده است که جهان هستی بر اساس این قوانین اداره شده و پدیده های موجود، تحت نظام ثابت و قوانین لایتغیر با همدیگر مرتبط شوند.
ب) گونه دوم قدرهایی هستند که به رفتار خداوند با انسان و جامعه مربوط می شوند و در بیان قرآن از آن به سنت و سنن الهی تعبیر می شود. (به قانون کلی و فراگیر که خداوند بر فرد و جامعه حاکم کرده سنت الهی می گویند).
دو مورد از ویژگی های خاص فرد و جامعه:
1. این قوانین و سنن، تغییر ناپذیر و غیر قابل تحویل هستند.
2. قوانین حاکم بر انسان و جامعه که از آن تعبیر به سنت های الهی می شود فراگیر هستند و در صورت پیدایش تقابل بین این قوانین، برخی از آنها بر برخی دیگر حاکم شده گستره آنها را محدود یا گسترش می دهند.
برخی از قوانین و سنت های الهی که در جهان جریان دارند:
1. قانون اسباب و مسببات
خداوند متعال این جهان را آفریده و آن را بر اساس قانون سبب و مسبب اداره می کند؛ یعنی هرچیزی از طریق خاص و وسیله متناسب، حاصل می شود و هر چیزی وسیله رسیدن به چیز خاص است. خداوند مسبب الاسباب است و اهل بیت علیهم السلام اسباب تمام عالم و اشیاء هستند.
2. قانون تسخیر طبیعت بر انسان
(الم تروا اَنّ الله سخّر لکم) مراد از تسخیر این نیست که خداوند همه چیز را در سلطه انسان قرار داده است، بلکه منظور از تسخیر این است که خود خداوند همه چیز را در سلطه دارد. سلطه ای که همه چیز در جهت به وجود آمدن انسان و زندگی انسانی او کار می کنند و انسان ها با شناخت قوانین می توانند راه سعادت و شقاوت خود را برگزینند.
3. قانون امداد
خداوند انسان ها را مختار آفریده است و آنها می توانند راه هدایت یا ضلالت را انتخاب کنند و خداوند در هر صورت امکان دستیابی آنان به سعادت و یا شقاوت را فراهم خواهد ساخت.
4. قانون ابتلاء و امتحان
انسان می تواند بین سعادت و شقاوت یکی را انتخاب کند. امتحان الهی فرصتی است که انسان در ضمن آن از قدرت انتخاب خود به خوبی یا به بدی استفاده می کند.
(و نبلوکم بالشرّ والخیر فتنةً و الینا ترجعون)
5. قانون تغییر سرنوشت به خاطر تغییر روش
یکی از قوانین تغییر ناپذیر الهی که در راستای اختیار انسان قرار دارد، سنت تغییر نعمت و سرنوشت بر اساس انتخاب و خواست جامعه است و تا زمانی که جامعه ای خود خواهان تغییر نباشد تغییری در آن ایجاد نخواهد کرد.
6. قانون اجل داشتن
اجل داشتن و مدت دار بودن عمر جامعه نیز یکی از سنت های لایتغیر الهی است.
(ما تسبق من امّةٍ اجلها و ما یستأخرون)
7. قانون تجسم عمل
این جهان به گونه ای آفریده شده که اعمال صالح انسان در جهان آخرت به صورت نعمت های بهشتی، ظاهر خواهند شد و اعمال زشت او نیز به صورت عذاب های جهنمی در خواهند آمد.
8. قانون مرگ
اجل داشتن یعنی مدت دار بودن و هر چیز مدت دار، مرگ دارد، لذا مرگ نیز از جمله قوانین تغییر ناپذیر الهی است و هر جانداری روزی می میرد.
رابطه انسان با قوانین و سنت های الهی
انسان جزئی از اجزاء این جهان است و از این رو مشمول قوانین فیزیکی جهان می شود؛ همچنین دارای اراده و اختیاری است که او را از سایرین ممتاز می کند، و به دلیل این امتیازات خاص باعث می شود مطالبات بیشتری نسبت به اجزای جهان کند.
تأثیرگذاری انسان بر این جهان خودش یک سنت است و این سنت حاکم بر برخی سنت ها است ولی این تأثیرگذاری هم در قالب سیستم و نظم خاص است و خارج از قوانین نمی تواند تأثیرگذار باشد.
درس 18 تعریف و اهمیت انسان شناسی
تعریف انسان شناسی
واژه انسان شناسی در معانی متعددی به کار می رود. 1. هرگونه مطالعه درباره انسان و ابعاد وجودی او. 2. تنها به انسان بماهوانسان اطلاق می شود. 3. گاه مراد از انسان شناسی، انسان شناسی فلسفی است مانند ایمان، امید، عشق و معنای زندگی.
چند سؤال درباره انسان شناسی را در قالب یک شعر می آوریم.
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود / به کجا می روم آخر ننمایی وطنم
اهمیت انسان شناسی
برای انسان شناخت هیچ موجودی مانند خود او اهمیت ندارد. زیرا:
1. نزدیک ترین چیز به هر شیء خود اوست.
2. شناخت انسان در شناخت دیگر موجودات نقش دارد.
ارتباط انسان شناسی و خدا شناسی
یکی از دلایل اهمیت انسان شناسی این است که می تواند مقدمه خداشناسی باشد. در قرآن کریم آیات و نشانه های حقانیت خدا به دو دسته آیات انفسی و آیات آفاقی تقسیم شده است:
(نشانه های خود را در اطراف جهان و در درون جان آنها به آنها نشان می دهیم تا آشکار گردد که او حق است) فصلت 53
ارتباط انسان شناسی و راهنما شناسی
اگر عقل انسان را محدود و ناقص بدانیم نمی تواند به صورت کامل درک درستی نسبت به انسان قبل از این جهان و بعد از این جهان و وضعیت او داشته باشد و آنگاه معلوم می شود که چرا باید سراغ وحی و پیامبر و امام رفت.
ارتباط انسان شناسی با جهان شناسی و معاد
اگر مرگ را پایان زندگی ندانیم و معتقد باشیم که انسان دارای روحی است که می تواند مستقل از بدن به حیات خویش ادامه دهد، امکان اثبات معاد فراهم خواهد شد و این که روح انسان در قیامت بار دیگر با بدن همراه شده، و سرای همیشگی خود در بهشت یا دوزخ وارد خواهد شد.
ارتباط انسان شناسی و معنای زندگی
اگر انسان را موجودی دارای عقل و آزادی بدانیم و نیز دارای هدفی که در هر برهه از زندگی می تواند به بخشی از آن هدف برسد و هیچ گاه او را بی هدف ندانیم می توان بر اساس آن هدف، زندگی را معنا دار دانست.
ارتباط انسان شناسی با رفتار انسان و اخلاق
اگر در انسان شناسی، انسان را موجودی مادی دانستیم رفتار انسان رفتاری سودگروانه و لذت طلبانه است اما اگر انسان را موجودی کمال جو دانستیم که جنبه مادی و دنیوی او پایین ترین ساحت اوست و می تواند از این ساحت صعود کند و به درجات بالاتری برسد.
ارتباط انسان شناسی و علوم انسانی
موضوع علوم انسانی، انسان است و در هریک از علوم انسانی به جنبه ای از ابعاد انسان توجه می شود. بنابراین، مبانی انسان شناختی، مبانی علوم انسانی بوده است.
اساسا علوم انسانی به دنبال توصیف وضعیت موجود و مطلوب انسان و جامعه و راه گذر از وضعیت موجود به مطلوب است.
درس 19 مکاتب انسان شناسی
مکاتب انسان شناسی به لحاظ روش
انسان شناسی از حیث روش چهار قسم است: دینی، فلسفی، عرفانی و تجربی. چهار نوع بودن انسان شناسی به این دلیل است که چهار منبع معرفتی داریم: وحی، عقل، شهود و تجربه. روش انسان شناسی فلسفی، عقلی است. روش انسان شناسی عرفانی، شهودی است. روش انسان شناسی تجربی، تجربی است. روش انسان شناسی دینی، وحیانی است.
مشکلات مکاتب انسان شناسی غیر دینی
در قرن چهاردهم میلادی در واکنش به بعضی از آموزه ها و رفتارهای نادرست کلیسا در قرون وسطا انسان مداری در مفهوم جدید خود در اروپا مطرح شد و از قرن هفدهم اوج گرفت. در این مفهوم، محوریت به جای وحی و دین به انسان و قوای او یعنی حس و عقل داده شد. یکی از پیامدهای انسان مداری دخالت ندادن دین در عرصه مناسبات اجتماعی است. از دیگر نتایج نگاه مادی گرایانه به انسان است. بحران هویت انسان، از خود بیگانگی، بالا رفتن آمار بیماری های روانی و خودکشی، بی بند و باری، سست شدن اخلاق و روابط عاطفی انسان ها است.
بنابراین با کنار گذاشتن وحی و عقل مرتبط با آن، حقیقت انسان نیز کنار نهاده می شود و انسان پدیده ای همچون دیگر پدیده ها در نظر گرفته خواهد شد. در واقع با فراموشی خداوند، انسان، خود حقیقی خویش را فراموش خواهد کرد. بی تردید راه حل این مشکلات، استفاده از وحی و عقل معطوف به وحی است.
سه مشکل اصلی انسان شناسی عرفانی:
1. ممکن است شهود صحیح نباشد.
2. ممکن است شهود کننده اشتباه کند.
3. ممکن است شهود قابل انتقال صحیح نباشد.
ویژگی های انسان شناسی دینی:
1. اتقان و خطاناپذیری: شناختی که وحی الهی در اختیار انسان می گذارد به این دلیل که از علم مطلق نشأت می گیرد متقن و خطاناپذیر است، در حالی که انسان به دلیل علم ناقصش ممکن است دچار خطا شود.
2. جامعیت: از آنجا که خداوند خالق انسان است و به همه ابعاد وجودی او علم مطلق دارد، و از سوی دیگر انسان شناسی دینی از وحی الهی بهره می گیرد، نگاه انسان شناسی دینی به انسان، نگاه جامع خواهد بود و همه ویژگی های انسان را دربر خواهد داشت.
3. بینش ساختاری: در انسان شناسی دینی انسان را در یک ساختار کلی که ارتباط ساحت های مختلف آن با یکدیگر به خوبی ترسیم شود، در نظر می گیرد و مطرح می سازد. در این بینش، گذشته، حال و آینده انسان، ساحت های جسم و جان، مادی و معنوی و ... مورد توجه قرار می گیرد.
4. توجه به مبدأ و معاد: محکم ترین دلیل حکیمان اسلامی بر ضرورت بعثت انبیاء، بر ضرورت آگاهی از رابطه دنیا و آخرت و باید و نبایدهای مؤثر در سعادت انسان و ناتوانی عقل و تجربه بشری از دستیابی به آن مبتنی است.
انواع انسان شناسی به لحاظ موضوع
انسان شناسی را به لحاظ موضوع می توان به انسان شناسی عام و خاص تقسیم کرد. از همین روست که بر اساس انسان شناسی عام و کل نگر باید در انسان شناسی های خاص و خرد وارد شد و در آن نظریه پردازی کرد.
درس 20 آفرینش انسان 1
آفرینش حضرت آدم علیه السلام
در قرآن کریم حضرت آدم علیه السلام نخستین فردی است که انسان یا بشر نامیده شده است. (اِنَّ مَثَلَ عِیسَی عِندَ اللهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُراب) بنابراین، ولادت مسیح بدون پدر، هرگز دلیل بر الوهیت او نیست. در این آیه به خلقت حضرت آدم علیه السلام از خاک تصریح شده است.
پدر و مادر مشترک
از مسائلی که در مکاتب مختلف انسان شناسی مورد نزاع است این است که آیا انسان ها به یک پدر و مادر مشترک برمی گردند یا این که از حیوانات دیگر به وجود آمده اند. آنچه قرآن کریم بدان تصریح می کند، دیدگاه اول است و این که آفرینش انسان ها از یک پدر و مادر، یعنی آدم و حوّاء است. (یا بنی آدم لا یفتننکم الشیطان کما اخرج ابویکم من الجنة)
بررسی فرضیه تکامل زیستی
دو نظریه درباره پیدایش موجودات مطرح است:
1. نظریه اول ثبات انواع نامیده می شود.
2. نظریه دوم تبدل یا تکامل انواع است.
نظریه نخست آفرینش هر نوع را مستقل می داند و نظریه دوم معتقد به تبدل انواع از یکدیگر است. نظریه اول با دیدگاه قرآن و روایات هماهنگ است و نظریه دوم ناهماهنگ به نظر می رسد. معروف ترین فرد طرفدار نظریه دوم داروین است. داروین بر اساس سه اصل تغییرات تصادفی، تنازع بقاء و بقای انسب و اصلح معتقد است که برخی افراد انواع مختلف جانداران دچار تغییرات تصادفی شده اند. پوپر معتقد است که دیدگاه داروین حتی در حد یک نظریه هم نیست زیرا قابلیت آزمون پذیری که شرط یک نظریه علمی است را ندارد.
درس 21 آفرینش انسان 2
ماده آفرینش انسان ها
یکی از مباحثی که در قرآن کریم در باب آفرینش انسان ها به کرات مطرح شده، مسأله ماده و منشأ آفرینش انسان است. مواد مختلفی در قرآن مطرح شده که به برخی از آنها می پردازیم.
1. زمین (هو انشأکم من الارض)
2. خاک (فَاِنّا خلقناکم من تراب)
3. گِل (وبدأ خلق الانسان من تین)
4. آب (وجَعلنا من الماء کل شیء حی)
5. نطفه (خلق الانسان من نطفةٍ)
6. نطفه آمیخته (اِنّا خلق الانسان من نطفةٍ امشاجٍ) امشاج به معنای مختلف است. بسیاری از مفسران قرآن این عبارت را اختلاط نطفه مرد و زن معنا کرده اند.
7. علق (خلق الانسان من علق) علق به معنای قطعه خون جامد است که از تبدیل نطفه پدید آمده است.
مراحل آفرینش انسان
برخی از آیات قرآن بیانگر مراحل آفرینش انسان است. (هو الذی خلقکم من تراب ثم من نطفة ثم من علقة ...) پس از این آیه و آیات دیگر قرآن می توان نتیجه گرفت که آیات مختلف قرآن مراحل آفرینش انسان را مطرح می کند و هیچ تناقضی بین آنها نیست.
جمع بندی آیات: وقتی خاک زمین با آب ترکیب می شود، گل چسبنده به وجود می آید که این گل پس از مدتی به گل سیاه و خشک و بدبو بدل می گردد. از همین گل در مرحله اول، نخستین انسان یعنی حضرت آدم علیه السلام آفریده شد و در مرحله بعد نطفه مرد به وجود آمد و نطفه مرد نیز با تخمک زن ترکیب شد و از این موجود مرکب، علقه و مضغه و در نهایت انسان پدید آمد.
درس 22 دو ساحتی بودن انسان
یکی از مسائل مهم انسان شناسی دو ساحتی بودن یا تک ساحتی بودن انسان است.
مهم ترین دیدگاه ها درباره نفس و ارتباط آن با جسم:
1. نفس موجودی جدای از جسم نیست، بلکه هماهنگی اجزای بدن است. (نظریه سیمیاس)
2. نفس موجودی جدای از جسم است، اما ویژگی های جسم را دارد. (نظریه کبس)
3. نفس موجودی جدای از جسم است و ویژگی های جسم را ندارد. (نظریه سقراط و افلاطون)
عدله عقلی دو ساحتی بودن انسان
فیلسوفان اسلامی علم انسان به نفس خود را علم حضوری و در نتیجه بی نیاز از برهان می دانند. یکی از دلایل وجود نفس به عنوان حقیقتی متمایز از بدن این است که هر انسانی تصورات و حالات، بدن و اعضاء و جوارح را به خود نسبت می دهد و می گوید اندیشه من، گرسنگی من، بدن من. پس من موجودی هستم که دارای اندیشه و گرسنگی و بدن هستم نه این که من اندیشه یا گرسنگی یا بدن باشم.
جسم و روح در قرآن و احادیث
از مهم ترین آیاتی که بر تمایز جسم و روح و برتری روح بر بدن دلالت دارد، آیه چهاردهم سوره مؤمنون است. این آیه پس از ذکر مراحل مختلف آفرینش بدن انسان به آفرینش روح می پردازد. (ثُمّ انشأناه خلقاً آخر) استاد مصباح نوشته است: نفرموده است خلقنا النطفه خلقا آخر، بلکه پس از بیان مراحل مختلف فرموده است (ثم انشأناه خلقا آخر) که ضمیر آن به انسان برمی گردد. از نظر بلاغت، اقتضای این تغییر لحن و بیان این است که باید این مرحله با مراحل پیش فرق داشته باشد.
روح موجودی متمایز از بدن و برتر از آن است و می تواند با بدن و بدون آن زندگی کند درحالی که بدن پس از جدایی روح، متلاشی می گردد.
ارتباط روح و جسم
دو نظریه اصلی درباره ارتباط روح و جسم وجود دارد: نظریه اول از آن افلاطون است که روح و جسم را دو حقیقت می داند که در این دنیا ملازم و همراه هم گشته اند.
نظریه دوم از آن ارسطوست. او بدن را ماده و نفس را صورت می داند که این دو، حقیقتی واحد به نام انسان را به وجود می آورند. روح پیش از بدن وجود نداشت و بعد از نابودی بدن نیز وجود نخواهد داشت.
فلاسفه اسلامی می گویند نفس صورت بدن است و از بدن متولد شده و جسمانیة الحدوث است اما چون نفس در بدن منطبع نبوده و وابسته به بدن نیست، می تواند پس از نابودی بدن زنده بماند.
درس 23 اقسام ارواح و تمایز روح و نفس
اقسام ارواح
در احادیث به پنج روح تصریح شده که سه روح که ظاهراً یک روح با سه کاربرد مراد است، مشترک میان همه انسان هاست: روح قوّت، روح شهوت و روح بدن. مؤمنان بجز این سه روح دارای روح ایمان نیز هستند و معصومان علیهم السلام گذشته از چهار روح قبلی، از روح القدس نیز بهره مندند.
روح القدس حقیقتی است که معصومان با آن به علم مورد نیاز خود دست میابند و حق را از باطل تشخیص می دهند.
روح ایمان، آرامشی است که خداوند بر قلب کسانی که او را تصدیق کنند نازل می نماید تا از بندگان مؤمن خویش در انجام واجبات و ترک محرمات حمایت کنند.
تمایز روح و نفس (روح حیوانی و روح عقل)
روح عقل ممکن است در برخی زمان ها همچون زمان خواب از بدن خارج شود، اما روح حیوانی یا روح بدن تنها در صورت مرگ از بدن بیرون می رود.
نظر فلاسفه: مقصود از روح حیوان، روح قوت و روح شهوت است و منظور از روح عقل، روح بدن یا مرحله تکامل یافته آن است.
نظر متکلمین: روح حیوان با نطفه و علقه و مضغه همراه است و روحی که در چهار ماهگی در بدن دمیده می شود و انسان کامل می شود، روح عقل است و همین روح است که در عالم ارواح، قبل از آفرینش جسم انسان، آفریده شده و در چهار ماهگی وارد بدن این دنیایی می شود.
درس 24 عقل، شهوت و اختیار انسان
عقل و شهوت
عقل، مهم ترین دارایی انسان است تا جایی که می توان گفت: انسانیت آدمی به عقل اوست.
تفاوت انسان با حیوان در عقل اوست و تفاوت او با فرشتگان در شهوت و تفاوتش با هردو نیز در ترکیب عقل و شهوت و لوازم و آثاری است که از این ترکیب حاصل می شود. انسان موجودی است دارای عقل و شهوت، لازمه وجود این دو نیروی سومی است به نام اراده و انتخاب. انسان بر اساس همین نیرو آزادانه از عقل یا شهوت استفاده می کند و مسیر خویش را برمی گزیند و در طریق خرد یا شهوت قرار می گیرد و این اراده، به اراده عقلانی و اراده شهوانی تقسیم می گردد.
کارکرد های عقل
عقل دارای پنج کارکرد است:
1. عقل نظری
مراد از عقل نظری جنبه ای از عقل است که به کشف واقعیات می پردازد. (درک هست ها و نیست ها) (و هوالذی یحیی و یمیت و له اختلاف اللیل و النهار افلا تعقلون)
2. عقل عملی
در تفسیر عقل عملی اختلاف نظر وجود دارد: برخی آن را قوه شناخت باید ها و نباید ها، پاره ای آن را قوه تحریک کننده به عمل و گروهی نیز آن را قوه مولد اعمال مختص انسان و مدرک احکام مربوط به اعمال انسانی می دانند. در این جا معنای اول مراد ماست.
3. عقل ابزاری
عقل ابزاری وسیله ای برای سامان دادن به زندگی دنیوی است. در احادیث، تدبیر معاش، تشخیص سود و زیان، گمانه زنی، آینده نگری، بهره مندی از فرصت ها و حسن تدبیر، از آثار عقل ذکر شده است.
4. عقل استنباطی
فهم منظور متکلم، فهم منطوق و مفهوم، فهم مقدمات و لوازم نصب، مقایسه عام با خاص و مطلق با مقید و جمع بندی آن ها به طور کلی مطالبی که در مباحث الفاظ علم اصول مطرح می شود از کارکرد های عقل استنباطی است.
5. عقل دفاعی
منظور از دفاع، دفاع به معنای عام کلمه، یعنی اقداماتی که متکلم پس از استنباط آموزه های دینی و در مواجهه با مخاطب، جهت زمینه سازی برای اعتقاد او به دین انجام می دهد.
درس 25 امیال و مبادی فعل اختیاری انسان
امیال
در اینجا واژه امیال شامل هر نوع گرایش و حالت روحی غیر از علم و اراده است. امیال به چهار دسته تقسیم می شود:
1. غرایز: کشش های مربوط به نیازهای حیاتی که با اندام های بدن ارتباط دارد.
2. عواطف: ارتباط میان انسان ها و حیوانات.
3. انفعالات: برخی امیال مانند نفرت و خشم و کینه هستند که به آنها انفعالات می گویند.
4. احساسات: برخی گرایش ها مانند تعجب و تحسین و عشق، مختص انسان است که به آنها احساس می گویند.
امیال فی نفسه دارای ارزش یا ضد ارزش نیستند، آنچه متصف به خوب و بد می شود، پیروی انسان از این امیال است. غیر از میل حب الهی که دست کم برخی مراتب آن حاصل تلاش و مجاهده است.
اگر ملاک و محور اعمال انسان عقل باشد، همه اعمال متصف به خوبی خواهد شد و اگر شهوت معیار باشد، همه اعمال به بدی و زشتی متصف می گردد.
(لازمه ملاک بودن عقل سرکوبی امیال نیست، بلکه جهت دادن به آن است)
مبادی فعل اختیاری انسان
آزادی و اختیار بدین معناست که وقتی انسان در مقابل دو راه عقل و شهوت قرار می گیرد، می تواند یکی را برگزیند. حالتی را که در آن انسان می تواند بدون اجبار یکی از دو راه را برگزیند آزادی یا اختیار می نامیم و کمالی که با کمک آن انسان می تواند آزادانه یک راه را برگزیند، توانایی و قدرت می نامیم و برگزیدن یک راه یا یک عمل را اراده می گوییم.
فعل اختیاری، مسبوق به شش چیز است: علم، عقل، میل، قدرت، اراده، اختیار یا آزادی.
انسان به خاطر فایده و نیازی که به یک فعل دارد آن فعل را انجام می دهد.
فرق انسان با حیوانات این است که در مرحله تصدیق، عقل دخالت می کند و پس از سبک و سنگین کردن آثار و لوازم انجام و ترک فعل، در نهایت تصدیق می کند که فعل یا ترک برای انسان مفید تر است.
اصول تکلیف انسان ها مستلزم این است که آنها قدرت و استطاعت انجام و ترک فعل را داشته باشند اما تا اجازه الهی در قالب مشیت و اراده و قدر و قضا نباشد، فعلی در عالم تحقق پیدا نمی کند.
درس 26 فطرت
مراد از فطرت، معارف و گرایش های مشترک و غیر اکتسابی مختص انسان هاست.
فطریات اموری هستند که در خلقت نخستین انسان ها همراه با آنها به دنیا می آیند، بی آنکه اکتسابی باشند. امام صادق علیه السلام فرمود: ما من مولد یولد الا علی الفطرة
این آیه عمومیت را می رساند.
مصادیق اعتقادی فطرت
بیشتر آیات و احادیث مربوط به فطرت، با اصول اعتقادی همچون معرفت خدا، توحید، نبوت و امامت ارتباط میابد. (ولئن سألتهم من خلق السماوات والارض لیقولن الله)
اگر از آنها بپرسی چه کسی آسمان ها و زمین را آفریده است خواهند گفت: خدا
امام علی علیه السلام می فرماید: سپاس خدایی را که ستایش خود را به بندگانش الهام کرد و آنان را بر شناخت پروردگاری اش مفطور ساخت. انسان ها به هنگام تولد دارای برخی معرفت هایند؛ معرفت هایی که پایه های دین را تشکیل می دهد. در واقع همه انسان ها دست کم در پاره ای از مواقع همچون گرفتاری های سخت به یاد خدا می افتند و با او سخن می گویند.
مصادیق اخلاقی و ارزشی فطرت
در اینجا اخلاق، هم خلقیات و ملکات مثبت و منفی همچون حالت نفسانی شجاعت و جبن را دربر می گیرد و هم اعمال خوب و بدی را که آدمی مستقل از دین و شرع، به خوبی و بدی آنها پی می برد. این گونه اعمال، فطریات عملی نامیده می شود.
یکی از آن فطریات عقل است که انسان ها به مدد آن خوب و بد اعمال را درک می کنند، بی آنکه به آموزش و اکتساب نیازی داشته باشند. امام صادق علیه السلام می فرمایند: بندگان به وسیله عقل، عمل نیکو را از عمل زشت باز می شناسند.
گاه برخی امور از فطریات مشترک میان همه انسان ها شمرده شده است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند: دل ها بر دوستی کسی که به او نیکی کند و دشمنی کسی که به او بدی کند، سرشته شده است.
در مورد فطریات اخلاقی، دو پرسش مهم درخور توجه است: نخست آنکه منشأ این فطریات چیست و بر چه اساسی انسان ها حامل چنین فطریاتی شده اند؟ دیگر آنکه وجود این فطریات چگونه با اختیار آدمی جمع پذیر است؟ در مورد پرسش نخست باید گفت خداوند انسان ها را از طینت های متفاوتی آفریده و همین طینت ها منشأ پیدایش سجایای مثبت و منفی است. طینت انسان ها نیز بر اساس موضع گیری آنها در برابر آزمایش های عوالم پیشین است. در خصوص پرسش دوم باید گفت وجود فطریات و سجایای اخلاقی در انسان، با اختیار او منافاتی ندارد؛ چرا که وجود یک سجیه عمل کردن طبق آن سجیه را آسان تر و عمل بر خلاف آن را دشوارتر می کند. (هر چند وجود سجایا اختیاری نیست، عمل بر طبق آن امری اختیاری است).
اختیار از سه جهت بر سجایای اخلاقی اثرگذار است:
1. منشأ این سجایا طینت است و خداوند بر اساس اختیار انسان در عوالم پیشین، طینت یک شخص را معلوم می دارد.
2. اختیار می تواند با سجیه مخالفت کند و بر آن پیروز گردد.
3. با اختیار می توان سجیه را تقویت و یا تضعیف نمود.
درس 27 گرایش های متضاد انسان ها
وقتی به انسان می نگریم در آنها گرایش های خیر و شر و نیز افعال خیر و شر می بینیم.
آیا انسان دارای طبیعت خیر یا شر است؟ دیدگاه های مهم در این زمینه عبارتند از:
1. انکار هرگونه معرفت و طبیعت خیر و شر
برخی تجربه گرایان انگلیسی قرن هفدهم نفس انسان را هنگام تولد همچون لوح سفید می دانند که در آن هیچ چیز وجود ندارد و انسان با تجربه و حس در این لوح چیزهایی را می نگارد.
2. اعتقاد به طبیعت شرارت آمیز انسان
هابز، فیلسوف تجربی مسلک انگلیسی معتقد است که انسان گرگ انسان است. مسیحیت تاریخی نیز ماهیت انسان را شر می داند. به باور مسیحیان شرارت انسان به گناه نخستین یعنی گرفتار آمدن آدم و حوا به وسوسه شیطان باز می گردد و این گناه به نسل آدم و حوا راه یافت.
3. اعتقاد به طبیعت نیک انسان
ژان ژاکروسو، فیلسوف و دانشمند علوم تربیتی بر آن است که طبیعت انسان نیک است و آنچه موجب انحراف او می شود، جامعه است.
4. اعتقاد به وجود زمینه های خیر و شر
در انسان ها زمینه هایی برای خوب یا بد شدن وجود دارد. مهم ترین این زمینه ها عبارتند از:
1. معرفت قلبی نسبت به خدا
2. علم به حسن و قبح برخی افعال
3. میل به کمال و زیبایی
4. اخلاقیات خوب و بد
5. شهوت و جهل
6. قدرت و اختیار
انسان با قدرت و آزادی خویش شخصیت و طبیعت خیر یا شر را کسب می کند. اما خداوند در نهاد انسان زمینه های خیر و شر را نیز قرار داده؛ بدین بیان که فطرت الهی و عقل زمینه خیر شدن انسان است و شهوت نیز زمینه شر شدن او. دیدگاه های مربوط به انکار زمینه های معرفتی و گرایشی نادرست است زیرا آدمی در خلأ معرفتی و گرایشی تصمیم نمی گیرد، بلکه در بسترهای خاصی که فطرت و عقل و شهوت و جامعه برای او فراهم می کند، نیکی یا شر را برای خویش برمی گزیند. همچنین دیدگاه هایی که طبیعت انسان ها را شر یا خیر می دانند نیز درست نیست؛ از آن رو که خیر یا شر بودن طبیعت انسان، به اراده و اختیار خود او بستگی دارد. در مورد باور مسیحیان نیز باید گفت که اولاً نافرمانی آدم و حوا ترک اولی بوده نه گناه، ثانیاً این نافرمانی چه گناه باشد و چه خطا به خود آدم و حوا مربوط می شود، نه به نوع انسان ها.
آیات شر بودن انسان (هلوعا، ظلوما، جبولا، منوعا، جزوعا و ...)
آیاتی نیز به خیر بودن انسان اشاره می کند. (فأقم وجهک للدین حنیفا فطرة الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله)
وجود امیال و شهوات و نیز معرفت قلبی خدا هیچ یک نمی تواند موجب خوب یا بدی انسان شود بلکه آنچه باعث فعلیت یافتن شخصیت انسان می شود، اراده اوست.
درس 28 فلسفه حیات انسان
از مهم ترین مباحث انسان شناسی، مبحث فلسفه حیات آدمی یا هدف آفرینش انسان است. (علت آفرینش انسان چیست؟) علت به چهار قسم فاعلی، غایی، مادی و صوری تقسیم می شود، در این جا علت غایی آفرینش انسان مراد است.
آفریدن انسان سود و منفعتی برای خدا ندارد. (ما خلقکم لیجلب منهم منفعة) و برخی آیات دیگر بر نفی باطل بودن آفرینش موجودات و تصریح به آفرینش بر حق آنهاست.
(اَفَحَسِبتُم اَنّما خلقناکم عبثا و اَنّکم الینا لا ترجعون) (اَیَحسب الانسان اَن یترک سدًی)
اهداف خداوند از آفرینش انسان
1. اظهار صفات الهی همچون حکمت، ربوبیت، علم و قدرت
حضرت امیر علیه السلام می فرماید: نه آنچه آفرید، در ملک و عزت او افزود و نه آنچه نیافرید، از او کاست. از آفرینش، تنها اظهار قدرت و آشکار کردن سلطنت و روشن کردن برهان های حکمتش را اراده نمود.
امام رضا علیه السلام می فرماید: هرچه را خواست، به یگانگی آفرید برای آشکار کردن حکمت و حقیقت ربوبیت خود.
2. آزمودن انسان
(اِنّا خلقنا الانسان من نطفةٍ امشاجٍ نبتلیه فجعلناه سمیعا بصیرا)
تمامی آنچه در اختیار انسان است و جملگی رخدادها و وضعیت های خوشایند و ناخوشایندی که از طرف خدا برای او رقم می خورد، وسیله آزمایش اوست.
3. پرستش و بندگی خدا
(و ما خلقتُ الجنّ والانس اِلّا لیعبدون) خداوند کمال مطلق است و نقصی ندارد تا به او سودی رسد. بنابراین سود عبادت که همان کمال است، به خود انسان می رسد.
4. معرفت خدا
مضمون روایت امام حسین علیه السلام: (نتیجه معرفت خداوند پرستش او و بی نیازی از عبادت غیر خدا دانسته شده است).
5. دستیابی به رحمت و رضوان خدا
(خلقهم لیفعلوا ما یستوجبون به رحمته فَیَرحمهم) ایشان را آفرید تا کارهایی را انجام دهد که شایسته رحمت خدا گردند و ایشان را مورد رحمت قرار دهد.
هدف خلقت، دست یابی به رحمت یا رضوان الهی است که تکلیف به اطاعت از خدا و اولیای دین، مقدمه و شرط رسیدن به آن است.
جمع بندی بحث
می توان تمام این موارد را در زنجیره ای طولی لحاظ کرد:
خداوند نخست با آفرینش همه موجودات دانش و حکمت و توانایی و حقیقت خداوندگاری خود را آشکار نمود. پس از آنکه انسان پا به عرصه وجود نهاد در معرض آزمون الهی قرار می گیرد. نتیجه آزمون الهی، کسب معرفت خدا و در نتیجه پرستش اوست و در پرتو معرفت خدا انسان به رحمت بی کران و رضوان الهی دست می یابد.
درس 29 کرامت انسان 1
در قرآن کریم تعابیری وجود دارد که می توان کرامت انسان را برداشت کرد. در اینجا آیاتی را که بر کرامت انسان دلالت می کند، مورد بحث قرار می دهیم.
1. تکریم انسان
(و لقد کرّمنا بنی آدم و حملناهم فی البرّ و البحر) این آیه مهم ترین آیه ای است که بیانگر کرامت آدمی است و به صورت مطلق آمده و تمامی نعمت های خدادادی را دربر می گیرد. البته شرط است که آدمی از این کرامات مخصوصاً تعقل استفاده کند و اگر چنین نکند در قرآن از چهار پایان هم کمتر هستند.
2. دارای نیکو ترین ساختار
خداوند انسان را در بهترین ساختار آفریده است. (لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم)
مهم ترین فرق بین آدمی و دیگر موجودات همین (بهترین ساختار) است.
3. حمل امانت الهی
خداوند متعال امانت خود را به آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه نمود و آنها از حمل و پذیرش آن سرباز زدند و از آن ترسیدند، اما انسان ستمگر و جهل پیشه آن را بردوش گرفت. (و حملها الانسان انه کان ظلوما جهولا) در نگاه نخست این آیه در صدد نکوهش انسان است اما این آیه نشان خواهد داد که حمل امانت الهی افتخاری بس بزرگ برای انسان شنیده می شود. مراد از امانت، ولایت امیر مؤمنان علیه السلام است.
مراد از ظلوم این است که انسان می تواند ظالم باشد و مراد از جهول این است که انسان می تواند جهل را طریق خود قرار دهد و به این معنا نیست که انسان فی نفسه ظالم و جاهل است بلکه به خاطر این آمده است که انسان را از این دو صفت رذیله بازدارد و با حمل امانت الهی و رساندن آن به سرمنزل مقصود به جایگاهی بالا و بس رفیع برسد.
4. برتری بر فرشتگان
امیر المؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام فرمود: خداوند عزّوجل در فرشتگان عقل بدون شهوت نهاد، در ستوران شهوت بدون عقل و در فرزندان عالم نیز هردو را نهاد. پس هرکس عقلش بر شهوتش چیره شود، او بهتر از فرشتگان است و هرکس شهوت او بر عقلش چیره گردد، بدتر از بهایم است.
5. خلافت آدم علیه السلام
در قرآن کریم در داستان آفرینش آدم علیه السلام آمده است: (و اذ قال ربک للملائکة انی جاعل فی الأرض خلیفه) و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت: من در زمین جانشینی خواهم گماشت. خلافت در آیه مورد بحث جانشینی خداست و از سویی دیگر نمی توان آن را به تمامی انسان ها تعمیم داد؛ بدین دلایل:
1. ظاهر آیه نشان می دهد که پس از آیه بلا فاصله حضرت آدم علیه السلام به عنوان خلیفه مطرح شده و ضمیمه کردن دیگر انسان ها به حضرت آدم نیازمند قرینه است.
2. معنای خلیفه خدا، نماینده و حجت خدا بر دیگران است و از وی باید پیروی کنند و این ویژگی خاص پیامبران وامامان معصوم علیهم السلام است.
درس 30 کرامت انسان 2
مهم ترین ویژگی های منفی که در قرآن درمورد انسان بیان شده عبارتند از:
1. اسفل سافلین
(ثم رددناه اسفل سافلین) خداوند انسان را به پست ترین مراتب پستی بازمی گرداند.
مراد از آیه بازگرداندن انسان (نتیجه بدکاری ها و گناهان وی) به آتش جهنم است.
آیه (فی احسن تقویم) در مقام امتنان انسان است درحالی که آیه (اسفل سافلین) در مقام دادگری خدا و سخت کیفری او نسبت به ناسپاسی نعمت است.
2. خسران
(اِنَّ الانسان لفی خسر) خسر به معنای نقصان و نابودی یا کاهش سرمایه است. بر این پایه، آدمی هم پایه سرمایه های مادی و معنوی خود را به نابودی می سپارد.
3. آزمندی و عجول بودن
(اِنّ الانسان خلق هلوعا) هلوع به معنای بسیار بیتاب است. قرآن پس از به کار بردن تعبیر هلوع، ویژگی های دیگری برای انسان برشمرده است: جزوع (عجز و لابه)، منوع (بخیل)، عجول (شتاب زده).
4. ستیزه جویی
(اَوَلَم یَرالانسان اَنّا خلقناه من نطفةٍ فَأذا هو خصیمٌ مبین) مگر آدمی ندانسته است که ما او را از نطفه ای آفریده ایم، پس به ناگاه وی ستیزه جویی آشکار شده است.
5. ناتوانی
(و خُلِقَ الانسان ضعیفا) مفسران اسلامی ناتوانی انسان را به ناشکیبایی او در برابر شهوات و تاب نیاوردن در برابر دشواری طاعات تفسیر کرده اند.
کرامت ذاتی و کرامت اکتسابی
کرامت ذاتی بدین معناست که انسان ذاتاً و طبق آفرینش الهی، دارای کرامت و پایگاه ویژه ای در میان سایر آفریده هاست. موهبت هایی مانند خرد و دانش، اراده و اختیار، امکان تکامل، توانایی گفتار، تناسب اندام و ... از کرامات ذاتی انسان است که انسان را از دیگر موجودات تمییز می دهد. هر گاه انسان این موهبت ها را در مسیر رسیدن به هدفی که برای آن آفریده شده (شناخت و بندگی خدا) به کار بندد، به کرامت ها و کمالات بالاتر دست می یابد و این همان کرامت اکتسابی است.
با تأمل در اوصاف منفی آدمی این نکته آشکار می شود که اوصاف پیش گفته ناظر به موارد اکتسابی است؛ یعنی انسان با اراده و اختیار، خود را واجد این ویژگی های منفی ساخته است.
درس 31 سعادت انسان
تعریف و گونه ها
سعادت در لغت به معنای خیر و سرور و برکت و نیک بختی است و شقاوت نیز در برابر اینهاست. در عرف عام نیز سعید به کسی می گویند که از چیزهایی که مردم آنها را خیر و خوب می دانند، بهره مند باشد. اما پرسش اصلی این است که خوبی ها و خیرات چیست؟
مراد از خیر آن چیزی است که برای انسان سودمند بوده و موجب سعادت او در دنیا و آخرت است. شر نیز همان چیزی است که برای آدمی زیان بار است و سبب بدبختی و شقاوت او در دنیا و آخرت می گردد.
آفریدگار انسان به همه ابعاد وجودی او توجه دارد، سعادت و شقاوت را برای همه ساحات آدمی، لحاظ کرده است. سعادت و شقاوت انسان را می توان در چهار زمینه جست و جو کرد: جسمی دنیوی، روحی دنیوی، جسمی اخروی، روحی اخروی. سعادتی که بیشترین و بهترین خیرات را نصیب انسان می کند، خیرات و لذت های اخروی است.
(وَاَمّا الذین سعدوا ففی الجنة خالدین فیها ما دامت السماوات و الأرض)
عوامل سعادت و شقاوت
سعادت و شقاوت مربوط به مبادی و عوامل انسان است. مبادی مثل: معرفت، ایمان، طاعت خدا، پیروی از قرآن و دین حق، ولایت اهل بیت علیهم السلام، توفیق الهی، محاسبه و مجاهده نفس، اخلاص، تقوا، زهد و عمل نیک. بدیهی است که در این میان جهل، کفر، رذائل اخلاقی، اعمال زشت و معصیت خدا، ازمبادی شقاوت به شمار می روند. خداوند جایگاه هرکس را در بهشت و جهنم بر اساس این مبادی معین می دارد. پس عوامل و افعال دنیوی در سرنوشت اخروی انسان تأثیر دارد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به امام علی علیه السلام چنین فرمود: سعید حقیقی کسی است که تو را دوست بدارد و فرمان برداری ات کند.
درس 32 تقدیر سعادت و شقاوت
در آیات و احادیث مرتبط با سعادت انسان، از تقدیر سعادت و شقاوت او از سوی خداوند سخن به میان آمده است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: سعید کسی است که در شکم مادرش سعید شد و شقی کسی است که در شکم مادرش شقی شد.
اگر سعادت و شقاوت انسان ها پیش از تولد آنها مشخص شده، چگونه می توان انسان ها را مختار دانست؟
1. مشخص بودن سعادت و شقاوت انسان ها قبل از تولد به این معناست که خداوند از سعادت و شقاوت انسان ها آگاه است و می داند که آنها در آینده چه کارهایی را انجام خواهند داد. تقدیر الهی بر پایه علم خدا به اختیار انسان است و از این رو لازمه آن جبر و ظلم نیست. (خداوند علم دارد به آنچه که ما اختیار کرده ایم).
2. در برخی احادیث، تقدیر سعادت و شقاوت به این معنا تفسیر شده که خداوند سعادت را برای ایمان آورنده و شقاوت را برای منکران، تقدیر کرده است.
3. انسان ها پیش از جهان کنونی در عوالم پیشین مورد آزمایش قرار گرفته اند که نتیجه این آزمون سعادت و یا شقاوت آنها بوده است. (این مطالب که گفته شد منافاتی با اختیار انسان ندارد. سعادت و شقاوت آدمیان در شکم مادر نتیجه اعمال پیشین آنهاست، از این رو در جهان کنونی ممکن است فرد با انجام کارهای متفاوت با عوالم قبل، سعادت و شقاوت گذشته را تغییر دهد).
4.
و من الله التوفیق
امیر مهدی نصرتی شاهرودی